آنچه اصفهان دوران صفوی را ممتاز میکند، انسجام مدنی این شهر است؛ به این معنا که تمامی اجزای این شهر در نسبتی هماهنگ، تمدنی ویژه را تشکیل میدهند. در راستای شکلگرفتن چنین تمدنی دولت صفوی نقش بسیار مهمی داشته است. / صفوی
در این دوره عمران و آبادانی فراوانی توسط حکومت صفوی در این شهر و سایر نقاط ایران پدید آمد و آثار کثیری تأسیس شد؛ اما آنچه در این میان قابل توجه است، حجم آثاری است که توسط دولت ایجاد نشده است؛ بلکه امضای سرمایهگذارانی غیر از خود حکومت به پای آن دیده میشود.
بعضی از این آثار را درباریان ساختهاند و برخی را سایر بزرگان شهر. برخی از آنان به واسطه نزدیکترین افراد حکومتی و زیرنظر دولت ساخته شده و برخی دیگر با اتکای مردمی بیشتری ساخته شده و میتوان به نحوی نام خصوصیسازی را بر آن نهاد.
در این میان آنچه اهمیت دارد، اتمسفری است که توسط رأس حکومت صفوی پدید آمده و مطابق با آن هرکس آثار عامالمنفعه بیشتری را عهدهدار شود، بیشتر فرصت داشته به شاه نزدیک شود؛ یعنی در زمانهای که اطرافیان به واسطه تملق و صرف خوشخدمتی به سلاطین نزدیک میشدهاند، در اصفهان پادشاهانی بودهاند که نظامی مشخص و پایدار را برای کارگزارانشان ترسیم کرده بودند که مطابق با آن مسئولان حکومتی باید با استفاده از فرصتها و امکانات، در خدمت به مردم و ساختوساز و عمران مملکتی از یکدیگر پیشی میگرفتند.
ماندگارترین اثری که بر اساس این بینش برای ما به جا مانده است، پل «اللهوردیخان» یا همان «سیوسهپل» است که نام سازنده آن بر آن ماندگار شده است؛ فردی که با پیشرفتهایش توانست سپهسالار ایران شود و در نهایت پلی بسازد که اصفهان را به روستای جلفا محل استقرار ارامنه وصل کند و این مطلب را شاید کمتر کسی به نام این سردار ایرانی بداند؛ اما ارزش این پل تاریخی بر کسی پوشیده نیست.
اگر در همان حوالی سیوسهپل باشیم، متوجه چهارباغ میشویم. گردشگاهی که بهعنوان یک ابرپروژه در دوره صفویان بنا گذاشته شد. در قسمت چهارباغبالا نیز نام 14 تا 20 باغ ذکر شده که هرکدام از آنها به اسم یکی از درباریان است؛ مانند باغ گورچی، باغ دوشمالچی، باغ ایشیک آقاسی و… .
در نهایت این باغها به بزرگترین باغ ختم میشود که «هزار جریب» نام داشته و متعلق به شخص شاهعباس بوده است. این باغها اگرچه جنبه استفاده عموم نداشته، در کنار هم برای شهر مجموعه بینظیری از باغها را تشکیل میداده است.
از دیگر اطرافیان شاه باید به محب علی بیگلل یا للبیگ اشاره کنیم که بر سردر مسجد «جامع عباسی» نام او آمده و بهنوعی بزرگترین سرمایهگذار مسجد مهم آن دوران بوده است. او مسئول بخش تجارت ابریشم دربار بوده و در میدان پشت مسجد جامع عباسی بازار خریدوفروش غلام داشته است.
از دیگر مساجد ساختهشده توسط درباریان باید به مسجد «جارچیبازار» اشاره کنیم که توسط جارچیشاه ساخته شده است؛ شخصی که خوشنام هم نبوده؛ اما در آن زمان او نیز برای ساخت مسجد همت گماشته است.
در میان شاهان دیگر صفوی سنت نام نیک برای وزرا و نزدیکان ادامه داشته است و در این میان میتوان به ساخت مسجد «شیخعلیخان» توسط شیخ علیخان، وزیر بزرگ شاهسلیمان اشاره کرد.
مجموعهسازی
گاهی اوقات اشخاص برای آن که نامشان ماندگار شود، به جای ساختن یک بنا، به ساخت مجموعهای از بناها میپرداختند. در این میان نام دوران شاهعباس دوم و شاهصفی با نام ساروتقی گره خورده است؛ شخصی که در کنار منزل خود مسجدی ساخت و سقاخانه، حمام و بازار و کاروانسرا؛ یعنی مجموعهای کامل در آن زمان.
در واقع این نتیجه حاصل شده بود که بهجاگذاشتن نام نیک حاصل یک سری ساختوسازها برای مردم است و در این میان، شکل ساختها حالتی منسجم و هماهنگ داشت که اجزای مختلف آن در کنار هم نیازهای آن زمان مردمان را تأمین میکردند.
اگر بخواهیم در این باره نام دیگری را ذکر کنیم، باید از علیقلیآقا، یاد کنیم که او هم در خیابان بیدآباد فعلی چنین مجموعهای را بنا کرد که البته مسجد و حمام بازار آن پابرجاست اما خبری از کاروانسرای آن نیست.
نه فقط پایتخت
این سنت تنها محدود به پایتخت نشد و در شهرهای دیگر نیز میتوان ردپای انسانهای نیکنام را بجوییم.
در کرمان، نام گنجعلیخان در رأس ماندگاری است و امروز بازار، مسجد، حمام و کاروانسرای آن معروف است.
در فارس، امام قلیخان آثار ارزندهای به یادگار گذاشته است. خدمات زمان او بسیار است و پرداختن به آن فرصت میطلبد؛ اما در هر صورت اینکه فردی با درجه بالای نظامی چنین دغدغههای مختلفی بهخصوص در حوزه فرهنگ داشته، قابل توجه است.
در مشهد، باید از قرچکبیک نام برد؛ او هم نظامی بوده و آثار شایستهای دارد؛ اما اقدام ماندگار او تولید چینی لعابدار است؛ به نحوی که ایران از واردات این گونه چینیها از چین بینیاز و خودش هم در مقطعی صادرکننده این محصول به اروپا میشود.
این کارآفرینی بهمعنای واقعی، اقدامی برای قطع وابستگی اقتصادی و اتکا بر تولید داخلی بوده که توسط یک سردار ایران در عصر صفوی صورت گرفته است.
زنان دربار شاه
در مسابقه خدمتگزاری و تثبیت نام نیک، برخی زنان درباری نیز عقب نماندند و به این جو شایسته پیوستند. در این میان چند نمونه اصلی ذکر میشود:
جدهها یا مادربزرگهای شاهعباس دوم، دو مدرسه در بازار تأسیس کردند که به نامهای مدرسه «جده بزرگ» و مدرسه «جده کوچک» شهرت دارند.
دختران شاهعباس، زبیده بیگم و شهربانو بیگم دستی بر کار خیر داشتند. شهربانو بیگم کاروانسرایی ساخت پشت حمام شازدهها و چه بسا آن حمام هم از اقدامات خود او باشد. مریمبیگم، دختر شاهصفی نیز مسجد و مدرسهای ساخته است.
در واقع درباریان جدا از کسب منزلت در نزد دستگاه شاهی، سعی داشتند اسمشان بهعنوان سازنده باقی بماند. این روحیه در آن زمان در اوج قرار داشته و علاوه بر نتایج عمرانی ملموس برای مردم، باعث ایجاد اشتغال هم میشده است؛ زیرا جریان ساخت بنا تا سالها باعث مشارکت مهارتهای زیادی میشده است. جالب آنجاست که اهل فن دوست داشتهاند در این میان نام خود را ماندگار کنند و خطاط و نقاش و معمار هم هر کدام به نوعی نامی از خود در اثر به جا میگذاشتند.
ثروتمندان
این روحیه از دربار و حکمرانان به میان ثروتمندان نیز کشیده شده بود و آنان نیز در این میان از هم پیشی میگرفتند. در این نوشتار قصد پرداختن به این گروه را نداریم؛ زیرا تمرکز ما روی حکمرانان بود؛ اما از برای تحکیم ادعای بحث به دو گروه خاص اشاره میکنیم:
1) حکیم داود، پزشک شاه بود که از دربار اخراج شد؛ سپس به هند رفت و از آن دیار برای همسرش پول میفرستاد و چون میخواست نامی ماندگار از او بماند، مسجدی برایش ساخته شد که امروز از مهمترین مساجد اصفهان است و «حکیم» نام دارد. گفته میشود مدفن او نیز همانجاست. یکی از اقداماتی که بزرگان برای تثبیت نام نیک خود انجام میدادند، توصیه به دفنشان در مسجدی بوده که ساختهاند.
2) زینببیگم اردستانی دختر یکی از شیخالاسلامهای صفویان، مدرسهای در بازار به نام «نیمآورد» ساخته است؛ البته برخی معتقدند آن را تکمیل کرده؛ اما در هر صورت دید بلند یک بانو برای ساخت چنین مسجدی بسیار قابل ستایش است؛ هرچند امروز زنان امکان ورود به مدرسه نیم آورد را ندارند.
نام نیک اقلیتهای مذهبی
این فضای عمومی عمران و ترویج امور عامالمنفعه چنان گسترده بوده است که حال و هوای آن ارامنه را هم دربر میگیرد. آنها نیز چندین مکان مذهبی میسازند که مهمترین آن در جلفای اصفهان «کلیسای بیتلحم» است که به نام کلیسای جامع نیز شناخته میشود. خواجه پطر. س در کتیبههایش تاکید کرده که این بنا را ساخته است و قبرش نیز همانجا قرار دارد.

مینیاتور منتسب به امامقلی خان
چرخه دائم اقتصادی برای بناهای عامالمنفعه
بدون شک بناهایی مانند مدرسه و مسجد درآمدزایی ندارد و مخارجی هم در طول زمان دارد؛ به همین منظور افراد توانمند از سنت وقف استفاده میکردند و برای مثال زمینهای کشاورزی خود را وقف آن بنای خاص میکردند؛ بدین ترتیب درآمد حاصل از کشتوکار آن زمین روانه آن مدرسه میشد و طلاب برای هزینههای مدرسه لازم نبود هزینهای بپردازند.
گاهی اوقات نیز دکانی در بازار وقف مسجدی میشده است. این روش جدای از مشکلات و آسیبهایش یکی از شیوههای ماندگار تأمین مالی آثار عامالمنفعه بوده که در زمانهای گذشته در اصفهان جا افتاد.
آنچه ذکر شد، همه اقدامات از این جنس در دوره صفویه نبود. مسجد سرخی، مسجد نمکی، بازارچه چهارسو مقصود و چندین کاروانسرا، همه و همه در کنار نمونههای فراوان تشکیل مجموعهای هستند که الگویی خاص از اداره شهر را بیان میکند.
مطابق با این الگو همه بار عمران بر دوش مستقیم حکومت نیست. بخشی از آن را دولت وقت انجام میدهد و در امور دیگر نیز کمک میکند؛ اما در نهایت خیلی از کارها به دست دیگران انجام میشود و به نام آنها میماند.
هر چند آن شخص حکومتیترین فرد زمان خود باشد. اما مسئله مهم تلاش همگانی و رقابتی عمومی برای رسیدن به این مقام است؛ فضایی که به سطح جامعه نیز کشیده میشود و هر آن کس که توانی دارد را به صحنه آبادانی میکشاند.
این تلاش و روحیه عمومی از رأس حکومت با تدبیر شاه شروع میشود؛ زمانی که افراد با خدماتشان ارج و قرب مییابند یا آن که شاه به نحوی به سراغشان میرود و آنها را در حدی در اجبار یا رودربایستی قرار میدهد که دست به کار شوند. همه اینها در کنار هم شهر درجه یکی مانند اصفهان صفوی را میسازد و اقدام دولتی بهتنهایی کافی نیست.
این عرصهای است که با هوش و درایت رأس حاکمیت ایجاد و بازاری شد که محصول نهایی آن نام نیک بسیاری از بزرگان بود؛ نام نیکی که تنها در خدمات دولتی آنان جلوه نکرد؛ بلکه بروز آن در اقدام شخصی آن بود که به نوعی با تساهل در حد زمان خود میتوان آن را مشارکت بخش خصوصی در ساختن شهر دانست.