گردشگری خصوصا گردشگری فرهنگی، بدون داشتن پشتوانه نظری و دانستن اطلاعات لازم راه به جایی نمیبرد. دانش لازم برای گردشگری فرهنگی از دل کتابها و آثار مکتوب پیشینیان به دست میآید. در اینجا مروری میکنیم بر آنچه درباره اصفهان در دوران معاصر نوشته شده است.
اصفهان به روایت تحویلدار، جابری انصاری، جناب اصفهان در دوره قاجار چهار مورخ عــمــده داشت. شایـد نـخستین آن میرزاحسین تـحـویـلـدار بـود که «جغرافیای اصفهان» نوشت. در آن کتاب علاوه بر ذکر بناها و زیباییها، از اصناف و معیشت مردم سخن گفت. پس از او محمد مهدی ارباب «نصفجهان فی تعریف الاصفهان» را به رشته تحریر آورد که به شکلی جامعتر و بهتر بناهای اصفهان و بلوکات آن را به نثر آورد. همین عنوان کتاب میرساند که اصفهان هنوز بر تاریخ و گنجینههای خود میبالد.
امروزه اصفهان به عنوان یکی از مقاصد اصلی گردشگری ایران و حتی جهان شناخته میشود و آثار باشکوه آن چشم هر بینندهای را خیره میکند. اما برای اینکه این آثار به شکل فعلی درآید و روی عموم باز باشد، مسیری طولانی طی شده است. مهمترین آثار باقیمانده که بیشتر به عصر سلجوقی و صفوی مربوط است، ابتدا توانستند از گزند ناآرامیهای پس از سقوط صفویه مصون بمانند. سپس بخت این را پیدا کردند که از تخریب و نابودی عمدی به دست ظلالسلطان نجات یابند. همچنین از دعواها بر سر مالکیت نیز رها شده و به تدریج مسیر بازسازی را طی کردند تا آنکه سرانجام توانستند بخشی از شکوه گذشته خود را بازیافته و به یکی از مقاصد مهم گردشگری تبدیل شوند.
در میان آثار متعددی که جلالالدین همایی نگاشته است، کتاب سه جلدی «تاریخ رجال و دانشمندان» بیش از باقی آثار منعکسکننده روزگار و شخصیت خود مؤلف است. این کتاب حاوی زندگینامه صدها تن از شخصیتهای اصفهانی است؛ از روزگار آدم ابوالبشر تا زمان زندگی مؤلف. با این حال از آنجا که مؤلف به مردان و زنان روزگار خویش نیز پرداخته و در این میان با بسیاری از آنها ارتباط، دوستی و همدرسی داشته است، بنابراین در آیینه زندگینامههایی که بیان کرده میتوان فضای عمومی و جامعی از حیات فکری و روزگارش را ترسیم نمود. در یک قانون کلی باید اذعان کنیم که «زندگی در زندگینامهها جاری است» ما در این مقاله به بهانه معرفی این کتاب ارجمند که توسط انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سال 1396 و در دو هزار صفحه به چاپ رسیده است، به کاوش پرداخته و میکوشیم برشهایی از این زندگی و زمانه را از دل آن بیرون آوریم.
جلفا شهرکی در جنوب اصفهان بود که اکنون جزئی از شهر شده است و هیچ مرزی آن را از شهر اصفهان متمایز نمیکند. فقط اگر خوب به آسمان نگاه کنید، گنبد کلیساهایی که در میدان جلفا دور هم جمع شدهاند، تغییر سبک معماری و تغییر زبان بعضی اهالی را نشان میدهد. به تابلوی سردر مغازهها که نگاه کنید خط ارمنی را میبینید. اینجا جلفای اصفهان است. محلی که از دیرباز، شاید از همان سالهای تأسیس، یکی از مراکز گردشگری اصفهان بوده است. این مطلب به معرفی یکی از کتابهای مهم درباره تاریخ جلفا میپردازد.
منارجنبان از گنجینههای رازآلود اصفهان است. نه آن تزیینات و جلوهگریهای چهلستون را دارد و نه وسعت و بزرگی میدان نقشجهان را. اما از همه آثار تاریخی اصفهان رازآلودتر است و اگر با من موافق باشید، به اندازه همه آنها شهرت دارد. در این مطلب یکی از بازدیدهای خاص از این بنا را زیر ذرهبین میگذاریم: بازدید دکتر محمود حسابی از منارجنبان.
درباره تاریخ تئاتر اصفهان تاکنون چند کتاب منتشرشده است. پرویز ممنون و ناصر کوشان دراینباره قلمزده و آثاری منتشر کردهاند؛ اما در مورد سینما در اصفهان کسی تاکنون سخن درخوری نگفته بود. یک دلیل آنکه اصفهان منشأ سبک تئاتر کمدی انتقادی و در سراسر کشور در این رشته زبانزد بود؛ اما در سینما در مقابل تهران چندان حرفی برای گفتن نداشت. هنرپیشگانی نیز اگر بر خواسته بودند، خیلی زود راهی تهران و در آنجا شکوفا شده بودند؛ اما اینهمه رابطه اصفهان و سینما نیست. ورود سینما به اصفهان هم برای خود داستانی دارد. فیلمهایی که به نمایش میگذاشتند. رشد و گسترش سینماها، تماشاگران سینما و طبقه اجتماعی آنها، تأثیری که این سالنهای بزرگ بر شهرسازی و معماری شهری اصفهان بر جای گذاشتند.
دانش ما از اصفهان دوران قاجار بسیار اندک است. شاید یک دلیلش آن باشد که آثار و نشانههای این سلسله در شهر کمتر به چشم میخورد. همه هـــستی اصـــفهان هــمان مــیـــدان نقشجهان و چهارباغ و پلهاست. قاجاریه نهتنها چیزی به اصفهان نیفزود، بلکه بسیار هم بدان بدهکار است. این مطلب کوششی است در راه شناسایی یکی از آثار قاجاری در اصفهان؛ مسجد سید وقتی کارنامه دو سلسله قاجاریه و صفویه را در اصفهان بررسی میکنیم میبینیم از سلسله 250 ساله صفوی بسیاری ابنیه عمومیدر شهر باقی مانده است. عمدهترین آنها میدان نقشجهان و خیابان چهارباغ است. اما از سلسله 120 ساله قاجار چندان ابنیه عمومی باقی نمانده است.
دی ماه، با دو مناسبت همراه است؛ آغاز سال نوی مسیحی و البته تولد جلالالدین هـــمــایی، اصــفــهانشــناس و ادیــب صاحبنام ایران، این مطلب که مروری بر محله ارمنینشین جلفای اصفهان و برگرفته از کتاب این اصفهان شناس ارزشمند است، به همین مناسبت تقدیم میشود. بـــیگـــمان محــقــقان اصفهان و اصفهانپژوهان هرگز محله نوبنیاد جلفا را از قلم تحقیقات خود نینداختند و هرکدام بنا به فراخور مطلب، درباره آن سخن گفتهاند. جلالالدین همایی در آخرین کتاب خود (که به سعی دخترش منتشر شده) با نام «جغرافیای اصفهان» این محله را روایت کرده است. امیدواریم سال نو میلادی، سالی کامیاب و شاد برای تمام همشهریان ارمنی ما و تمام مردم جهان باشد.
جلالالدین همایی علاوه بر اینکه بر جامعه ادبی و ادبیات ایران منتی عظیم دارد، اصفهانشناسی را نیز مرهون کوششها و زحمات خود کرده است. در این مقاله ما به آخرین اثر چاپشده او در حوزه اصفهانشناسی یعنی کتاب «جغرافیای اصفهان» او میپردازیم و از دریچه آن کتاب، نگاهی ژرفتر به مؤلف ارجمندش میافکنیم. جلالالدین همایی از عاشقان اصفهان بود. از سال فوت او (1359) تا به امروز هر ساله شخصیت وجودی او گستردهتر شده و ارزش علمی و وسعت دانش او بر همگان آشکارتر میشود. یک دلیل آنکه وقتی فوت کرد، نتوانست گنجینه دستنوشتهها و تحقیقات خود راجع به اصفهان را به چاپ برساند و بدین خاطر دختر او، ماهدخت بانو همایی در طی این چهل سال، با کوشش قابلتقدیر دستنوشتههای پدر را تنظیم کرد و به چاپخانه سپرد و حدود ده جلد کتاب ایشان تحت نام کلی «تاریخ اصفهان» را انتشار داد.
گردشگری رویداد یکی از گونههای گــردشــگــری است. در ایــن مــقــولــه از گردشگری، رویدادهایی مانند برگزاری نمایشگاه، همایش، فستیوال و هر رویداد فرهنگی دیگری که جمعی را به شهری کشانیده و مشغول آن رویداد گرداند، شامل آن میشود. در زمانی نهچنداندور، اصفهان یکی از قطبهای گردشگری رویداد در حوزه تئاتر بود. این مطلب به روزهای ابتدایی این تحول مـهـم فـرهنـگـی اصـفـهـان اختصاص دارد.
مدتهاست درباره اینکه روز اصفهان چه روزی است گفتوگو میشود؛ ولی آنچه رسمیت بیشتری دارد این است که یکم آذر که سرآغاز برج قوس یا کمان است در شورای شهر اصفهان پس از پیگیری اهالی فرهنگ شهر، مدتی پیش تصویب شد. حالا چرا؟ چون در افسانهها آمده که طالع اصفهان برج قوس است و دارای پیشدادی در این برج اصفهان را بنا نهاد. شما در سردر قیصریه اصفهان میبینید که دو نماد و نشان برج قوس در دو طرف با کاشی نقش شده است. در این نشان یک شیر سر آدمی دارد و در دستانش کمانی دارد با تیری که رو به اژدهاست و اژدها دم همان شیر است. سر که نشانه خرد است و دم که همان ذنب است. همان گناه آنچه از آدمی و خردش نیست و دنبالچه اوست و باید پی کارش برود؛ چنانکه خداوند در صورت مادی بنیآدم او را از دم و از ذنب رهانید و در گوشهکنار اصفهان باز برج قوس را میبینید.
کسانی که چهارصد سال پیش خیابان چهارباغ را طراحی میکردند چه در سر داشتند؟ آنها جدا از موضوع شهرسازی چه اهداف دیگری را دنبال میکردند؟ این مقاله که با مراجعه به یک شاهد عینی ساخت چهارباغ عباسی است، به ما میگوید که یکی از اهداف سازندگان چهارباغ ایجاد همبستگی شهری بوده است.
پیترو دلاواله یک جهانگرد ایتالیایی بود که در سال 1027ق به ایران آمد و مدت شش سال در ایران بود. او طی اقامت و سفر خویش نامههایی را به یکی از دوستانش در ناپل میفرستد که مجموعه این نامهها بعدا توسط خود وی تنظیم شده و به صورت کتابی در آمد. بخشی از این کتاب در سال 1348 ترجمه و انتشار یافت، اما گویا ترجمه ناقص بود، بنابر این در سال 1380 محمود بهفروزی کل کتاب را ترجمه و تحت عنوان «سفرنامه پیترو دلاواله» توسط نشر قطره و در دو جلد قطور (مجموعا 1800 صفحه) انتشار داد.