به گزارش اصفهان زیبا؛ فیلم سینمایی «هرچی تو بگی» ساخته مرتضی آتشزمزم، یک کمدی موزیکال کودکانه است که از هفدهم اردیبهشتماه روی پرده سینما رفته است.
این فیلم که در جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان حضور داشته است، تلاش دارد مسائل مختلف اجتماعی و شهری را به تصویر بکشد، اما به نظر میآید در این راه با چالشهایی مواجه شده است.
موضوعات مهمی چون بحران کمآبی، فرونشست زمین و تغییر سبک زندگی شهری در فیلم مطرح میشوند، اما بدون عمق لازم به حاشیه میروند.
در کنار این موارد، بیتوجهی به عناصر بومی و فضای اجتماعی اصفهان و تمرکز بیش از حد بر روابط خانوادگی، باعث شده فیلم نتواند تأثیرگذاری لازم را در انتقال پیام خود داشته باشد؛ بنابراین بیشتر در سطح یک نمایش گذرا باقی میماند.
پیشتر نیز به بهانه نمایش این فیلم در جشنواره فیلم کودک و نوجوان فرصتی فراهم شد تا نقدی بر آن داشته باشیم. در آن زمان بیان شد که فیلم «هرچی تو بگی» با فیلمنامهای ضعیف، شخصیتپردازی سطحی و دیالوگهای شعاری، از استانداردهای یک اثر تأثیرگذار فاصله گرفته است.
روایت سست، عدم انسجام در دکوپاژ و جلوههای بصری ناهماهنگ، مانع از شکلگیری یک جریان داستانی جذاب شدهاند. همچنین، استفاده نادرست از لوکیشنهای تاریخی و طراحی صحنه غیرواقعی، فضا را از حس بومی دور کرده است.
در این فیلم با وجود تلاش بازیگران باتجربه، آنها نیز نتوانستهاند نقشهای خود را بهدرستی به اجرا بگذارند.
عدم توجه به ظرافتهای سینمای کودک، نبود تعلیق مناسب و گرهگشایی ضعیف نیز از جمله معضلات «هرچی تو بگی» است و در نهایت، فیلم با سردرگمی در ژانر و مخاطب، از برآورده کردن انتظارات باز مانده است. در این بین تنها موسیقی است که نقطهای برای همراهی مخاطب باقی گذاشته است.
پرداختن به دغدغههای شهری، اما بهصورت پراکنده و سطحی
این بار به بهانه اکران این فیلم به سراغ آن رفتهایم و از زاویهای دیگر به بررسی آن میپردازیم. یکی از نکات قابل توجه فیلم تلاش برای مطرح کردن دغدغههایی مثل کمآبی، فرونشست زمین، کاهش رونق گردشگری و حتی تغییرات سبک زندگی است، اما آیا این مسائل بهدرستی پرداخت شدهاند؟
یکی از معضلات اساسی فیلم «هرچی تو بگی» این است که همه موضوعات صرفاً در حد اشاره باقی مانده و هیچکدام عمق لازم را پیدا نمیکنند.
به عنوان نمونه فیلم نشان میدهد که فرونشست زمین در اصفهان یک معضل جدی است، اما بهجای ارائه نگاهی تحلیلی و کاربردی، تنها به چند دیالوگ ساده بسنده کرده است و این سؤال را در ذهن مخاطب باقی میگذارد که آیا این دیالوگها در جای درستی از فیلم بیان شده و اساساً این دیالوگها به فیلم میخورند یا نه؟
جملات مربوط به فرونشست در فضاهای بصری جذابی مثل پل خواجو و چهلستون بیان میشود، اما چالش اصلی اینجاست که فیلم نتوانسته این نگرانی را در ذهن مخاطب تثبیت کند و در نهایت بهجای ایجاد بحثی تاثیرگذار، موضوع تنها در حد یک نمایش سطحی باقی میماند.
بحران بیهویتی در فضای سینمایی فیلم
یکی از مشکلات این فیلم، عدم توجه به فضای بومی و اجتماعی اصفهان است. در حالی که فیلم تلاش کرده اصفهانی باشد، تقریباً هیچکدام از بازیگران لهجه اصفهانی ندارند و همین امر باعث شده تعلق اثر به این شهر کمرنگ شود.
علاوهبراین، انتخاب یک خانه سنتی به عنوان خانه سالارخان با این هدف صورت گرفته تا نشاندهنده خانههای قدیمی اصفهان و آشنایی مخاطب با میراث اصفهان باشد.
اما چند نکته مهم این هویت را زیر سؤال میبرد؛ مثلاً خانهای که قرار است قدیمی باشد دکوراسیونی مدرن دارد؛ مبلمان جدید و چیدمانی که هیچ سنخیتی با فضای تاریخی ندارد.
همچنین در حال حاضر این خانهها به ندرت محل سکونت افراد بوده و بیشتر آنها تحت نظارت میراث فرهنگی هستند، اما فیلم این واقعیت را نادیده گرفته است.
عدم تطابق این موارد با واقعیت باعث میشود که فیلم نتواند احساس تعلق بومی را به مخاطب منتقل کند و بیشتر شبیه اثری شود که صرفاً ظاهری اصفهانی داشته باشد، ولی در محتوا و باطن، ردی از اصفهان در آن مشاهده نشود.
روایتی از فیلم که از درگیری خانوادگی فراتر نمیرود
یکی از چالشهای اساسی فیلم، تمرکز بیش از حد بر دعواهای خانوادگی و ارث و میراث است. بهجای تمرکز روی مسئله فرونشست زمین و کمآبی، فیلم بیشتر حول کشمکش بین اعضای خانواده میچرخد. این رقابت تا حدی شدید میشود که شخصیتها، درگیر دراماتیکترین واکنشها میشوند.
اگر قرار بود صرفاً یک درام خانوادگی داشته باشیم، شاید این طرز روایت منطقی به نظر میآمد، اما از آنجا که فیلم میخواهد در قالب یک کمدی اجتماعی ظاهر شود، این سطح از اغراق در احساسات نهتنها طنز نمیسازد، بلکه بیشتر حس آشفتگی و پراکندگی را القا میکند.
سردرگمی در انتخاب مخاطب
نوههای پدربزرگ به عنوان نمایندگان رده سنی که فیلم قرار است برای آنها به نمایش در بیاید، حضور پررنگی در داستان دارند. سعی میکنند به پدربزرگ کمک کنند و برای خوشحالیاش کارهایی انجام میدهند و در ادامه نیز میخواهند محبت از دست رفته را دوباره باز گردانند.
در این میان استفاده از شعر و موزیک تلاش کرده است فیلم را برای این گروه جذابتر کند. روایت داستانی اما، با این موارد در تناقض است.
درگیریهای بزرگترها بر سر مسائل مالی و عصبانیت شدیدی که به تصویر کشیده میشود، از جمله مواردی است که فیلم را از فضای کودکانه دور میکند. در بخشی از روایت، یکی از گزینههای استخدام به عنوان پرستار، «محرم رازت میشم، عروس نازت میشم» گویان، به آقاجان پیشنهاد محرمیت و ازدواج میدهد.
دیگری نیز با وعده ماساژ تایلندی سعی دارد حرفش را بر کرسی بنشاند. این موارد به طور کلی تصویر زیبایی را به کودکان نمایش نمیدهد و مناسب فیلمی در این رده سنی نمیباشد و کودکانه بودن فیلم را دچار شائبه میکند.
اگر قرار است مخاطب ما بزرگسالان باشند، فیلمنامه با اشکال جدی در جذب این گروه مواجه است و اگر قرار است کودکان و نوجوانان به تماشای آن بنشینند، دیالوگها و اتفاقات نیز باید متناسب با فضای فکری و سنی آنان تنظیم شوند.
میدانسازی به جای تبلیغ منصفانه
چرا با وجود نقاط ضعف فیلم، واکنشهای مثبت نسبت به آن دیده میشود؟ در پاسخ باید گفت کمبود فیلمهایی که به مشکلات اصفهان بپردازند از دلایل عمده این مسئله است.
در حال حاضر کمتر فیلمی را شاهد هستیم که به مسائل شهری توجه کرده باشد، به همین دلیل مخاطبان با دیدن اثری که حداقل اشارهای به این مشکلات دارد، آن را ارزشمند دانسته و در راستای مسائل و معضلات روزمره خود میبینند.
همچنین تبلیغات گسترده و میدانسازی رسانهای، موجب شده است برخی آثار تعمداً و با حمایتهای تبلیغاتی به محبوبیت برسند؛ حتی اگر به واقع کیفیت قابلتوجهی نداشته باشند. این نوع میدانسازی تبلیغاتی در مورد بسیاری از فیلمهای دیگر نیز دیده میشود. در این شرایط تبلیغات قوی باعث میشود ضعفهای یک اثر کمتر به چشم بیاید و نگاه انتقادی مخاطب تضعیف شود.
عدم ارائه راهحل برای مشکلات اجتماعی
همانطور که گفته شد یکی از بزرگترین نقاط ضعف فیلم «هرچی تو بگی» این است که فقط مشکلات گوناگون را مطرح و بدون ارائه راهکاری برای حلشان، آنها را رها میکند.
در یک فیلم کودکانه، مخاطب انتظار دارد که مشکلات به شکل ساده توضیح داده شوند و در نهایت راهحلی برای آنها پیشنهاد شود، اما در اینجا تنها دغدغهها مطرح شدهاند، بدون هیچ پاسخی برای آنها. واضح است که فهرست کردن نگرانیها بدون ارائه راهکار مفید نخواهد بود.
از طرفی این نوع روایت باعث میشود که کودکان با ذهنی درگیر از مشکلات، اما بدون درک مسیر حل آنها از سینما خارج شوند.
فیلمی که نتوانست پیام خود را به درستی منتقل کند
در نهایت باید اذعان کرد که «هرچی تو بگی» با وجود ایدههای اولیه خوب، در محصول نهایی چیز دندانگیری از آب در نیامده است.
این فیلم قصد دارد مسائل اجتماعی را در قالب سینمای کودک مطرح کند، اما روایتهای پراکنده، بازیگریهای ناحرفهای و به حاشیه رفتن اصل موضوع و دور شدن از آن باعث شده فیلم «هرچی تو بگی» در تحقق اهداف خود ناکام بماند.
همچنین بدون عنصر حیاتیِ پیشنهادِ راهحل، فیلم تنها لیستی از نگرانیها را بازتولید میکند که نه تنها برای مخاطب بزرگسال تأثیرگذار نخواهد بود، بلکه کودکان را نیز به تفکری سازنده سوق نخواهد داد.