به گزارش اصفهان زیبا؛ چند سالی است با نزدیکشدن به پایان سال میلادی و برگزاری جشن کریسمس، بازار مجادله و تحلیلهای گوناگون داغ میشود. مانند هر پدیده، عدهای موافق و گروهی مخالف گرایش به آن هستند.
در این ایام برخی از مناطق اصفهان نیز رنگوبوی کریسمس به خود میگیرند. بهطور خاص محله جلفا شاهد برگزاری این جشن و حضور تعداد زیادی از مردم است که بسیاری از آنها مسیحی نیستند؛ فقط مایلاند در آنجا حضور داشته باشند و این مناسبت را در کنار دیگران جشن بگیرند.
عمده این افراد از سبقه نمادهای کریسمس بیاطلاع یا نامطمئن هستند؛ اما به دلایلی مانند زیبا ارزیابی کردن آنها، علاقه و تمایل شخصی و موارد دیگر، ترجیح میدهند از قافله عقب نمانند.
این است که در اطراف کلیساها جمعیت زیادی تجمع پیدا میکنند و رسیدن سال نو را به سبک غربی انتظار میکشند؛ از جمله استدلالهای مخالفان، همین بیاطلاعی است. چرا باید چیزی را بدون دانستن چرایی آن، فقط بهصورت کورکورانه تقلید کنیم؟ کما آنکه ما عید باستانی خود را داریم؛ جشن نوروز که سراسر پر از نمادهای پرمعناست. کریسمس نه برخاسته از فرهنگ ما و نه مطابق با دین رسمی ماست.
نوروز باستانی ما که چندان دور هم نیست، جشنی بسیار باسابقه است که نهتنها در ایران، بلکه در برخی کشورهای دیگر نیز جشن گرفته میشود و از سمبلهای غنی مانند هفتسین بهرهمند است. در طرف دیگر ماجرا، موافقان معتقدند برگزاری کریسمس با فرهنگ ما در تضاد نیست؛ تجربه جدیدی است که آسیبی در بر ندارد. پذیرش هرکدام از این دو دیدگاه، منوط به نظر شخصی شماست؛ اما در این بین ذکر چند نکته تکمیلی خالی از لطف نیست.
اول اینکه؛ این مناسبت حتی در میان همه مسیحیان از اجماع برخوردار نیست؛ زیرا در میان گروههای گوناگون، در تاریخهای متفاوتی جشن گرفته میشود و در برخی موارد مناسک خاصی را در بر ندارد. مورد بعدی آنکه، برخی از مؤلفههای فرهنگی عید نوروز و برگزاری کریسمس با یکدیگر مشابهت و همپوشانی دارند؛ مانند عیدی و هدیه دادن، جمع شدن در کنار اعضای خانواده و… .
از اینها گذشته، بیشتر افرادی که به شرکت در مراسم کریسمس تمایل دارند، نه برای تأثیرگرفتن از این جشن و آیین، بلکه صرفا در جستوجوی شادی کوچکی به آنجا میروند؛ چیزی که جای خالیاش در شهر ما حس میشود. با اینکه جشنهایی به مناسبتهای گوناگون (عمدتا مذهبی) برگزار میشوند، یک جشن فراگیر و گسترده چیزی است که کمتر به آن برمیخوریم. آراستن مغازهها و خیابان و محله، افراد را به خود جلب میکند؛ درست مانند گردشگرانی که تماشای حالوهوای برگزاری جشن نوروز را لذتبخش میدانند و برای تماشای آن میآیند.
اما آنچه شایان توجه است، هضم و جذبنشدن ما درون فرهنگی است که از آن خودمان نیست. با فراگیرشدن رسانههای جمعی، افراد بهسمت هویتهای بریکولاژی حرکت میکنند؛ یعنی هویتی پارهپاره که هر جزء از آن متأثر از چیز متفاوتی است. درباره کریسمس نیز عمده گرایش افراد به خرید درخت کاج و نظایر آن، از تبلیغات در این زمینه سرچشمه میگیرد؛ پدیدهای فرهنگی که شاید ظاهر زیبایی داشته باشد، اما از درون تهی است. رویکرد کثرتگرایی در خصوص فرهنگهای گوناگون ممکن است جالب باشد؛ اما باید از ورود آن به سطوح بنیادین و ارزشها ممانعت به عمل آید؛ زیرا در آن صورت دیگر نمیتوان به صراحت گفت ما چه کسی هستیم و از کجا میآییم… .