مذاکره می‌کنم پس هستم!

اخیرا وزیر خارجه اسبق کشورمان در یکی از مجلات خارجی به اسم Foreign Affairs مقاله‌ای به چاپ رسانده با عنوان «How America and Iran Can Break the Nuclear Deadlock»؛ یعنی ایران و آمریکا چطور می‌توانند از بن‌بست هسته‌ای خارج شوند.

تاریخ انتشار: ۱۳:۰۰ - یکشنبه ۷ دی ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه
مذاکره می‌کنم پس هستم!

به گزارش اصفهان زیبا؛ اخیرا وزیر خارجه اسبق کشورمان در یکی از مجلات خارجی به اسم Foreign Affairs مقاله‌ای به چاپ رسانده با عنوان «How America and Iran Can Break the Nuclear Deadlock»؛ یعنی ایران و آمریکا چطور می‌توانند از بن‌بست هسته‌ای خارج شوند.

در این مقاله به صورت مفروض اینگونه پنداشته شده است که ایران در وضعیت امنیتی‌‌شدن قرار دارد و بر همین اساس کشورهای دنیا با ایران به عنوان یک کشور عادی رفتار نکرده و این کشور را همچون یک خطر تلقی می‌کنند که نتیجه آن تحریم‌های خردکننده، مواجه با تهدید نظامی و نهایتا عملیات نظامی بود که چند ماه قبل بر ضد ایران انجام شد.

در این مقاله اینطور عنوان شده است که چرخه امنیتی‌سازی از اینجا آغاز می‌شود که یک کشور،‌کشور دیگر را به شکل یک تهدید تصویرسازی و سپس به عنوان تهدیدی که باید برطرف شود، با آن رفتار می‌کند. در واکنش به این تهدیدسازی، کشور هدف نیز اقداماتی از قبیل افزایش توان موشکی و غنی‌سازی اورانیوم انجام می‌دهد که این کار موجب می‌شود ادعاهای اولیه کشور اول مورد تایید قرار گیرد.

به عبارت دیگر روند افزایش توان موشکی و غنی‌سازی اورانیوم در ایران از وقتی آغاز شد که آمریکا، ایران را به عنوان تهدیدی برای صلح جهانی مطرح و با آن همچون یک کشور تهدیدکننده برخورد کرد. یعنی افزایش توان موشکی و غنی‌سازی اورانیوم پاسخی است به تصویرسازی آمریکا از ایران به عنوان یک کشور تهدیدگر که در نهایت به تایید ادعاهای آمریکا منجر شده است.

به نظر ظریف، اگرچه شکستن این چرخه تهدید نیازمند این است که قدرت‌های جهانی حقوق مردم ایران را به رسمیت بشناسند و دست از تهدید و بدگویی از ایران و توسل به زور در مقابل این کشور بردارند، اما ایران نیز باید برای بسترسازی شکست روند امنیتی‌سازی خود، گام‌های موثری بردارد.

یکی از راه‌های پیشنهادی در این زمینه این است که ایران باید در تاکید خود بر قدرت دفاعی مادی بازبینی کند (این تاکید احساس تهدید را در طرف مقابل تقویت می‌کند) و در عوض، همکاری و هماهنگی (Cooperation and Coordination) در سطح منطقه‌ای را جزو اولویت‌های خود قرار دهد.

شخصا کاری با مفروض امنیتی‌سازی ایران کاری ندارم؛ گو اینکه ایران و آمریکا دچار درکی اشتباه از یکدیگرند و مخصوصا ایران دچار سوتفاهم از آمریکا شده و اشتباه کرده که توان موشکی خود را افزایش داده است؛ درصورتی که با چند دور مذاکره و گفت‌وگو باب همکاری باز و از چهره ایران تهدیدزدایی می‌شد و دیگر لازم نبود ایران برای دفاع از خود به افزایش قدرت نظامی روی بیاورد.

نکته جالب این است که در این مقاله قدرت دفاعی (Defensive Power) ایران به عنوان عاملی برای نگرانی آمریکا اشاره شده و حرفی از قدرت تهاجمی (Offensive power) به میان نیامده است. چون اگر صحبت درباره قدرت تهاجمی بود، می‌شد تاحدی با نویسنده مقاله همدلی کرد که بله، ممکن است قدرت تهاجمی نگرانی‌هایی را برای سایر کشورها ایجاد کند.

اما اینکه افزایش قدرت دفاعی یک کشور باعث نگرانی کشور دیگری شود و نویسنده مقاله که از قضا زمانی نماینده ایران در سازمان ملل و زمان دیگری هم وزیر خارجه ایران بوده، این نگرانی را مشروع و موجه می‌داند خود ادعای عجیبی است.

یعنی آیا به نظر آقای ظریف، بیش از 100 پایگاه نظامی آمریکایی اطراف ایران و وجود تعداد زیادی ناوشکن و ناوهواپیمابر در خلیج فارس و دریای عمان و تعداد زیادی پهپاد و هواپیمای جاسوسی بر فراز آسمان ایران جای نگرانی ندارد و حتی لازم نیست ایران برای مقابله با این‌ها توان دفاعی خود را افزایش دهد. ‌بلکه می‌توان به جای افزایش این قدرت و صرف هزینه در این زمینه که موجب نگرانی طرف مقابل می‌شود، با چند دور مذاکره و گفت‌وگو مشکلات و ابهامات را برطرف کرد.

از اینکه بگذریم بخش دوم راه‌حل پیشنهادی هم محل بحث است؛ یعنی همکاری و هماهنگی در سطح منطقه‌ای. در این مقاله آمده است که پیشنهاد می‌شود نه‌تنها قدرت نظامی خود را بازبینی کنیم (بخوانید کاهش دهید) بلکه در سطح منطقه‌ای نیز با آمریکا همکاری کنیم. اما چطور هماهنگی کنیم؟

نویسنده پاسخ به این سوال را در بخش دیگری از مقاله داده است؛ آنجا که می‌گوید تهران و واشنگتن می‎توانند در موضوعاتی همچون امنیت منطقه‌ای، کنترل تسلیحات و ضدتروریسم همکاری داشته باشند. یعنی چه؟ ظریف می‌گوید مثلا ایران می‌تواند قول دهد که به آمریکا و متحدانش در منطقه حمله نخواهد کرد و در عوض و به طور متقابل آمریکا نیز همین مورد را برای ایران تضمین کند.

متاسفانه آنچه بیان شد بخشی از ذهنیت و خوش‌خیالی فردی است که به مدت بیش از 30 سال جزو مقامات ارشد سیاست‌خارجی ایران و حتی زمانی وزیر خارجه ایران و مسئول گفت‌وگوهای مستقیم ایران و آمریکا بوده است؛ خوش‌خیالی درباره اینکه ایران قول می‌دهد و آمریکا هم قول بدهد.

ظاهرا هنوز متوجه نشده‌اند سیاست خارجی میدان «من بمیرم، تو بمیری» نیست. آیا واقعا می‌توانید بعد از افتضاح برجامی، دوباره قول و تضمین از آمریکا بگیرد؛ آن هم در موضوعی فراتر از هسته‌ای و موضوعی که مربوط به امنیت ملی و منطقه‌ای ایران است؟ به نظر می‌رسد این مقاله و مشابه آن، بیشتر از آنکه جنبه علمی مطابق با واقع داشته باشد، تلاشی هستند برای بر سینه زدن نشان مذاکره، بر اینکه فقط من می‌فهمم و فقط من می‌توانم و لاغیر.

البته روی دیگر ماجرا هم فراری است روبه‌جلو برای خروج از موضع پاسخگویی و نشستن بر صندلی طلبکاری. اینکه با آن هم تجربه برجامی و غیربرجامی، آقای ظریف هنوز همان نسخه قدیمی پیشاجنگ را می‌پیچد و هنوز از دنیای پر از صلح و صفای پس از مذاکره دم می‌زند را باید ناشی از خواب زمستانی دیپلمات سابقی دانست که قطعا قصد بیداری از آن را ندارد و همچنین دوست ندارد برند مذاکره‌دوستی خود را به هیچ شکل از دست بدهد.