به گزارش اصفهان زیبا؛ دلواپسی مادر شهدا در جستوجوی نام و نشانی از پیکر فرزندانشان سوگنامه آشنایی است که با تجاوز نظامی رژیم بعث عراق به سرزمین ایران آغاز شد و با پایان جنگ، غریبانههای خانواده شهدا قوت گرفت؛ دلهایی که همچون شمع آب شدند و از سوز آن ملتی سوختند.
نمایش خیابانی «دلواپسی» به کارگردانی فرهاد قانعیفر با موضوع دفاع مقدس در سیوپنجمین جشنواره تئاتر اصفهان، روایت سوز دل مادران شهیدی است که گل لاله وجودشان مفقود شده و در آسمان اندیشه ملتی به پرواز درآمدند.
نمایش خیابانی «دلواپسی» موفق در همذاتپنداری مخاطب
نمایش خیابانی «دلواپسی» ماجرای زندگی یک پدر و مادر شهید است که 37 سال در انتظار نشانهای از فرزند مفقودالاثرشان هستند که هیچ موقع نشانی از آن پیدا نمیکنند. بستر روایی قصه در مقبره شهدای گمنام اتفاق میافتد.
راوی که یک روحانی است، در ابتدای نمایش روایتی از جنگ را مطرح میکند که در این میان با مناقشه پیرمرد و پیرزنی که پدر و مادر شهید هستند، صحبتهای راوی قطع میشود.
راوی که متوجه میشود اینها پدر و مادر شهید هستند، از روی ادب تریبون را در اختیار ایشان قرار میدهد و قصه درباره دلواپسی پدر و مادر شهید ادامه پیدا میکند.
نقشآفرینی خورشید رحیمی که از خانواده شهداست و غدیر فریدنیزاده که از جانبازان دفاع مقدس است در نقش پدر و مادر شهید قصه، یعنی مصطفی رحیمی و انتخاب حاجصفر مردانی که خود یک روحانی است در نقش راوی روحانی قصه، در کنار تأکید کارگردان در ایجاد اتفاقات رئال با لهجه نجفآبادی و استفاده از اصطلاحات فولکلوریک نجفآبادی، سبب شده تا مخاطب با این نمایش بهراحتی بتواند همذاتپنداری کند.
دلهای دههنودیها در آسمان گلستان شهدای اصفهان بارانی شد
اینجا گلستان شهدا و متولیان برگزاری جشنواره در حال آمادهسازی فضا برای اجرای یک نمایش خیابانی. مردم یکییکی جمع میشوند. کودکان و نوجوانان دانشآموز هم حضور پرشوری برای دیدن یک اجرای خیابانی غیرمنتظره دارند.
بچهها دور هم جمع میشوند تا شاهد یک نمایش باشند؛ نمایشی که نمیدانند چیست و هنوز شاهد چهرههای منتظر پرابهامشان هستیم. چشمها به هم خیره شدهاند. ناگهان روحانی میکروفون به دست شروع به صحبت میکند و قصه شروع میشود، با صدای پیرزنی که قاب عکس فرزند شهیدش را در دست گرفته.
نگاهها به او دوخته میشود. با دیالوگهای مادر شهید، نفسها در سینه حبس میشود و دلها به دل مادر شهید گره میخورد. تماشاگران بهویژه دختران دهه نود شانهبهشانه مادر شهید زیر سایه بالهای فرشتگان آسمان دلشان بارانی میشود.
اینجا گلستان شهدای اصفهان یکی از درهای ورود به بهشت و قدمگاه دختران و پسران نازنین ایرانزمین که دلهای پاکشان شور عشق را به رخ جهانیان کشیده.
تئاتر خیابانی امروز چنان دلهای دهه نودیها را به دلهای مادران شهید گره زده بود که شاهد شور وصفناشدنی از این نسل گهربار بودم. مادر شهید که شروع به صحبت کرد و از چشمانتظاری فرزندش گفت، عدهای بیطاقت شدند و صحنه را ترک کردند، در کنار مقبرهای نشستند و گریستند.
یکی بر زمین افتاد و اشک میریخت، دو نفر از دختران یکدیگر را در آغوش گرفتند و دقایقی زارزار گره میکردند. همانطور که مادر شهید از چشمانتظاری و بیقراری برای فرزند شهیدش میگفت، بچهها بیقرارتر میشدند.
مسئولان، داوران، عکاسان و خبرنگاران در کنار دهه نودیها هم ناله با مادر شهید شدند؛ شور عشقی که در تاریخ تئاتر خیابانی اصفهان در 16 آبان 1402 ثبت شد. انگار نه انگار که در عصر رسانه انحصاری دنیا که در اختیار آمریکا و رژیم صهیونیستی هست زندگی میکنیم.
این جمع همانی هستند که کجاندیشان رسانهای دنیا در تصور خام خود آنها را اسباب اجرای خیالهای شوم خود مینامیدند. اما زهی خیال باطل که پرچم افتخار شور و شعور دهه 90 بالاست و قلب بامعرفتشان با شهدای عزیز گره خورده است.
اینجا اصفهان در سی و پنجمین جشنواره تئاتر اصفهان بزرگترین رخداد تئاتر اصفهان، شاهد طوفان اجراهای خیابانی در گلستان شهدای اصفهان و گذر چهارباغ عباسی هستیم؛ امید اینکه با احیای مجدد تئاتر خیابانی، شور و حال فرهنگی در فضای شهری ایجاد شود.