سردرگمی ساترا و شبکه نمایش خانگی تا کجا ادامه دارد؟

جفت پوچ برای ساترا

چندی است استراتژی پلتفرم‌های نمایش خانگی در حال تغییر است و جنبه سرگرمی رسانه و به تبع آن، بازی برایشان اهمیت چشمگیری پیدا کرده است.

تاریخ انتشار: ۱۰:۵۱ - دوشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۳
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
جفت پوچ برای ساترا

به گزارش اصفهان زیبا؛ چندی است استراتژی پلتفرم‌های نمایش خانگی در حال تغییر است و جنبه سرگرمی رسانه و به تبع آن، بازی برایشان اهمیت چشمگیری پیدا کرده است. این پلتفرم‌ها که زمانی به سریال‌هایشان شناخته می‌شدند و مخاطبان را به سمت خود سرازیر می‌کردند، اکنون «بازی» را شیوه‌ای به‌روز و هیجان‌انگیز برای جذب مخاطب دانسته و آن را جزوی از برنامه‌های تولید و پخش خود قرار داده‌اند. بازی در این تولیدات در جنبه‌های گوناگونی به نمایش درمی‌آید که همگی بر محوریت برد و باخت است؛ از «جوکر» گرفته که در اصل رئالیتی‌شو است و بطنش همان برد و باخت تا مافیا و پدرخوانده که همگی بازی‌هایی هستند که در خانواده‌های ایرانی طرفدار داشته است.

این بازی تقلیدی نیست!

«گل یا پوچ» دست‌پخت تازه فیلیمو با حضور شاید تبلیغاتی مهران مدیری است که به‌تازگی روانه شبکه نمایش خانگی شده است. او در همان دقایق ابتدایی قسمت اول می‌گوید که شاید این اولین بازی و مسابقه‌ای باشد که تقلیدی نیست. می‌شود این حرف را کنایه‌ای به اکثر برنامه‌های تولیدی در شبکه نمایش خانگی یا حتی صداوسیما دانست؛ با اینکه خود مدیری هم کم کار تقلیدی در کارنامه‌اش ندارد.

بااین‌حال، حضور او صرفا مصرفی بوده و هیچ نقشی جز گفتن «یا خدا» هنگام هیجانی‌شدن بازی با چهره‌ای خنثی و بی‌حس یا گاهی تذکر قوانین و زمان ندارد. با نگاهی دیگر می‌شود گفت او همه‌کاره‌وهیچ‌کاره بازی است.

طراحان برای این هدف، یک بازی نوستالژیک و ساده را انتخاب کرده‌اند؛ گل یا پوچ، همان بازی دوست‌داشتنی بدون نیاز به امکانات خاصی که از نسل‌های قدیمی و پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایمان تا بچه‌های امروز و دهه‌هشتادی‌ها هم آن را دوست دارند.

حضور پررنگ «نوستالژی مارکتینگ»

دکور برنامه در واقع یه کافه‌رستوران به سبک دهه‌ پنجاه است؛ هرچند محیط اطراف بازی فضای تاریکی دارد و جزئیات کافه چندان نگاه‌ها را به خود جلب یا به بیان دیگر، حواس‌ها را پرت نمی‌کند. با این حال، نقاشی قهوه‌خانه‌ای که بالای سر میز بازی نصب شده، جذاب بوده و محتوای نقاشی بازتاب‌دهنده مبارزه و نفس بازی است.

اینجا می‌شود به «نوستالژی مارکتینگ» اشاره کرد؛ یعنی ایجاد عواطف و احساسات درباره محصولی خاص با استفاده از یادآوری تصاویر و خاطرات آشنا در ذهن مصرف‌کننده که این را در سرتاسر رقابت جدید فیلیمو می‌بینیم؛ از طراحی دکور گرفته تا اصل رقابت و تیپ ظاهری و شخصیتی برخی از شرکت‌کنندگان. تا اینجای کار اغلب شرکت‌کنندگان به قول معروف از بچه‌های پایین‌شهر تهران انتخاب شده‌اند که از لحاظ مرام و رفتار و نیز لحن صحبت ویژگی‌های خاصی داشته و اصطلاح «داش‌مشتی» را در ذهن تداعی می‌کنند.

واکنش‌های همه افراد واقعی و اصیل و برگرفته از شخصیت خودشان است و این شاید دوست‌داشتنی‌ترین ویژگی این برنامه باشد؛ برخلاف دیگر برنامه‌های ازاین‌دست که شرکت‌کنندگان اغلب بازیگرند و دارند نقش بازی می‌کنند.

بااین‌حال، استفاده بیش از حد از حرکات عجیب‌غریب توسط شرکت‌کنندگان که گویی هرکدام طی 9 ماه تمرین برای ابداع هر حرکت و شخصی‌سازی آن فرصت داشته‌اند، از بار نوستالژیک بازی کاسته است. هر نفر با انجام حرکتی خاص و امضادار برای جابه‌جایی گل بین دستانش، سعی در گیج‌کردن حریفانش دارد که گاهی این حرکات مضحک از آب درآمده و البته برخی حرکات نیز واقعا حرفه‌ای و زیرکانه است و بازیکن را به‌خوبی به هدفش می‌رساند.

ایجاد قوانین عجیب و تازه برای بازی نیز مزید بر علت شده است که البته مغزهای متفکر تولید این برنامه چاره‌ای جز این نداشته‌اند؛ چراکه برای مهیج‌شدن رقابت، ناچار به به‌روزشدن و اضافه‌کردن قوانین و راه‌های فرار از باخت بوده‌اند.

حضور تماشاگران در گوشه‌ای تاریک از دکور برنامه کاملا بیهوده است و صرفا نقش شمارش معکوس و تشویق‌کننده را دارند. حضار حتی به میز بازی دید ندارند و شاید عوامل برنامه صفحه نمایشی را در بخشی از لوکیشن قرار داده باشند تا تماشاگران به میز بازی تسلط بصری داشته باشند.

باگ مربوط به بازی، نمایش مشت گل برای مخاطبان است. این کار اجازه همراهی مخاطب با بازی و حدس و گمان را از او گرفته و از هیجان بازی برایش می‌کاهد و او را تبدیل به بیننده‌ای منفعل می‌کند.

ایراد دیگر به صحبت‌های خارج از بازی بازیکنان برمی‌گردد؛ چراکه حرف‌ها و دیدگاه‌های بازیکنان در خصوص بازی جذابیت چندانی نداشته و صرفا به طولانی‌شدن برنامه منجر می‌شود. این ایراد حتی در برنامه پرطرفدار و خوش‌رنگ‌ولعابی همچون «جوکر» نیز وجود دارد و در این برنامه کسل‌کننده و کمترجذاب بیشتر به چشم می‌آید.

پس اوستا چه‌کاره است؟!

شخصی که در میان هر تیم سه‌نفره می‌نشیند، «اوستا» خطاب می‌شود که گویی تنها وظیفه‌اش توزیع گل بین هم‌گروه‌هایش است؛ با اینکه مخاطب با توجه به عنوان این فرد توقع دارد مدیریت اصلی بازی تیم را عهده‌دار باشد که در اغلب بازی‌های پخش‌شده تا کنون خلافش ثابت شده است.

اینجا می‌شود انتقادی را مطرح کرد. با اینکه «گل یا پوچ» با هدف رقابتی گروهی طراحی شده و هر تیم با سه‌نفر کارش را پیش می‌برد، در برخی گروه‌ها فقط یک نفر مغز متفکر بازی و فرد شماره یک است که همان یک نفر «اوستا» ی بازی نیست و نهایتا نفر دومی با او همفکری می‌کند. در این گروه‌ها فرد سوم کاملا نادیده انگاشته شده و صرفا نقش «مشت» را بازی می‌کند. این موضوع در قسمت دوم و سوم این برنامه کاملا مشهود بود و ماهیت بازی گروهی را زیر سؤال برد.

نکته جالب توجه برای نگارنده، اشاره یکی از بازیکنان به وجود گروه‌های حرفه‌ای گل یا پوچ و افرادی معدود و ماهر تحت عنوان «گُل‌گیر» در شهرهای مختلف کشور بود. این نشان می‌دهد که این بازی از پوشش نوستالژی و سرگرم‌کننده خود خارج و به رقابتی جذاب و نفس‌گیر در میان برخی تبدیل شده است.

این نان خونی است!

اما آنچه بعد از اعلام رسمی پخش این برنامه سروصدا کرد، نام آشنای کارگردان آن بود: نیک یوسفی؛ شخصیت معروف اینترنتی که نامش را بارها در ویدئوها و سایت‌ها دیده بودیم؛ همان که در بلوای 1401 به دنبال تولید موزیک‌ویدیویی برای حمایت از فتنه آن روزگار دستگیر و زندانی و سپس آزاد شد. او چندی پیش در صفحه شخصی‌اش اعلام کرد ایده این برنامه در دوران حضورش در زندان و سرگرمی با این بازی به ذهنش رسیده است.

با همه این‌ها، ایستادن بی‌پروا مقابل نظام جمهوری اسلامی و همکاری با یکی از بسترهای پخش فیلم که از همین نظام مجوزش را گرفته، یک بام و دو هوای شخصیت او را نشان داده و اعتراضات زیادی را به‌دنبال داشته؛ تاجایی‌که فیلیمو نام او را از فهرست عواملی که در صفحه برنامه می‌بینیم و نیز تیتراژ، حذف کرده است.

او در جریان شهادت اسماعیل هنیه نیز استوری مشکوکی را در صفحه مجازی‌اش بارگذاری کرد که حاکی از تمسخر غیرمستقیم این واقعه بود. بااین‌حال، برنامه‌ای به کارگردانی او به‌راحتی در یکی از پلتفرم‌های مجوزدار شبکه نمایش خانگی مجوز گرفته و پخش شده و صرفا به حذف نام او اکتفا می‌شود. این اولین نمونه تناقض در سیاست‌های حاکمیتی و پخش در فیلیمو نبوده و آخرین بار نیز نخواهد بود؛ تا وقتی قانون سفت و سختی در خصوص این نمونه‌ها اجرا نشود.اینجاست که پای «ساترا» به میان می‌آید؛ سازمان تنظیم مقررات رسانه‌های صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی.

سرگردانی در نظارت

ساترا که از نهادهای وابسته به سازمان صداوسیماست، از سال 1395 بنیان‌گذاری شده؛ اما در سال‌های اخیر و با ظهور و بروز پرسروصدا و پررنگ شبکه نمایش خانگی، نام آن بیشتر به گوش اهالی فرهنگ و مخاطبان پلتفرم‌های نمایشی می‌خورد؛ این در حالی است که این نهاد نظارتی هنوز در وظایف و نقش‌های خود سردرگم بوده و از سوی دیگر، پلتفرم‌ها نیز آن را به رسمیت نمی‌شناسند.

نمونه آن را می‌شود در ماجراهای اخیر مربوط به فصل جدید «جوکر» یا سریال «غریب» دید که بعد از پخش قسمت‌هایی از آن، ساترا وارد میدان شده و اعلام می‌کند که این دو سریال مجوز این نهاد را دریافت نکرده‌اند. همین ماجرا نیز در خصوص «گل یا پوچ» و حواشی مربوط به کارگردانش در جریان بوده و تأکیدی بر سردرگمی این نهاد نظارتی است.