نگاهی به آب در فرهنگ عامه اصفهان

آب‌های نطلبیده و مرادبخش

آب در بیشتر فرهنگ‌های دنیا در آنِ واحد نماد مرگ و زندگی است.

تاریخ انتشار: 10:28 - دوشنبه 1403/12/20
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
آب‌های نطلبیده و مرادبخش

به گزارش اصفهان زیبا؛ آب در بیشتر فرهنگ‌های دنیا در آنِ واحد نماد مرگ و زندگی است. آب در بین ما ایرانیان نیز هم‌زمان که زندگی‌بخش بوده، به نماد خشم طبیعت بدل شده و در سیمای امواج خروشان یا رگبارهای هولناک جان آدمی را گرفته است. آب در کنار این نگاه دوگانه و شمایل ناسازواری که در جهان‌بینی مردم داشته، قصه‌های دیگری هم دارد که از روزگاران دور با آداب و سنت‌ها و باورهایمان عجین شده است.

قصه روشنایی آب برای همه مردم ایران آشناست! از دیرباز، بیشتر اقوام و خرده‌فرهنگ‌های کشورمان باور داشته‌اند که اگر از سر تصادف لیوان یا ظرف پرآب دیگری بر زمین بریزد نماد روشنایی است. همین اعتقاد سبب شده است که آب را بر سر سفره عقد دو جوان یا نوروز هم بگذارند؛ در اینجا آب نه‌فقط روشنایی است، بلکه خیر و برکت هم با خود می‌آورد. آب نطلبیده و باورمندی به مرادبخشی آن نمود دیگر و آشنایی است که حکایت از معجزه آب دارد؛ آبی که اگر پشت مسافر ریخته شود، به نوعی دیگر قدرتش عیان و سبب سلامت او تا بازگشت به خانه می‌شود.

حتی جاروزدن و توأمان آب‌پاشی درِ خانه، کرداری که دیگر امروز و با این وضعیت آب بی‌خردی شمرده می‌شود، بازتابی از باورمندی به یمن و شگون آن بوده است. درواقع، ایرانیان باور داشته‌اند که پاشیدن آب به درگاه و دالان‌های هر خانه‌ای موجب فراوانی نعمت می‌شود. حتی معتقد بودند که اگر بامدادان آبی در آستانه خانه بریزند، حتما تا وقت پسین خبر خوشی به آن‌ها می‌رسد.

باورمندی به ویژگی‌های متعدد آب، این سرچشمه زندگی‌بخش، مانند هر باور عامیانه‌ای می‌تواند با واقعیت‌ها، اسطوره‌ها، خرافه‌ها یا اعتقادات دینی پیوند پیدا کند. احترام آب در ادیان باستان مانع از آلوده‌کردن آب‌ها می‌شد. پس از سقوط ساسانیان نیز، دلبستگی مردم ایران به حضرت فاطمه‌زهرا (س) و این باور که آب‌های روان مهریه اوست، این عنصر به‌شکلی دیگر قدسیانه و احترام‌آمیز شد. با نظر به همین اهمیت و حضور گسترده آب در باورها و نگرش مردم، مطالعات آن نیز موردتوجه پژوهشگران بوده است؛ چنان‌که حسن ذوالفقاری ادب‌شناس کشورمان در کتاب پربرگ «باورهای عامیانه مردم ایران» به این موضوع نظر دارد.

از عروس قنات تا دعای باران‌خواهی

همین آب که زیستن بدون آن بی‌معنا می‌شود، به جز جایگاهش در باورهای عامیانه، در برپایی آیین‌های گوناگون نیز خودی نشان می‌دهد. یکی از این آیین‌های سنتی «عروس قنات» نام دارد که فریبا سعیدمهر و همکارانش در مقاله‌ای با عنوان «گردشگری ادبی» به آن نظر دارند.

عروس قنات در تاریخ ایران و به‌طور مشخص در نواحی کویری کشورمان داستانی آشناست. یکی از نقاط ایران که برپایی رویداد عروس قنات در آن باب بوده و باید آن را میراث ناملوس آنجا دانست، گلپایگان است. بر اساس این آیین هرگاه به‌دلیل بارش کم، از آب قناتی کاسته شود، زنی بیوه را به ازدواج قنات درمی‌آوردند. در این مراسم نمادین، لباس عروس را به تن زن بیوه کرده و او را مجبور می‌کردند که یک روز به‌تنهایی در قنات به سر ببرد. چنین زنی برای ابد همسر قنات بود و دیگر اجازه ازدواج نداشت.

نیامدن باران چه در دوران باستان و چه پس از ظهور اسلام برای مردمان این مرزوبوم دغدغه بوده است. این دغدغه‌مندی بین ایرانیان آیین دیگری موسوم به باران‌خواهی ایجاد کرده است که شواهدی از آن را در عصر ساسانی و دوران فیروز می‌توان یافت. در این آیین، فیروز شاهنشاه ساسانی، از مردم دعوت می‌کند تا در یک صحرا و رو به آسمان نیایش و از خداوندگار طلب باران کنند. فردوسی این ماجرا را در «شاهنامه» سروده است:

«بفرمود تا خانه بگذاشتند، به دشت آمد و دست برداشتند، همی به آسمان اندر آمد خروش، ز بس مویه و درد و زاری و جوش، ز کوه و بیابان و از دشت و غار، ز یزدان همی خواستی زینهار.» به‌گفته آمنه حسینی جهانگیر و همکارش در مقاله «جایگاه آب در فرهنگ و ادب عامه»، حضرت رضا (ع) نیز هنگام ورود به شهر مرو با توجه به خشک‌سالی منطقه نماز و دعای باران به جا آورد. بنابراین، آیین باران‌خواهی در لباسی نو و در روزگار پس از اسلام هم وجود داشته است.

قصه‌های تالاب گاوخونی

گاهی آب در فرهنگ عامه مردم با قصه‌ها و حکایت‌ها مرتبط می‌شود و به حوضه‌های آبی مشخصی می‌رسد. یکی از این حوضه‌ها تالاب گاوخونی است که از دیرباز درباره آن روایت‌ها و داستان‌های گوناگونی شکل گرفته است. خود نام گاوخونی قصه است! چنان‌که در برخی از روایت‌ها گاوخونی را نام یکی از ملتزمان حضرت سلیمان دانسته‌اند.

از میان قصه‌های تالاب گاوخونی که اغلب در فرهنگ جنوب‌شرقی اصفهان شناخته شده‌اند، روایت مردی که در این مکان زندگی می‌کند، از همه معروف‌تر است. طبق این باور عامیانه، مرد نه مثل آدمیزاد لباس به تن دارد و نه زبان آدم‌ها را می‌داند. مرد چون یک حیوان در این تالاب روزگار می‌گذارند. تردیدی نیست که این یک قصه و هزاران باور دیگری که پیرامون آب گردش می‌کند، برآمده از همان بستگی زندگی آدم به آب و اعتقاد به قدرت آن در بخشیدن زندگی یا به کام مرگ بردن است.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

2 × 4 =