وداع با ابوالشهیدین!

از نظرم گلستان شهدای اصفهان با تقریبا هشت‌هزار شهید آرمیده در آن، بهشت خداست بر روی زمین؛ بهشتی که وقتی دلت می‌گیرد، وقتی پناه و امیدی نداری، می‌توانی خودت را به آن برسانی! مثل من

تاریخ انتشار: 16:48 - شنبه 1404/02/20
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
وداع با ابوالشهیدین!

به گزارش اصفهان زیبا؛ از نظرم گلستان شهدای اصفهان با تقریبا هشت‌هزار شهید آرمیده در آن، بهشت خداست بر روی زمین؛ بهشتی که وقتی دلت می‌گیرد، وقتی پناه و امیدی نداری، می‌توانی خودت را به آن برسانی! مثل من. مثل تمام زمان‌هایی که آرزوی خوابیدن در کنار این قبرها را در سرم پرورانده‌ام. شاید آرزوی محالی باشد؛ ولی آرزو کردم. مگر غیر از «ما هکذا الظن بک» است؟ آن روز هم دوباره با همان آرزو راهی شدم.

با بدرقه کسی که آماده شده بود برای خوابیدن در این بهشت خدا بر روی زمین. صبح ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ گلستان شهدای اصفهان میزبان یکی دیگر از ابوالشهیدین بود. مردی که عمرش را در راه دفاع از میهن و خدمت به اهل بیت سپری کرده بود.

«حاج مظفر امیری» را از قبل می‌شناختم. پدر شهیدان والا مقام، فریدون و منوچهر امیری که اواخر عمر با فراموشی و آلزایمر درگیر بود و حالا در سن ۹۷ سالگی آرام می‌گرفت در جوار فرزندان شهیدش! پدری که از سه پسر، دو تن را تقدیم اسلام کرده بود. پسر ارشد او، شهید فریدون امیری، سوم بهمن ماه ۱۳۳۴ در شهرستان آبادان دیده به جهان گشود.

در رشته کارشناسی فیزیک موفق به اخذ لیسانس شد و به عنوان پاسدار در جبهه غرب حضور یافت و در نهم مردادماه ۱۳۵۹ در منطقه مریوان بر اثر اصابت گلوله توسط دشمن بعثی به درجه رفیع شهادت نائل شد و نامش بر لوح‌های یادبود این سرزمین نقش بسته است.

شهید دیگر خانواده، منوچهر امیری، دوم تیر سال ۱۳۳۵ در شهرستان آبادان چشم به جهان گشود. دانشجوی کارشناسی رشته راه و ساختمان بود و به عنوان نیروی کمیته انقلاب، خدمت می‌کرد که در روز ۱۳ تیرماه ۱۳۵۸ در آبادان بر اثر اصابت گلوله به فیض شهادت نائل و همچون برادر دیگر در گلستان شهدای اصفهان آرام گرفت و مسعود نیک‌بخت، سرپرست اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان اصفهان به پاس احترام همان دو شهید در پیامی ضمن ابراز همدردی با خانواده شهیدان امیری، درگذشت این پدر بزرگوار دو شهید را تسلیت گفت.

بارها برای پسران فاتحه خوانده بودیم؛ هرچند معتقدم برای خودمان در آینده‌ای نزدیک فاتحه می‌خوانیم؛ آن هم به امید. حالا پدری را که سالیان زیادی با دلتنگی مأنوس بود با ذکر صلوات و فاتحه راهی می‌کردیم. صبح تشییع در خانه ایشان، صدای زیارت عاشورا پیچیده بود. خانواده، دوستان و تعدادی از اعضای ستاد بازسازی عتبات آمده بودند. ساعت ۹ صبح از منزلش واقع در خیابان حکیم نظامی راه افتادند.

تابوت میان جمعیت، آرام‌آرام تا مسجد برکت پاچنار حرکت داده شد؛ مثل سفری که باید با احترام طی شود، تا آخرین بدرقه، آخرین سلام. وقتی تلقین خواندند: اسمع افهم یا مظفر ابن علی اکبر! در میان گریه دختران، روحانی یادآوری کرد، روحی که عمری با اهل بیت آشنا بوده و حالا در دروازه ورود به عالم معنا قرار گرفته، هیچ چیز غیر از همان آشنایی نمی‌تواند مسیر را برایش هموار کند در جاده ابدی و در اولین شبش که حضرت زهرا (س) در مورد آن به حضرت علی می‌فرمایند: علی جان شب اول قبر من را تنها نگذار و حالا روح متوفی در این شب چقدر نیازمند است و چشم به راه صدقه و شب اول قبر بازماندگان. ذوی الحقوق و ذوی الارحام اقرار کردند به نیکی حاج مظفر تا او را راهی کنند تا در جوار رحمت واسعه الهی میهمان عزیزان شهیدش، فریدون و منوچهر قرار بگیرد.

اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا که گفتم، اشک ریختم برای فردای نزدیکمان، به امید تحقق اللهم اجعل قبره روضةً من ریاض الجنة. پایان مراسم همچون شروعش سلامی بود بر اباعبدالله به امید دیدارش در شب اولمان. اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ! ما را پاکیزه بپذیر یا ارحم الراحمین.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

17 − سه =