درباره اصفهان چه بسیار گفتهاند و نوشتهاند اما همچنان حرفهای زیادی هم مانده است، این جمله آغازگر بحث حاجیقاسمی در این وبینار بود. وبینار سیمای اصفهان در دوران صفویان درواقع سیر و سیاحتی در اصفهان دوران صفویان بود که با جمعآوری اسناد، نقشهها، نقاشیهای قدیمی و شواهد تاریخی بهجامانده از آن دوران محقق شده بود. حاجی قاسمی در این جلسه گفت: سالهاست در مقام استاد این موضوع را در دانشگاه تدریس میکنم و اگرچه بحثی تکراری است، اما همچنان جذاب است و ناگفتههای زیادی باقی مانده است. مرحوم دکتر زرینکوب جملهای دارد که میگوید: اصفهان صفوی دردانه شهرهای ایران و شرق اسلامی است. در قلمرو سرزمین ایران، شهرهای هزارانساله داریم و تاریخ شهرسازی کوتاهی هم نداریم؛ اما اوج و حضیضهای زمانه اجازه نداده است که تداوم شهرسازی این شهرها حفظ شود و ما بتوانیم شهرسازی شهرهای پرسابقه را مرور کنیم. شهرهایی مثل شوش، ری، نیشابور، بخارا و… در دورهای درخشیدند و بعد افول کردند. اصفهان اما در قرون بعد از اسلام همواره شهر مهمی بوده و چند بار پایتخت شده است؛ اما در دوران صفوی بهراستی دردانه است. ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست در دست هم دادند تا شهری پدید آید که بهراستی آرزوی شهرسازان ایرانی بوده است. همهچیز از علم، فن، مدیریت اجرایی بالا و البته قدرت سیاسی در یکلحظه تاریخی در اصفهان جمع شدند تا این گوهر شهرهای زمانه پدیدار شود. هرچند ادامه پیدا نمیکند و دستخوش حوادث ایام میشود.
حاجی قاسمی بعدازاین مقدمه به سراغ اسناد و مدارک موجود رفت و گشتی تاریخی را در شهر آغاز کرد. گویی دست تکتک مخاطبان را در سیری خیالی گرفت و به سیصد سال گذشته برد. او ابتدا کالبد شهر را به لحاظ جغرافیایی با تکیه بر نقشه اصفهان در دوران قاجار معروف به نقشه سیدرضاخان تعریف کرد و گفت: عناصر اصلی شهر اصفهان اول رودخانه است، سپس عمود بر رودخانه یک محور داریم که همان چهارباغ است و یک میدان (نقشجهان) که نسبت به این محور چرخیده است. درواقع یک فضای باز شهری حسابشده و فکر شده و یک فضای سبز شهری داریم. این دو عنصر اصلی است که به همراه رودخانه شاکله کلی شهر را به وجود میآورد. در یک قسمت شهر قدیم قرار گرفته است و میدان و بازار شهر را به توسعه جدید وصل میکند که این شهر جدید شامل چیزی حدود پانصد خانه در اطراف میدان نقشجهان است و بعد بیشتر توسعه پیدا میکند و شهر جدیدی میشود. در طرف دیگر رودخانه هم جلفاست که محلی برای زندگی ارامنه است و در سمت شرق هم محلی برای زندگی زرتشتیان است. اینها کلیت طرح شهر اصفهان است.
در ادامه حاجیقاسمی به تفکیک و جزبهجز شروع به توضیح درباره بخشهای مختلف این کالبد کرده و برای همین از میدان نقشجهان آغاز کرد. او نقشجهان را مهمترین عنصر شهری اصفهان دانست و با مشخصکردن محور بازار بهعنوان خط اتصال دو میدان کهنه و نو گفت: آنچه از مطالعات در زمانه حاضر مشخص شده است؛ اینکه میدان کهنه شکل منظمی نداشته است و بعد در ادامه بازار را میبینیم که به قیصریه ختم میشود. چیزی که جالب است اینکه آغاز و پایان بازار در دوران صفوی تغییر میکند. سردر قیصریه تبدیل به ورودی اصلی بازار اصفهان و آغاز آن میشود و میدانکهنه پایان این مجموعه. درواقع پادشاهان صفوی سعی میکنند با وجود میدان یک مرکز جدیدی برای شهر ایجاد کنند. آنچه از دادههای تاریخی به دست میآید این است که شاهعباس قصد توسعه شهر و تحول را داشته است. درواقع جمله بهتر این است که شاهعباس زمینه این کار را فراهم میکند. شاهعباس قصد داشته بازار کهنه را مرمت کند و تغییراتی در آن ایجاد کند ولی ظاهرا با مخالفتهایی روبهرو میشود و برای همین دستور ساخت میدان را میدهد و با اعطای تسهیلاتی آن را در اختیار بازاریان قرار میدهد که باعث رونق آن شود و برای اینکه کار جدیتر شود یک مسجد جامع جدید در گوشه میدان میسازد. دو ضلع دیگر میدان هم که یکی مقر حکومتی است و دیگری مدرسهای که تنها گنبدخانه آن ساخته شد و مسجد-مدرسه بوده است و البته از میدان برای کارهای دیگری نظیر بازی چوگان و ساندیدن از ارتش هم استفاده میشده است. میدان هم دو مرحله ساخت دارد. در ابتدا یک رواقی داشته و بازار یکسویه بوده و طرف دیگر دیوارهای جلوی رواق بوده است که به میدان باز میشده است. اینها در یک فاصله کمی (حدود بیست سال) بازار دو طرفه میشود و دیوارهای رواق را در جلو ادامه میدهند و میدان را بهاندازه چند متر از هر طرف کوچکتر میکنند و امروز شما میبینید که مغازههایی که در جلوی میدان قرار گرفتند از سوی دیگر به داخل بازار مربوطاند. این دیواره رواق البته هنوز هم در برخی مغازهها وجود دارد و بعد هم طبقه دوم برای میدان ساخته میشود و باعث میشود تناسبات میدان بهتر شود.
حاجی قاسمی سپس در یک سیر روایی کل به جز، به جزئیات عناصر میدان پرداخت و شروع به تشریح تکتک این المانهای تاریخی شهری کرد. درباره چرخش مسجد جامع عباسی و مسجد شیخ لطفالله و زاویه مسجد و میدان نسبت به هم گفت و دلیل آن را اینطور بیان کرد که بهمحض ورود به مسجد شیخ لطفالله به سمت قبله وارد گنبدخانه میشوید. سپس به تشریح معماری عالیقاپو پرداخت و گفت: این مقر حکومتی هم یکی از بناهایی است که بهتدریج شکل میگیرد. اول یک طبقه بوده و بعد طبقات بالایی ساخته میشود و سپس روی جلوخان نفوذ میکند و از حد میدان جلو میزند و تالار بزرگ و ستونهای بالا ساخته میشود و بعد هم طبقه آخر بهتدریج شکل میگیرد که این تدریجی بودن را کمتر میتوان احساس کرد. یکی از جذابیتهای معماری عالیقاپو پلههای آن است که مخاطب متوجه صعود زیادی نمیشود؛ ولی وقتی به طبقه بعدی میرسی میبینی ارتفاع زیادی را بالا آمدهای. شگردش هم این است که پاگردهای پله هرکدام یک اتاق شده است و از در انتهایی چهار پنج پله میخورد و باز به اتاق دیگری میرسی. داخل اتاق هم نقاشی و تزیینات و… دارد و بازدیدکننده خسته نمیشود.
حاجیقاسمی معتقد است تصویر یا نقشه کمپفر از دولتخانه صفوی خیلی نقشه دقیقی نیست؛ اما بهترین تصویری است که کلیت دولتخانه را نشان میدهد.
او در ادامه توضیحاتش از روی همین نقشه کمپفر بخشهای مختلف دولتخانه را به مخاطبان نشان داد و اینطور ادامه داد: چیزی که امروز از دولتخانه باقی مانده است و ما میشناسیم این است که این مجموعه بخش عمدهاش مربوط به بعد از شاهعباس است. موضوع دیگری که در وبینار مطرح شد توضیحات کوتاهی بود که حاجی قاسمی درباره کاخ چهلستون و جهاننما و هشتبهشت داد. او همراهی و درهم فرورفتگی بین فضای باز و بسته این کاخها را یکی از ویژگیهای مهم معماری این بناها دانست.
در انتهای بحث، حاجیقاسمی به چهارباغ پرداخت و تصاویری از سردرهای باغهای چهارباغ در دوران قاجار را به مخاطبان نشان داد و از چهارباغ بهعنوان یکی از دقیقترین و حسابشدهترین تفرجگاههای شهری اسم برد. از ظلم ظلالسلطان به چهارباغ گفت و اینکه درختهای این تفرجگاه در زمان قاجار به فروش میرود و به جای دیگری منتقل میشود و بعد توضیحات کوتاهی درباره سیوسهپل و پل خواجو عرضه کرد و خواجو را شاهکار معماری صفوی خواند و پلی دانست که محل عبور نیست؛ بلکه محلی برای ایستادن و تأمل کردن و لذت بردن است. درنهایت جلسه با پرسش و پاسخ مخاطبان به پایان رسید.