تبیین ضرورت و جایگاه اخلاق در مدیریت سیاسی جامعه از منظر نهج‌البلاغه

هم‌نشینی اخلاق و سیاست آرمان‌گرایی یا واقع‌بینی؟

خبر کوتاه بود و دلهره‌آور: «بالگرد حامل رئیس‌جمهور و همراهان دچار سانحه شد.» ملت ایران دست به دعا برداشت؛ اما درنهایت شکیبایی ساعت‌های سخت انتظار به بی‌قراری هجران مبدل شد و ایران در غم و اندوه فرورفت.

تاریخ انتشار: 09:52 - یکشنبه 1403/03/6
مدت زمان مطالعه: 8 دقیقه
هم‌نشینی اخلاق و سیاست آرمان‌گرایی یا واقع‌بینی؟

به گزارش اصفهان زیبا؛ خبر کوتاه بود و دلهره‌آور: «بالگرد حامل رئیس‌جمهور و همراهان دچار سانحه شد.» ملت ایران دست به دعا برداشت؛ اما درنهایت شکیبایی ساعت‌های سخت انتظار به بی‌قراری هجران مبدل شد و ایران در غم و اندوه فرورفت.

چه می‌شود کرد که در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم/ لطف آنچه تو اندیشی، حکم آنچه تو فرمایی. خادم صادق ملت جسمش را به خاک، روحش را به خدا و راهش را به ملت سپرد و در جوار امام رئوف، علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) آرمید. او آرمید؛ اما ملت ایران باید به‌پاخیزد و دوباره در کارزاری حساس، کارگزاری شایسته انتخاب کند که کشتی انقلاب را به سر منزل مقصود رساند.

دراین‌راستا و به‌منظور آشنایی بیشتر با ویژگی‌های ضروری برای مدیریت در حکمرانی اسلامی از منظر نهج‌البلاغه، «اصفهان‌زیبا» مصاحبه‌ای را با دکتر رسول رکنی‌زاده، عضو هیئت‌علمی گروه فیزیک دانشگاه اصفهان، ترتیب داده است.

در عرف جهانی جمع‌شدن اخلاق با سیاست، از منظر بسیاری از اندیشمندان، غیرقابل‌تصور و تداعی‌کننده نوعی تناقض است؛ زیرا تفکر غالب در جهان معتقد است که سیاسیون نمی‌توانند پایبند به مبانی اخلاقی باشند و به همین دلیل اخلاق‌مداران کمتر پا به عرصه سیاست می‌گذارند؛ اما این موضوع در مبانی و منابع اصیل اسلامی همچون نهج‌البلاغه به‌گونه‌ای دیگر مطرح شده است که باید مورد واکاوی و استقصا قرار گیرد.

ابتدا باید مفاهیم سیاست و اخلاق را بازتعریف کرد؛ سپس به بررسی جایگاه اخلاق در سامانه مدیریت سیاسی در نهج‌البلاغه پرداخت. سیاست مجموعه‌ای از فعالیت‌های بنیادی در حیات اجتماعی انسان است که بر مبنای دستورالعمل‌ها و قوانین، بین آن چیزی که معروف به تضاد منافع است، توازن برقرار می‌کند. در عرف جهان کنونی کسی که قادر به برقراری توازن در مواضع تضاد منافع باشد، سیاست‌مدار مطلوبی محسوب می‌شود.

سیاست‌مداری از پیچیدگی‌های زیادی برخوردار است. این بدان جهت است که تمام نهادهای دولتی و غیردولتی، اعم از احزاب سیاسی، شهروندان، پارلمان، قوه قضائیه، رسانه‌ها، نهادهای آموزشی و… بنا به مسئولیت‌پذیری و تعهدی که برعهده دارند، در پی رسیدن به اهداف مشخص خود هستند؛ لذا ایجاد تعادل و توازن بین همه این ارگان‌ها و نهادها که در مواضعی با تضاد منافع روبه‌رو هستند، پیچیدگی زیادی دارد و توانمندی و تبحر فوق‌العاده مدیریتی را می‌طلبد.

نتایج حاصل از یک نظرسنجی دقیق و علمی که در پنج قاره جهان صورت‌گرفته است، نشان می‌دهد که مردم هیچ اعتمادی به سیاست‌مداران ندارند و آن‌ها را انسان‌هایی خودخواه و فاسد در عرصه قدرت دانسته‌اند. مردم در این نظرسنجی چنین مطرح کرده بودند که مدیران سیاسی جامعه، معمولا در پی تحقق منافع گروهی خاص یا در پی کسب منافع شخصی هستند؛ به‌همین دلیل است که عبارت اخلاق در سیاست برای بسیاری از مردم، مفاهیمی متناقض است.

اخلاق؛ گم‌شده نظام سیاسی مدرن

هرچند تعداد زیادی از سیاست‌مداران حقیقتا در تلاش برای سعادتمندکردن جامعه خود بوده، اما شیوه عملکرد بعضی از آن‌ها سبب ایجاد این بی‌اعتمادی در بین عموم مردم شده است؛ چراکه آن‌ها عملا مجبورند برای حفظ منافع گروهی خاص، گروه دیگر را کنار بزنند یا جهت پاسداشت منافع یک کشور، منافع کشورهای دیگر را زیر پا بگذارند و به‌همین ترتیب همواره مجبورند با پایمال‌کردن منافع گروه‌هایی، به تأمین منافع گروهی دیگر بپردازند تا خود به سطح بالاتری از منافع دست یابند؛ پس از نگاه مردم جهان، سیاست‌مداران نمی‌توانند رفتار اخلاق‌مدار و یکسان با تمام گروه‌ها، کشورها و جوامع داشته باشند.

ذکر این نکته ضروری است که در نظام‌های مردم‌سالار، اعتماد و احترام به سیاست‌مداران، سرمایه اجتماعی آن سیاست‌مدار است و اگر به هر دلیلی خدشه‌ای بر آن وارد شود، به بروز یکی از این دو پیامد منجر می‌شود: ظهور فاشیست یا بروز پوپولیست.

اوج نگاه فاشیستی سیاست‌مداران به بروز دیکتاتوری در جهان می‌انجامد. درواقع زمانی که سیاست‌مدار درمی‌یابد دیگر مردم علاقه، پذیرش و اعتمادی به او ندارند، رابطه عاطفی‌اش با مردم بریده می‌شود و دست به خشونت می‌زند یا با وادادگی، برای جلب خوشایند مردم (نه منافع بلندمدت مردم)، به رفتارهای پوپولیستی مبادرت می‌ورزد.

از سوی دیگر، اگر سرمایه‌های اجتماعی سیاست‌مدار که همان احترام و اعتماد جامعه به اوست، از بین برود، زمینه برای فروپاشی آن جامعه فراهم می‌آید. به‌منظور درک بهتر اهمیت احترام و اعتماد به مدیران سیاسی، می‌توان به‌عنوان نمونه به بحران جهانی اقتصادی در سال ۲۰۰۸ اشاره کرد، بحرانی که با کاهش میزان نقدینگی در سیستم بانکی و اعتباری همراه بود.

مردم در آن مقطع زمانی از نظام بانکداری سلب اعتماد کرده، پول و دارایی خود را از سیستم بانکی کشور خارج کردند و همین امر سبب بروز آن بحران بزرگ شد. هرچند این بحران با بحران مسکن در آمریکا شروع شد، توانست شوک شدیدی به اقتصاد جهانی وارد کند.

در سال‌های اخیر، جهان با بحران‌ها و جنبش‌های غیراقتصادی نیز همچون بهار عربی مواجه بود. بروز این بحران‌ها هم در سلب اعتمادهای مردمی به سیاسیون، پس‌از افول اخلاق‌مداری در منش‌های سیاسی مدیران حکومتی ریشه داشت.

مردم، تشنه و خواهان ورود اخلاق به وادی سیاست بودند و مطالبه‌های آن‌ها مسئولیت‌پذیری و پاسخ‌گوبودن مدیران و سیاسیون، افزایش مشارکت‌های اجتماعی و افزایش قدرت شبکه‌های اجتماعی بود؛ لذا اکثر بحران‌ها و تحرکات مردم، رنگ‌وبوی جنبش‌های اجتماعی پیدا کرد. بسیاری از متفکران در عصر حاضر معتقدند به هر شکل ممکن باید اخلاق را به عرصه سیاست بازگرداند.

اندیشمندان معاصر عرصه سیاست پایبندی به چهاراصل را سبب ظهور مدیریتی اخلاق‌مدارانه در سیاست می‌دانند: محدودیت قدرت، اثربخشی و کارآمدی، پاسخ‌گوبودن مدیران سیاسی در برابر قانون و ایجاد عدالت. حضور این چهار عنصر، به معنای ظهور سیاست توأم با اخلاق است.

اما امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در چهارده قرن پیش و در خطبه‌ها و نامه‌های مختلف در نهج‌البلاغه به تبیین این اصول پرداخته‌اند. امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در زمانه‌ای که خود بر مسند حکومت بوده‌اند، بیشترین انتقادها را از عملکرد سیاست‌مداران مطرح کرده‌اند؛ به‌عنوان‌نمونه، امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در خطبه شقشقیه انتقاد خویش را در تغییر مسیر جانشینی پیامبر و انحراف‌های به‌وجودآمده در خلافت از خلیفهٔ اول تا خلیفهٔ دوم چنین بیان می‌کنند:

تأثیر خشونت حاکمان بر جامعه

ایشان با کاربرد کلیدواژه‌های خشونت در این خطبه، پیامدهای خشونت نهادینه را بیان می‌کنند. منظور از خشونت در لسان متفکران مدرن، کنارگذاشتن یا حذف ذی‌نفعان در تصمیم‌گیری‌هاست:

«فَصَیرَهَا فِی حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ یغْلُظُ کلم‌ها وَ یخْشُنُ مَسُّهَا وَ یکثُرُ الْعِثَارُ فی‌ها وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا، فَصَاحِبُهَا کرَاکبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ، فَمُنِی النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ، فَصَبَرْتُ عَلَی طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ»؛

«سرانجام آن را در اختیار کسی قرار داد که جوّی از خشونت و سخت‌گیری بود؛ با اشتباه‌ها و پوزش‌طلبی فراوان. کسی که با حوزه خلافت سروکار داشت، به کسی می‌ماند که بر شتر سرکشی سوار شود، اگر مهار آن را محکم بکشد، پرده‌های بینی شتر پاره می‌شود و اگر آن را آزاد بگذارد، در پرتگاه سقوط می‌کند. به خدا سوگند به خاطر این شرایط، مردم گرفتار عدم تعادل و سرکشی و عدم ثبات و کجروی شدند. من که اوضاع را چنین دیدم، صبر و شکیبایی پیشه کردم؛ بااینکه دورانش طولانی و رنج و محنتش شدید بود.»

حضرت علی علیه‌السلام به‌خوبی به تبیین تأثیر خشونت حاکمان بر جامعه پرداخته و معتقدند که مردم بر اثر خشونت حاکمان به چهار معضل گمراهی، سرکشی و ناآرامی، دورویی و نیرنگ و انحراف و کج‌روی گرفتار می‌شوند.

هنگامی‌که خشونت در جامعه‌ای از سمت حاکمان نهادینه شود و مهرورزی و عطوفت از زبان و کلام آن‌ها رنگ ببازد یا فقط شامل گروه خاصی از مردم شود، جامعه به این چهار معضل گرفتار می‌شود. این چهار پیامد که امیرالمؤمنین آن‌ها را نشئت‌گرفته از خشونت مدیران سیاسی جامعه می‌دانند، بسیار پیشرفته‌تر و عمیق‌تر از آن چیزی است که متفکران علوم سیاسی معاصر به آن دست یافته‌اند.

ایشان در خطبه ۱۹۲، مشهور به خطبه قاصعه که یکی از بلندترین خطبه‌های نهج‌البلاغه است، راجع به عوامل اصلی فروپاشی یک جامعه سخن گفته‌اند ‌ و تکبر و تعصب را از مهم‌ترین عوامل این رخداد ذکر کرده‌اند. ایشان توضیح مفصلی درباره پیامدهای این دو نقیصه اخلاقی بیان کرده‌اند و معتقدند که پیامد تکبر و تعصب حاکمان و مدیران یک جامعه، ایجاد تفرقه، نفاق و دوقطبی یا چندقطبی‌شدن مردم است.

تعصب؛ مانعی در برابر گشودگی و تعقل

مولا علی علیه‌السلام در کنار واژه تکبر از واژه تعصب نیز استفاده کرده و شیطان را رأس و نماد تعصب معرفی می‌کنند. البته تعصب در نگاه امیرالمؤمنین دارای معنی وسیعی بدین شرح است:

«وَ لَقَدْ نَظَرْتُ فَمَا وَجَدْتُ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِینَ یتَعَصَّبُ لِشَی‌ءٍ مِنَ الْأَشْیاءِ إِلَّا عَنْ عِلَّةٍ تَحْتَمِلُ تَمْوِیهَ الْجُهَلَاءِ أَوْ حُجَّةٍ تَلِیطُ بِعُقُولِ السُّفَهَاءِ غَیرَکمْ، فَإِنَّکمْ تَتَعَصَّبُونَ لِأَمْرٍ مَا یعْرَفُ لَهُ سَبَبٌ وَ لَا عِلَّةٌ؛ أَمَّا إِبْلِیسُ فَتَعَصَّبَ عَلَی آدَمَ لِأَصْلِهِ وَ طَعَنَ عَلَیهِ فِی خِلْقَتِهِ، فَقَالَ أَنَا نَارِی وَ أَنْتَ طِینِی»؛

«من در رفتار و کردار مردم جهان نظر افکندم. هیچ‌کس را نیافتم که درباره چیزی تعصب به خرج دهد؛ جز اینکه دلیل و هدفی برای خویش دارد یا می‌خواهد حقیقت را بر جاهلان مشتبه سازد یا با دلیلی در فکر و اندیشه سفیهان نفوذ کند؛ جز شما که درباره چیزی تعصب می‌ورزند که نه سببی دارد و نه هدفی. ابلیس در برابر آدم به سبب اصل و ریشه خود تعصب و تکبر ورزید. آفرینش آدم را مورد طعن قرار داد و گفت: من از آتشم و تو از گِل و اما ثروتمندان عیاش و متکبر امت‌های پیشین، تعصبشان به سبب نعمت‌های گوناگون (و زروزیورها) و فزونی نفراتشان بود. آن‌ها می‌گفتند: ثروت و فرزندان ما از همه بیشتر است و هرگز کیفر (الهی) را نمی‌بینیم (اما شما حتی این بهانه‌ها را هم برای تعصب کورکورانه خود ندارید).»

تعصبی که بر پایه قوم و قبیله، اندیشه و افکار، حزب و… شکل گیرد، راه را بر تعقل، گشودگی و دانایی می‌بندد و از این طریق، مسیر برای تفرقه و فروپاشی جامعه انسانی باز می‌شود.

سپس مولا علی علیه‌السلام در ادامه به سیاست‌مداران توصیه می‌کنند که اگر می‌خواهید تعصب بورزید، به آنچه من اشاره می‌کنم، تعصب ورزید:

«فَإِنْ کانَ لَا بُدَّ مِنَ الْعَصَبِیةِ، فَلْیکنْ تَعَصُّبُکمْ لِمَکارِمِ الْخِصَالِ وَ مَحَامِدِ الْأَفْعَالِ وَ مَحَاسِنِ الْأُمُورِ الَّتِی تَفَاضَلَتْ فِیهَا الْمُجَدَاءُ وَ النُّجَدَاءُ مِنْ بُیوتَاتِ الْعَرَبِ وَ یعَاسِیبِ القَبَائِلِ، بِالْأَخْلَاقِ الرَّغِیبَةِ وَ الْأَحْلَامِ الْعَظِیمَةِ وَ الْأَخْطَارِ الْجَلِیلَةِ وَ الْآثَارِ الْمَحْمُودَةِ، فَتَعَصَّبُوا لِخِلَالِ الْحَمْدِ مِنَ الْحِفْظِ لِلْجِوَارِ وَ الْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ وَ الطَّاعَةِ لِلْبِرِّ وَ الْمَعْصِیةِ لِلْکبْرِ وَ الْأَخْذِ بِالْفَضْلِ وَ الْکفِّ عَنِ الْبَغْی وَ الْإِعْظَامِ لِلْقَتْلِ وَ الْإِنْصَافِ لِلْخَلْقِ وَ الْکظْمِ لِلْغَیظِ وَ اجْتِنَابِ الْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ»؛

«اگر قرار است تعصبی انجام شود، باید تعصب شما برای اخلاق پسندیده، کارهای نیک و امور خوب و شایسته باشد؛ همان افعال و اموری که مردان بزرگوار و شجاع از خاندان‌های باارزش عرب و سران باشخصیت قبایل در آن‌ها بر یکدیگر پیشی می‌جستند؛ (یعنی) در صفات پسندیده و اندیشه‌های والا و مقام‌های بلند و آثار ستوده. (آری! اگر می‌خواهید تعصبی داشته باشید) درباره خصلت‌های مطلوب، تعصب به خرج دهید؛ ازجمله حفظ حقوق همسایگان، وفای‌به‌عهد و پیمان، انجام کارهای نیک، مخالفت با تکبر، اقدام به جود و بخشش، خودداری از ستم، بزرگ‌شمردن قتل نفس (و پرهیز شدید از آن)، انصاف درباره مردم، فروخوردن خشم و اجتناب از فساد در زمین.»

حضرت در این بیانات متذکر این نکته می‌شوند که باید از دستورهای افراد متکبر سرپیچی کرد و فرمان آن‌ها را نپذیرفت:

««وَ احْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَکمْ مِنَ الْمَثُلَاتِ بِسُوءِ الْأَفْعَالِ وَ ذَمِیمِ الْأَعْمَالِ، فَتَذَکرُوا فِی الْخَیرِ وَ الشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ وَ احْذَرُوا أَنْ تَکونُوا أَمْثَالَهُمْ؛ فَإِذَا تَفَکرْتُمْ فِی تَفَاوُتِ حَالَیهِمْ فَالْزَمُوا کلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ [حَالَهُمْ] وَ زَاحَتِ الْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ وَ مُدَّتِ الْعَافِیةُ بِهِ عَلَیهِمْ وَ انْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ وَ وَصَلَتِ الْکرَامَةُ عَلَیهِ حَبْلَهُمْ، مِنَ الِاجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ وَ اللُّزُومِ لِلْأُلْفَةِ وَ التَّحَاضِّ عَلَیهَا وَ التَّوَاصِی بِهَا وَ اجْتَنِبُوا کلَّ أَمْرٍ کسَرَ فِقْرَتَهُمْ وَ أَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ، مِنْ تَضَاغُنِ الْقُلُوبِ وَ تَشَاحُنِ الصُّدُورِ وَ تَدَابُرِ النُّفُوسِ وَ تَخَاذُلِ الْأَیدِی»؛

«از کیفرهایی که بر اثر سوء افعال و اعمال ناپسند بر امت‌های پیشین وارد شد، برحذر باشید. حالات آن‌ها را در خوبی و بدی به یاد آرید و بترسید از اینکه شما هم مانند آنان شوید. هرگاه به تفاوت دو حال آن‌ها (پیروزی و شکست) می‌اندیشید، به سراغ اموری بروید که موجب عزت و اقتدار آنان شد؛ دشمنان را از آن‌ها دور کرد؛ عافیت و سلامت را بر آنان گسترش داد؛ نعمت‌ها مطیعشان شد و کرامت و شخصیت، رشته خود را به آنان پیوست. عامل این خوشبختی پرهیز از تفرقه، تأکید بر الفت و اتحاد، تشویق یکدیگر به آن و سفارش‌کردن به انجام آن بود؛ از هر کاری که ستون‌فقرات آن‌ها را در هم شکست و قدرتشان را سست کرد. اجتناب کنید از کینه‌های درونی، بدخواهی، پشت به هم کردن و دست از یاری هم برداشتن و بپرهیزید ازآنچه فرود آمد بر امت‌های پیشین، از کیفرهایی که دیدند بر کردارهای ناشایست و رفتارها که کردند و نبایست؛ پس نیک و بد احوالشان را به یاد آرید و خود را از همانندشدن به آنان برحذر دارید -و چون به چشم خود دیدید- و در خوشبختی و بدبختی‌شان اندیشیدید، آن را عهده‌دار شوید که عزیزشان گرداند و دشمنان را از سرشان راند و زمان بی‌گزندی‌شان را به درازا کشاند و با عافیت از نعمت برخوردار و پیوند رشته بزرگواری با آنان استوار و آن از پراکندگی دوری‌کردن بود و به سزاواری روی آوردن و یکدیگر را بدان برانگیختن و سفارش کردن و بپرهیزید از هر کار که پشت آنان را شکست و نیرویشان را گسست؛ چون کینه هم در دل داشتن و تخم نفاق در سینه کاشتن و از هم بریدن و دست از یاری یکدیگر کشیدن.»

خلاصه اینکه یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های کلام حضرت امیر آن است که ایشان هم به عوامل فساد و هم به پیامدهای فساد سیاسی و هم به راهکارهای دفع آن به‌صورت معجزه‌آسا اشاره می‌کنند. ایشان در این دو خطبه به تبیین عوامل اصلی تباهی اجتماعی، یعنی وجود خشونت، تعصب و تکبر نهادینه در نظام حکمرانی می‌پردازند و پیامدهای این معضل را دوقطبی‌شدن و فروپاشی اجتماعی که نشانه‌های آن، سرپیچی از قانون و وفور جرائم و تخلف‌ها در یک جامعه است، می‌دانند.

از طرف دیگر، ایشان راهکارهای بسیاری را نیز برای پرهیز از این فروپاشی اجتماعی و دستیابی به سعادت ارائه می‌کنند؛ مؤلفه‌هایی همچون پرهیز از تفرقه، تأکید بر الفت و اتحاد و تشویق یکدیگر به آن، حفظ حقوق همسایگان، وفای به عهد و پیمان، انجام کارهای نیک، مخالفت با تکبر، اقدام به جود و بخشش، خودداری از ستم، بزرگ‌شمردن قتل نفس (و پرهیز شدید از آن)، انصاف درباره مردم، فروخوردن خشم و اجتناب از فساد در زمین.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

19 − دو =