نوروز و فلسفه نو شدن در شعر اصفهان

عید جان، عید جهان

نوروز، نماد تجدید حیات و آغاز فصل نو، از دیرباز در فرهنگ و ادب فارسی جایگاهی ویژه داشته است.

تاریخ انتشار: 10:47 - شنبه 1403/12/25
مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه
عید جان، عید جهان

به گزارش اصفهان زیبا؛ نوروز، نماد تجدید حیات و آغاز فصل نو، از دیرباز در فرهنگ و ادب فارسی جایگاهی ویژه داشته است. در این بیداریِ دوباره‌ طبیعت، شاعران ایرانی، به‌ویژه در دیار اصفهان، آن را همچون آوایی دل‌انگیز در اشعار خود به تصویر کشیده‌اند. اصفهان در دوران صفویه به اوج شکوه هنری خود رسید و مکان خلق آثار ادبی و شعری شد که نوروز در آن به‌عنوان نمادی از تجدید حیات، شادمانی و مفاهیم عمیق‌تری چون تحول روحانی، عرفان و پیوستگی با طبیعت جلوه می‌کند. این شهر که همواره به عنوان مهد شعر و هنر شناخته می‌شود، در اشعار شاعران دوره‌های مختلف، جلوه‌ای از حکمت و نمادی از تحول درونی و بیداری معنوی را به مخاطب یادآور می‌شود.

نوروز؛ تجلی شور و حکمت در شعر صائب

صائب تبریزی اصفهانی، یکی از برجسته‌ترین شاعران سبک هندی، اگرچه زاده تبریز بود، بخش اعظم عمر خویش را در اصفهان گذراند و این شهر را می‌توان زادگاه فکری و ادبی او دانست. در دوران صفویه، اصفهان به‌عنوان پایتخت سیاسی و فرهنگی ایران به مرکز تجمع اندیشمندان، هنرمندان و شاعران تبدیل شد. صائب پس از سفرهایی به هند و دربار گورکانیان، به اصفهان بازگشت و مورد توجه شاه عباس دوم صفوی قرار گرفت.

آرامگاه صائب در باغ تکیه صائب اصفهان، امروز به یکی از مهم‌ترین مکان‌های فرهنگی و تاریخی این شهر تبدیل شده است. حضور طولانی‌مدت او در اصفهان و تأثیرپذیری از فضای فرهنگی این شهر، نقشی اساسی در شکل‌گیری اندیشه و سبک شعری او ایفا کرد و نامش را با اصفهان پیوند زد.

می خوانیم که صائب در وصف بهار چنین می‌سراید:
طوفان گل و جوش بهار است ببینید
اکنون که جهان بر سر کار است ببینید
این آینه‌هایی که نظر خیره نمایند
در دست کدام آینه‌دار است ببینید

صائب در شعر خود به‌زیبایی تحولی عظیم در طبیعت و چرخه روزگار را به تصویر می‌کشد. برای او، بهار تنها یک تغییر طبیعی نیست؛ بلکه نمادی است از تحولات بنیادین جهان و حکمت پنهانی که در آن نهفته است. استفاده از ترکیبات بدیعی همچون «طوفان گل»، به‌کارگیری صنعت ایهام و نمادگرایی و طرح پرسشی ژرف در پایان شعر، همگی نشان‌دهنده قدرت شاعرانگی این شاعر است که با کمترین واژه‌ها، عمیق‌ترین مفاهیم را منتقل کرده است. ترکیب «طوفان گل» در شعر او، برخلاف انتظار، حاکی از حرکتی شدید و غیرقابل‌مهار است. درحالی‌که بهار معمولا با تصاویری آرام و لطیف در ذهن مخاطب نقش می‌بندد، صائب آن را به طوفانی از گل‌ها تشبیه می‌کند. این پارادوکس به‌خوبی نشان می‌دهد که بهار تنها فصل زایش و شکوفایی نیست، بلکه نشانه‌ای از تغییری گسترده و فراگیر در طبیعت است. همچنین، «جوش بهار» بر شور و هیجان زندگی که در این فصل به اوج خود می‌رسد، تأکید دارد.

شاعر در اینجا از «آینه» به‌عنوان نمادی از انعکاس حقیقت و روشنایی بهره می‌برد. آینه در ادبیات عرفانی همیشه نماد صفای درون و شناخت حقیقت بوده است. در این شعر، «این آینه‌ها» ممکن است به افراد حکیم و روشن‌ضمیر اشاره داشته باشد که همچون آینه‌، حقیقت را منعکس کرده و دیدگان را مسحور می‌سازد. عبارت «نظر خیره نمایند» حاکی از این است که این آینه‌ها چیزی فراتر از آنچه معمول است، به نمایش می‌گذارند. این تصویر می‌تواند هم به حیرت انسان در برابر زیبایی‌های طبیعت در بهار اشاره داشته باشد، و هم به شگفتی و تأملی که در مواجهه با حقیقت زندگی و گذر ایام به وجود می‌آید. در مصرع پایانی، در بیت پایانی، «این آینه‌هایی که نظر خیره نمایند/ در دست کدام آینه‌دار است ببینید»، شاعر پرسشی ژرف و تأمل‌برانگیز مطرح می‌کند: این آینه‌های شگفت‌انگیز که حقیقت را منعکس می‌کنند، در دستان چه کسی قرار دارند؟

این پرسش، علاوه بر معنای ظاهری، لایه‌ای فلسفی و عرفانی نیز دارد؛ زیرا اگر آینه را نماد حقیقت بدانیم، این سوال پیش می‌آید که چه کسی صاحب حقیقت است؟ چه کسی حقیقت را درک کرده و آن را برای دیگران نمایان می‌سازد؟ این پرسش می‌تواند به حکمت جاری در جهان اشاره داشته باشد؛ در این دوران پرتحول و در میان تغییر فصل‌ها، چه کسی سررشته‌ کار را در دست دارد؟ آیا نیرویی الهی است که بر تمامی این تغییرات نظارت دارد و جهان را به گردش درمی‌آورد؟

نوروزِ وصال و فراق در شعر مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی، یکی از شاعران برجسته قرن دوازدهم هجری، نوروز را نه‌تنها جشن طبیعت، بلکه نمادی از سعادت و خوشبختی انسان می‌داند. اما این سعادت، برای او بدون حضور معشوق بی‌معناست و در غیاب او، حتی نوروز نیز رنگ و بویی از شادی ندارد. این نگاه، بازتابی از سنت دیرینه‌ شعر فارسی است که در آن، شادی و اندوه انسان نه به‌واسطه‌ رخدادهای طبیعی، بلکه براساس پیوندهای عاطفی و عاشقانه تفسیر می‌شود.

او در یکی از اشعارش می‌سراید:
زین پیش مرا بود ز بخت فیروز
هر شب شب قدر و روز روز نوروز
افغان که زیاد روی و موی صنمی
اکنون نه شبم شب‌ست و نه روزم روز

در این بیت، مشتاق به گذشته‌ای اشاره می‌کند که در آن، بخت یار او بوده است. در آن دوران خوش، هر شب برای او چون شب قدر (شبی که تقدیر انسان در آن رقم می‌خورد) و هر روز مانند روز نوروز (نماد طراوت، شادمانی و آغاز دوباره) بوده است. این ترکیب، اوج خوشبختی را به تصویر می‌کشد، جایی که حتی زمان، تقدس پیدا می‌کند. در واقع، شاعر با این تمثیل، دوران عشق و وصال را فراتر از ارزش‌های مذهبی و آیینی قرار داده و آن را به‌عنوان تجلی کامل سعادت انسانی نشان می‌دهد.

در بیت «افغان که زیاد روی و موی صنمی / اکنون نه شبم شب‌ست و نه روزم روز»، ورق برمی‌گردد و شاعر با واژه‌ «افغان» که به معنای ناله و زاری است، آغازگر اندوهی عمیق می‌شود. او علت این دگرگونی را «زیبایی چهره و موی معشوق» می‌داند که اکنون از دسترس او خارج شده است. این تغییر، چنان بنیادین است که مفهوم شب و روز برای او دگرگون می‌شود؛ دیگر شب، شب نیست و روز، روز نیست. این بیان، اشاره به بی‌معنایی زمان در غیاب معشوق دارد، جایی که حتی نوروز نمی‌تواند روشنی و سرزندگی به ارمغان آورد.

در این ابیات، مشتاق اصفهانی نوروز را در پیوند با عشق و بخت نیک می‌بیند. نوروز تنها زمانی معنا دارد که دل‌شاد و کام‌روا باشد؛ اما اگر جدایی و اندوه بر دل سایه افکند، بزرگ‌ترین جشن طبیعت نیز نمی‌تواند روح را احیا کند. به عبارت دیگر، نوروز در شعر مشتاق اصفهانی، نه یک رخداد طبیعی صرف، بلکه آینه‌ای است از وضعیت روحی شاعر که در فقدان معشوق، حتی روشنی آن نیز به تیرگی بدل می‌شود.

نوروز در شعر شکیب؛ رستاخیز جان و طبیعت

آثار شکیب اصفهانی، شاعر قرن یازدهم هجری، آمیخته‌ای از لطافت‌های طبیعت، عرفان و فلسفه است. او در اشعار خود، به زیبایی تحولات طبیعی را با دگرگونی‌های درونی انسان پیوند می‌زند و به‌ویژه در وصف نوروز، این تغییرات را به‌عنوان نمادی از بیداری و تجدید حیات معنوی به تصویر می‌کشد. شکیب اصفهانی در این زمینه می‌سراید:
نوروز که هر چمن، دل‌افروز بود
نقش گل و خار عبرت‌آموز بود
گر جامه به جان ز معرفت نو گردد
هر روز به دل نشاط نوروز بود

در این ابیات، شکیب اصفهانی نوروز را به‌عنوان نمادی از تحول دوگانه، هم طبیعی و هم معنوی، معرفی می‌کند. نوروز، فرصتی برای تأمل در رمز و راز هستی است و در عین حال، تلنگری برای انسان که همچون طبیعت، خود را از کهنگی رهایی دهد و به سوی دانایی و طراوت درونی گام بردارد. در این اشعار، نوروز فقط به‌عنوان جشن طبیعت دیده نمی‌شود، بلکه تمثیلی از تحول درونی و بیداری معنوی نیز به تصویر کشیده می‌شود.

در بیت اول «نوروز که هر چمن، دل‌افروز بود / نقش گل و خار، عبرت‌آموز بود»، شاعر به زیبایی نوروز را به‌عنوان نمادی از طراوت و شکوه طبیعت معرفی می‌کند که دل هر بیننده‌ای را شاداب و روشن می‌سازد. در کنار این سرزندگی، تضاد طبیعت با حضور گل و خار نیز خود را نشان می‌دهد؛ گل که نماد زیبایی و کامیابی است و خار که نمایانگر سختی‌ها و ناملایمات زندگی است. این تضاد، نگاه فلسفی شاعر را نمایان می‌سازد که در دل هر زیبایی، درسی برای تأمل و در پس هر سرخوشی، حکمت و درس‌هایی برای آموختن نهفته است.

در بیت دوم «گر جامه به جان ز معرفت نو گردد / هر روز به دل نشاط نوروز بود»، شکیب مفهوم نوروز را از سطح طبیعت فراتر برده و آن را به دگرگونی درونی انسان پیوند می‌زند. برای او، نوروز حقیقی تنها در شکوفایی طبیعت محدود نمی‌شود، بلکه در نوسازی روح و آگاهی انسان معنا پیدا می‌کند. اگر انسان لباس کهنه‌ جهل را از تن جان خود بیرون کند و جامه‌ دانش و معرفت بپوشد، هر روز برای او نوروزی تازه خواهد بود. این تفکر، دلالت بر بیداری معنوی و جست‌وجو برای حقیقت در دل انسان دارد. این شاعران با استفاده از زبانی گاه عرفانی، گاه تغزلی و گاه حکیمانه، با ضمیری آگاه و دلی روشن به استقبال بهار رفته‌اند و مضامین نوروزی را در ادبیات فارسی غنا بخشیده‌اند. هریک از آن‌ها، با نگرش خاص خود، نوروز را نمادی از تحول، تجدید حیات و بیداری معنوی معرفی کرده‌اند. این استمرار در استفاده از مفاهیم نوروزی، نه تنها نشان از اهمیت این جشن کهن در فرهنگ ایرانی دارد، بلکه نمایانگر جایگاه اصفهان به‌عنوان گوهری درخشان در دنیای فرهنگ و هنر ایرانی است که توانسته است زیبایی‌های طبیعی و معنوی را در پیوندی مستمر با یکدیگر، در شعر و ادب فارسی متجلی کند.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

1 × 5 =