به گزارش اصفهان زیبا؛ در جهان پر از رقابتهای سیاسی، نظامی و امنیتی، انرژی هستهای را نمیتوان تنها یک دستاورد فناورانه به شمار آورد؛ بلکه ابزاریست استراتژیک که جایگاه کشورها را در مناسبات بینالمللی تعیین میکند و تغییر میدهد.
آنطور که ایران طی سالهای متمادی با تمرکز بر این واقعیت، بر حفظ و توسعه آن پافشاری کرد و باوجود همه فشارهای سیاسی، اقتصادی و تحریمهای گسترده و اعتقاد به اینکه نمادی از قدرت و استقلال است، در این مسیر پرچالش، توان هستهای را به بخشی از قدرت بازدارنده و نفوذ دیپلماتیک خود تبدیل کرد.
هماکنون توانمندی هستهای ایران یکی از مؤلفههای مهم سیاست خارجی و دفاعی کشور بهشمار میرود و بهعنوان یک عامل بازدارنده موردتوجه محافل منطقهای و بینالمللی قرار گرفته است.
محمدعلی بصیری، استاد روابط بینالملل و عضو هیئتعلمی دانشگاه اصفهان، در گفتوگو با «اصفهانزیبا» تأکید میکند که توان هستهای، برای ایران تنها عاملی در مسیر توسعه اقتصادی کشور نیست؛ بلکه ظرفیتی است که میتواند بر مذاکرهها و تعاملهای منطقهای و بینالمللی اثرگذار باشد.
به باور او، دستاوردهای هستهای ایران در برابر قدرتهای جهانی، ابزار مهمی برای چانهزنی در دیپلماسی محسوب میشود و حتی در مواجهه با دولتهای غیررقیب و همکار، این توانمندی به ایران یک دست بالاتر میدهد و به لحاظ روانی و پرستیژی نیز بر قدرت نرم جمهوری اسلامی اثرگذار است.
♦ باتوجهبه اینکه دستیابی به فناوریهای پیشرفته، از جمله چرخه سوخت هستهای و بهرهبرداری صلحآمیز از انرژی اتمی، یکی از شاخصهای قدرت مادی یک کشور محسوب میشود، این توانمندی چگونه میتواند جایگاه ایران را در معادلههای دیپلماتیک ارتقا بخشد؟
آیا برنامه هستهای ایران به ابزاری برای تقویت قدرت چانهزنی در برابر رقبای بینالمللی و حتی افزایش پرستیژ بینالمللی تبدیل شده است؟
هر کشوری که به توانمندیهای هایتکنیک، از جمله دستیابی به چرخه سوخت هستهای و بهرهبرداری صلحآمیز از انرژی اتمی دست یابد، درواقع یکی از مؤلفههای قدرت سختافزاری خود را تقویت کرده است.
در عرصه روابط بینالملل، چه در زمان صلح و چه در دوران تنش یا جنگ، قدرت بازیگر اصلی محسوب میشود، قدرتی که هم شاخصهای مادی دارد و هم معنوی. از جمله شاخصهای مادی میتوان به سرزمین، جمعیت، توان صنعتی، سطح تکنولوژی، ارتش و بودجه نظامی اشاره کرد.
در کنار اینها، شاخصهای معنوی همچون نوع حکومت، رهبری، ایدئولوژی، فرهنگ و تمدن نیز در جایگاه یک کشور در سطح جهانی مؤثرند. در میان مؤلفههای مادی، فناوری هستهای و بهویژه دستیابی به چرخه سوخت، در زمره شاخصهای هایتکنیک قرار میگیرد.
کشوری که به این توانمندی برسد و در این عرصه مستقل عمل کند، حتی اگر صرفا در حوزههای پزشکی، کشاورزی، محیطزیست یا سایر کاربردهای صلحآمیز از آن بهرهمند شود یا امکان صادرات این فراوردهها را داشته باشد، بدون تردید جایگاه قدرت مادیاش ارتقا پیدا میکند.
این ارتقا، نهتنها در زمان صلح و در حوزه دیپلماسی موجب افزایش قدرت چانهزنی میشود، بلکه در دوران بحران و حتی جنگ نیز به کمک کشور میآید.
بهویژه زمانی که با تحریمها و محدودیتهای وارداتی مواجه است، چنین توانمندی بهمنزله یک ظرفیت بازیساز عمل میکند؛ بنابراین، دستاوردهای هستهای ایران در برابر قدرتهای رقیب، ابزار مهمی برای چانهزنی در دیپلماسی محسوب میشود.
حتی در مواجهه با دولتهای غیررقیب و همکار، این توانمندی به ایران یک دست بالاتر میدهد، دست بالایی که میتوان آن را وارد معامله کرد، در تبادلهای تجاری به کار گرفت یا از آن برای شراکتهای راهبردی و حتی کسب درآمد ارزی بهره برد.
درمجموع، فراوردههای صلحآمیز هستهای نهتنها قدرت سخت ایران را افزایش میدهد، بلکه به لحاظ روانی و پرستیژی نیز بر قدرت نرم جمهوری اسلامی اثرگذار است.
این دستاوردها موجب تقویت جایگاه بینالمللی کشور، افزایش احترام و اعتبار آن در نهادهای بینالمللی و کسب موقعیت ممتاز در باشگاه کشورهای هستهای میشود؛ جایگاهی که بهواسطه شکستن انحصار علمی و تکنولوژیک غرب در این حوزه حاصل شده است.
همه اینها، چه در بعد سختافزاری و چه در بعد نرمافزاری، موقعیت ایران را در عرصه دیپلماسی بینالملل ارتقا میدهد و قدرت مانور آن را در تعاملها و معاملههای جهانی افزایش میدهد.
♦ آیا دستیابی به توانمندی هستهای موجب شده ایران جایگاه خود را بهعنوان یک بازیگر اثرگذار در منطقه تثبیت کند و موازنه قدرت را به نفع خود تغییر دهد؟
در سطح منطقه، دستیابی ایران به توان هستهای بدون تردید، چه در مواجهه با دولتهای رقیب و چه در ارتباط با دولتهای همسو، برتری و امتیاز بازیگری جدیدی برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده است.
ما میتوانیم کشورهای منطقه را از حیث قدرت به سه دسته عمده تقسیم کنیم: قدرتهای بزرگ منطقهای، قدرتهای متوسط و قدرتهای ضعیف. زمانی که کشوری به حوزه فناوری هستهای ورود پیدا میکند و شاخصهای تأثیرگذار قدرت منطقهای را بهدست میآورد، بهطور طبیعی در موقعیتی فراتر از دیگران قرار میگیرد.
در چنین شرایطی، سایر کشورها، بهویژه کشورهای رقیب، احساس ضعف یا عقبماندگی کرده و تلاش میکنند خود را به آن جایگاه و سطح از توانمندی برسانند.
در مواردی که رقابت هستهای در منطقه شکل میگیرد، یکی از دلایل اصلی آن همین ورود پیشدستانه یک کشور به این عرصه و ایجاد نوعی جهش در سطح بازیگری منطقهای است؛ درنتیجه، این ورود به حوزه فناوری هستهای برای ایران بهعنوان یک قدرت منطقهای، مزیت «دست برتر» در معادلههای منطقهای را به ارمغان آورده است.
البته موضوع ایجاد رقابت و پیامدهای مثبت و منفی ناشی از آن، خود بحثی مجزا و قابلتأمل است.
♦ با توجه به آنچه اشاره کردید، آیا میتوان گفت رفتار دیپلماتیک کشورهای عربی حوزه خلیج فارس نیز در واکنش به قدرتگیری هستهای ایران دستخوش تغییر شده است؟
مسلما چنین است. کشورهای کوچک و متوسط در میان قدرتهای منطقهای، زمانی که شاهد دستیابی یک کشور به توانمندی انحصاری هستهای، چه در قالب صلحآمیز و چه در شکل بالقوه نظامی هستند، بهطور طبیعی احساس ضعف و عقبماندگی میکنند.
این احساس، گاه منجر به نوعی همراهی با آن کشور میشود و گاه به شکل مقابله و تقابل جلوه میکند؛ آنهم از منظر درک تهدید یا خطر. در چنین شرایطی، وجود این توان هستهای موجب میشود تهدیدها، فشارها و رفتارهای خصمانه از سوی آن کشور برخوردار از قدرت، کاهش یابد یا دستکم با واکنش متفاوتی مواجه شود.
به بیان دیگر، این قدرت، آن کشور را در جایگاه «دست برتر» در معادلههای منطقهای قرار میدهد؛ ازهمینرو، کشورهای ضعیفتر معمولا تلاش میکنند با آن تعامل کنند، در برابرش زیادهخواهی نکنند یا در مواضع خود انعطاف بیشتری نشان دهند.
♦ برخی تحلیلگران معتقدند که برنامه هستهای ایران بهطور همزمان موجب تقویت قدرت بازدارندگی کشور و افزایش فشارهای بینالمللی شده است. به نظر شما این دوگانگی چگونه بر عملکرد دیپلماتیک و نحوه تعامل با جهان تأثیر گذاشته است؟
اگر چرخه سوخت هستهای در کشوری بومی بوده و از توان حداکثری برخوردار باشد، حتی اگر آن کشور در دکترین نظامی خود بهطور رسمی دستیابی به سلاح هستهای را لحاظ نکرده باشد، صرفِ داشتن توان تولید سلاح، نوعی بازدارندگی برای آن کشور ایجاد میکند.
در چنین وضعیتی، قدرتهای جهانی بهسادگی گزینههایی مانند تهاجم، اشغال یا سرنگونی نظام حاکم را از دستور کار خود خارج میکنند. همین تجربه را ما درباره کشورهایی مانند کره شمالی، پاکستان یا رژیم صهیونیستی هم دیدهایم.
توان هستهای این کشورها، چه به شکل رسمی و چه غیررسمی مانع از آن شده است که بحث ساقطکردن کامل حکومت یا اشغال سرزمینی مطرح باشد.
این همان بازدارندگی استراتژیکی است که توان هستهای، حتی در قالب صلحآمیز، برای یک کشور فراهم میآورد؛ البته باید توجه داشت که این توانمندی، بهطور کامل مانع درگیریهای مرزی یا جنگهای محدود نمیشود.
نمونههای این وضعیت را در میان کشورهای دارای سلاح هستهای مانند روسیه، پاکستان و حتی رژیم صهیونیستی شاهد بودهایم؛ اما آنچه عملا منتفی میشود، احتمال سرنگونی کامل نظام یا فروپاشی تمامعیار آن کشور است.
از سوی دیگر، همین توان هستهای در سطح بینالمللی مانند شمشیری دو لبه عمل میکند. یک لبه، وجه مثبت آن است: یعنی افزایش امنیت، تقویت موقعیت منطقهای و بازدارندگی استراتژیک.
اما لبه دیگر، پیامدهایی نظیر تقابل، تحریم، فشارهای سیاسی و اقتصادی از سوی قدرتهای رقیب است؛ کشورهایی که این توانمندی را تهدیدی برای منافع خود تلقی میکنند و تلاش میورزند تا آن را مهار یا خنثی کنند؛ درواقع، کشورهایی که به این مسیر ورود میکنند، آگاهانه با هر دو جنبه فرصت و تهدید مواجهاند.
نمونههای شناختهشدهای مانند کره شمالی، پاکستان، هند، رژیم صهیونیستی و همچنین ایران، همگی با درک این دو لبه، به سمت توسعه برنامههای هستهای خود گام برداشتهاند و تلاش کردهاند در برابر فشارها، با ابزار دیپلماسی، مقاومت و مذاکره، منافع راهبردی خود را حفظ کنند.
♦ پس از خروج آمریکا از برجام، ایران چگونه از ابزار هستهای خود برای تأثیرگذاری بر سیاست قدرتهای جهانی استفاده کرده است؟
ایران عملا به چرخه سوخت هستهای و ذخایر لازم برای دستیابی به بمب اتم و موشک هستهای دست یافته است.
در شرایط کنونی، ایران توان بالقوهای دارد که در صورت اراده و تحت فشار، میتواند به تولید سلاح هستهای و آزمایش آن بپردازد. این موضوع حتی از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز تأیید شده است.
آقای گروسی اشاره کردهاند که ایران بهطور فنی قادر به تولید بمب هستهای است؛ اما تاکنون هیچگونه گام عملی برای این کار برنداشته است. این مسئله نشاندهنده توان بازدارندگی بالقوه ایران در زمینه هستهای است.
آمریکا و بهویژه دولت ترامپ نیز در تلاش بودند تا تمام چرخه هستهای ایران را متوقف کنند؛ اما در برجام به توافقی در این خصوص نرسیدند و پس از خروج آمریکا از برجام و اعمال سیاست فشار حداکثری، تلاشها برای خلع چرخه هستهای ایران ناکام ماند.
آمریکا همچنان بهدنبال این است که ایران را متقاعد کند از توانایی تولید بمب هستهای خود دست بردارد یا حداقل تضمینهایی ارائه دهد که ایران هیچگاه به سمت تولید سلاح هستهای نرود.
این در حالی است که ایران تأکید دارد هیچگاه برنامهای برای تولید بمب هستهای ندارد؛ ولی همچنان بر حق خود در بهرهبرداری از چرخه سوخت هستهای صلحآمیز و ذخایر هستهایاش اصرار دارد و به کمتر از آن رضایت نمیدهد.
در مذاکرههای جاری نیز، چالش اصلی میان ایران و آمریکا این است که ایران نمیخواهد کمتر از دستیابی به توانمندی هستهای صلحآمیز خود را محدود کند؛ درحالیکه آمریکا تلاش دارد تمام توان تولید چرخه هستهای ایران را از آن سلب کند.
این بنبست در مذاکرهها میان دو کشور پس از خروج آمریکا از برجام همچنان ادامه دارد و به یک معضل لاینحل تبدیل شده است.
♦ ارزیابی شما از رویکرد اروپا در قبال برنامه هستهای ایران چیست؟ به عبارت دیگر، هستهای شدن ایران تا چه اندازه موجب تغییر نگرش اروپاییها در خصوص جمهوری اسلامی شده است؟
اروپاییها بهویژه پس از جنگ جهانی دوم، در راهبردهای کلان خود عمدتا تابع ایالات متحده آمریکا هستند.
آنها بهعنوان اعضای ناتو و متحدان نظامی و استراتژیک واشنگتن، در سیاستهای بنیادین معمولا با آمریکا هماهنگ هستند.
هرچند در برخی تاکتیکها یا مسائل منطقهای، اختلافنظرهایی میان اروپا و آمریکا وجود داشته است، مانند حمله به افغانستان، اشغال عراق، یا بحرانهای سوریه و اوکراین، درنهایت، وقتی موضوعهای راهبردی در میان باشد، تجربه نشان داده که اروپا در دقیقه ۹۰ در کنار آمریکا قرار میگیرد؛ موضوعی که در طول هفت دهه گذشته بارها تکرار شده است.
درزمینه مسئله هستهای ایران نیز اروپاییها با نوعی نگاه تاکتیکی وارد تعامل و مذاکره با تهران شدهاند؛ اما در سطح راهبردی، با هدف کلان ایالات متحده که عبارت است از «سلب کامل توانمندیهای هستهای ایران»، همراهی دارند.
هرچند ممکن است در عمل، برخی از آنها به لحاظ واقعگرایانه به این نتیجه رسیده باشند که این هدف نهایی آمریکا شدنی نیست؛ ازاینرو، برخی کشورهای اروپایی ممکن است به این بسنده کنند که ایران به بمب هستهای دست نیابد و تنها اطمینان لازم از صلحآمیزبودن برنامه هستهای آن حاصل شود.
در چنین شرایطی، آنها از توافقهایی نظیر برجام و نسخههای مشابه آن حمایت میکنند. اما آمریکاییها در این خصوص موضع سختگیرانهتری دارند و معمولا به چنین سطحی از اطمینان رضایت نمیدهند؛ بنابراین، اختلاف دیدگاههایی میان آمریکا و اروپا در این زمینه وجود دارد؛ هرچند ممکن است در بلندمدت، این اختلافها نیز در سایه منافع مشترک به نوعی همگرایی بینجامد.
درنهایت، اینکه اروپا و آمریکا در موضوع ایران به اجماع نهایی برسند یا همچنان بر سر جزئیات اختلاف داشته باشند، به نحوه بازیگری هر دو طرف و بهویژه ایران در روند مذاکرهها بستگی دارد.
ایران با عملکرد خود در عرصه دیپلماسی چندجانبه میتواند نقش تعیینکنندهای در شکلگیری یا عدم شکلگیری این اجماع ایفا کند.
♦ نظر شما در رابطه با برنامه هستهای ایران در بلندمدت چیست؟
در بلندمدت، ایران تجربههای تلخ مذاکرههای خلع سلاح کامل عراق، لیبی و حتی اوکراین را شاهد بوده است.
این کشورها درنهایت از توانمندی هستهای خود دست کشیدند و این تصمیمها در بسیاری از موارد برایشان عواقب منفی داشت؛ بهویژه تجربه کره شمالی در موضوع خلع سلاح هستهای و چرخه سوخت هستهای نشان میدهد که ایران به احتمال زیاد تمایلی ندارد مسیر این کشورها را دنبال کند.
ایران هیچگاه شکستهای گذشته را نپذیرفته و به دنبال مدلهای متفاوت است؛ از اینرو، بعید است که ایران در مذاکرههای هستهای بخواهد مشابه تجربههای عراق و لیبی عمل کند و توان هستهای خود را بهطور کامل از دست بدهد.
ایران به شدت بر حق خود برای داشتن چرخه سوخت هستهای تأکید دارد؛ اما در عین حال، به صراحت اعلام کرده است که قصد ندارد به سمت تولید سلاح هستهای حرکت کند.
دکترین فعلی ایران، بر عدم ساخت بمب هستهای استوار است؛ مگر در شرایط استثنایی که ایران تحت هجوم نظامی قرار گیرد. در چنین شرایطی، ایران میتواند در دکترین خود تجدیدنظر کند.
این رویکرد نشاندهنده تلاش ایران برای حفظ و دفاع از حقوق خود در چهارچوب توافقهای بینالمللی است؛ اما همزمان، ایران نمیخواهد بهطور علنی به سمت ساخت بمب هستهای پیش برود. ایران بهطور غیررسمی و رسمی نیز بارها این نکته را تأکید کرده است که در صورت تهدید نظامی، ممکن است مسیر خود را تغییر دهد.
بهطور کلی، این رویکرد نشاندهنده تصمیمگیری متفاوت ایران از دیگر کشورهای منطقهای مانند لیبی، عراق یا سوریه است که درنهایت از برنامه هستهای خود دست کشیدند یا متفاوت از عدم مذاکره مؤثر و در واقع توافق نیافته بین کره شمالی و غرب است.