به گزارش اصفهان زیبا؛ یکی از موفقیتهایی که از جنگ اخیر با رژیم صهیونیستی عاید حماس شده است، توقف ناگهانی ایجادشده در مسیر رسیدن به توافقی است که به وساطت ایالاتمتحده آمریکا بین این رژیم و عربستان سعودی در حال شکلگیری بود.
این توافق در صورت بهنتیجهرسیدن میتوانست تاریخساز باشد؛ چراکه عادیسازی روابط بین عربستان و رژیم اسرائیل میتوانست عربستان را بیشازپیش در زمره شرکای امنیتی آمریکا درآورد و اسرائیل را نیز وادار به پذیرش تعهداتی در خصوص مسئله فلسطین کند.
از طرفی جنگ غزه ولیعهد عربستان سعودی، محمد بن سلمان، را نیز حداقل برای مدت کوتاهی در موقعیت دشواری قرار میدهد.
بنسلمان در آرزوی ثبات منطقهای است؛ زیرا این ثبات دنبالکردن اهدافش را که تنوعبخشی به اقتصاد عربستان و کم کردن اتکای آن به صادرات نفتی است، آسانتر میکند و خشونتهای مخوف فعلی در غزه و ترس از تشدید آنها تهدیدی برای پیشرفت او در این زمینهها به شمار میرود.
در حال حاضر بنسلمان هم در داخل و هم در خارج کشور با فشارهای متعارضی روبهروست. از یکسو، آمریکا و رهبران اروپایی از عربستان میخواهند در غزه پساجنگ نقشی تعیینکننده داشته باشند و از سوی دیگر گروههای داخلی و منطقهای ریاض را ترغیب میکنند تا در این هنگامه نیاز، از فلسطینیان فعالانهتر حمایت کند.
با اینحال، احتمالا هردوی این جریانها از ریاض ناامید خواهند شد؛ چراکه عربستان نه توانایی و نه میل آن را دارد که در غزه پس از جنگ حضور زمینی داشته باشد یا سرمایهگذاری کلانی برای بازسازی آن انجام دهد.
بهعلاوه عربستان هیچگونه تمایلی به این نشان نداده است که میخواهد از ابزارهای ممکن چون کاهش تولید یا صادرات نفتی برای وارد آوردن فشار به اسرائیل یا ایالاتمتحده استفاده کند.
توافق عربستان و رژیم اسرائیل در حال حاضر از دستور کار خارج شده است؛ اما محرکهایی که باعث شدند سعودیها به فکر عادیسازی روابط با اسرائیل بیفتند، از بین نرفتهاند.
اهداف اقتصادی بلندپروازانه بن سلمان برای عربستان سعودی فقط در یک خاورمیانه باثبات و ضمن برقراری روابط قوی با ایالاتمتحده امکان محققشدن دارند. این خطمشی درازمدت چیزی است که روند کنشهای بن سلمان را در درگیری کنونی شکل خواهد داد.
یک گام به جلو، دو گام به عقب
پیش از حمله غافلگیرکننده حماس به اسرائیل، دولت بایدن گامهای قابلتوجهی در مسیر میانجیگری برای به رسمیت شناخته شدن اسرائیل توسط عربستان برداشته بود. بااینحال، موانعی جدی در مسیر این توافق وجود داشت و آنهم منافع متفاوت سه طرف این مذاکرات بود.
درخواست سعودیها این بود که اسرائیل گامهایی ملموس در مسیر بهبود دورنمای سیاسی تشکیلات خودگردان فلسطین بردارد و حداقل باب مذاکره برای رسیدن به یک راهحل دو کشوری را باز کند که البته با توجه به ترکیب راست افراطی دولت بر سر کار در اسرائیل، این گامها بعید به نظر میرسید.
درخواستهای عربستان از آمریکا نیز دور از دسترس بودند که از جمله آن میتوان به ضمانت امنیتی رسمی و مساعدت در ایجاد زیرساختهای هستهای غیرنظامی در عربستان اشاره کرد که البته سعودیها انتظار داشتند بدون آن تدابیر حفاظتی که واشنگتن بر شرکای پیشینش اعمال کرده بود، انجام شود.
بااینحال، نوعی حس پیشرفت در این مذاکرات دیده میشد. کمتر از سه هفته پیش از حمله حماس، بن سلمان به فاکسنیوز گفته بود که هرروز به این توافق نزدیکتر میشویم.
شاید چنین بوده؛ اما مسئله فلسطین همواره میرفت تا مانعی در این راه باشد.
اگرچه تابوی رابطه با اسرائیل در سالهای اخیر در کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس شکسته شده است؛ بااینحال، مردم جوامع عرب همچنان به آرمان فلسطین اهمیت میدهند؛ درنتیجه رهبران عرب هم باید حداقل در ظاهر همین رویکرد را داشته باشند.
حتی پیش از این جنگ هم عربستان نشان داده بود که اسرائیل باید بهعنوان یکی از پیشنیازهای عادیسازی، در خصوص مسئله فلسطین اقدامی اساسی انجام دهد.
در ماه اوت و همچنان که مذاکرات با اسرائیل در جریان بود، عربستان اولین سفیر خود برای فلسطینیان را منصوب کرد؛ حرکتی که به تعبیر بسیاری از مفسران، برهانی بود برای تعهد ریاض به فشار آوردن به اسرائیل برای گرفتن ضمانتهایی به نفع فلسطینیان.
برای عادیسازی روابط با ریاض، اسرائیل باید اقداماتی فراتر ازآنچه در جریان بسترسازی برای پیمان ابراهیم انجام داده بود، صورت میداد. پیمان ابراهیم مجموعهای از توافقها برای عادیسازی روابط با اسرائیل بود که در سالهای 2020 و 2021 بین اسرائیل و بحرین، مراکش، سودان و امارات متحده عربی امضا شد.
بهعنوان بخشی از این معاهدات، اسرائیل توافق کرده بود برخی برنامههای خود را متوقف کند؛ این برنامهها عبارت بود از تصاحب 30 درصد از کرانه باختری و گسترش حاکمیت این رژیم، ورای منطقهای که هماکنون تحت اشغال دارد.
این برنامههای اسرائیل در صورت اجراییشدن میتوانست هرگونه چشمانداز رسیدن به نوعی راهحل دو کشوری را عملا نابود کند.
اما گامهای معتدلانهای ازایندست دیگر کفایت نمیکند. تلفات فاجعهباری که تجاوز نظامی اسرائیل به غزه برای غیرنظامیان فلسطینی به دنبال داشته، انتظارها را بالاتر برده است.
تا زمانی که اسرائیل به جنگ با غزه ادامه دهد و افکار عمومی جهان عرب نیز برای حمایت از فلسطینیان بسیج شده باشد، توافق عربستان و اسرائیل هیچ شانسی برای موفقیت نخواهد داشت.
اساسا تمایل عربستان به بررسی امکان رسیدن به یک توافق با اسرائیل نیز بازتابی از یک تغییر گستردهتر در سیاست خارجی این کشور است. طی چند سال اخیر، ریاض رویکرد منطقهای خود را تغییر داده و بر گفتوگو و طلب ثبات تأکید داشته است.
آتشبس با حوثیها در یمن برای بیش از یک سال و نیم دوام آورده و تحریم قطر نیز که عربستان رهبری آن را به عهده داشت، اوایل سال 2021 پایان یافت. مهمتر از همه اینکه همین امسال عربستان به سراغ چین رفت تا در خصوص ازسرگیری روابط دیپلماتیکش با ایران میانجیگری کند.
تمامی اینها در قالب برنامه اصلاحات اقتصادی بنسلمان یا همان چشمانداز 2030 صورت گرفت که هدف آن تنوع بخشیدن به اقتصاد عربستان و کاهش اتکای آن به صادرات نفتی است.
ریاض برای ترویج سرمایهگذاری خارجی، یکپارچگی منطقهای و پیشرفت اقتصادی مطلوب خود بر نیاز به ثبات منطقهای تأکید کرده است. میانجیگری ایالاتمتحده بین رژیم اسرائیل و عربستان نیز در همین چارچوب شکل گرفت و پیش رفت.
بدهبستانهای عادیسازی
بحران غزه نیز مانند همه بحرانهای دیگر پایان خواهد یافت؛ اما محتملتر این است که این درگیری ماهها طول بکشد و این مسئله هرگونه تلاش دیپلماتیک دیگری در منطقه خاورمیانه را به حال تعلیق در خواهد آورد.
تا زمانی که نیروهای رژیم اسرائیل در غزه هستند، شانس شتابیابی مجدد گفتوگوهای غیرمستقیم بین عربستان و اسرائیل به میانجیگری دولت بایدن تقریبا صفر است.
اما عواملی که این مذاکرات را بهپیش برده بودند، تغییری نکردهاند. اسرائیل بهشدت مایل است که رابطه نزدیکتری با عربستان سعودی داشته باشد. سعودیها نیز دوست دارند بتوانند از اقتصاد اسرائیل بهره ببرند، همچنان که امارات متحده عربی از زمان امضای پیمان ابراهیم بهره برده است.
این تقاضای عربستان که اسرائیل گامهای عینیتری بهسوی تشکیل کشور فلسطین بردارد، یک مانع باقی خواهد ماند؛ و اما مهم است به یاد داشته باشیم که هر توافق عرباسرائیلی در اساس توافق یک کشور عربی بوده است با ایالاتمتحده.
این اصل درباره پیمان صلح اسرائیل و مصر در سال 1979 نیز صدق میکند که راه کمکهای خارجی و نظامی آمریکا به مصر را باز کرد؛ همچنین پیمان ابراهیم در سالهای 2020 و 2021 که طی آن، آمریکا الحاق صحرای غربی به مراکش را به رسمیت شناخت و عنوان «کشور حامی تروریسم» را از روی سودان برداشت.
در فرایند همین پیمان بود که دولت ترامپ به امارات متحده عربی نیز قول امکان خرید جتهای جنگنده اف 35 را داد (تعهدی که دولت بایدن بعدها آن را به حالت تعلیق درآورد).
فارغ ازآنچه در اسرائیل و غزه رخ میدهد، چشمانداز دریافت چنین مزایایی برای عربستان سعودی جذاب خواهد ماند.
درنهایت، بازگشت به مذاکرات عربستان و اسرائیل به معنای بازگشت مذاکرات بین عربستان و ایالاتمتحده در خصوص فهرست آرزوهای ریاض نیز خواهد بود؛ یعنی تضمین امنیتی و حمایت ایالاتمتحده برای توسعه هستهای عربستان آنهم بدون محدودیتها و تدابیر حفاظتی که واشنگتن به دیگران تحمیل کرده است.
اگر ایالاتمتحده بتواند دوباره بر دیپلماسی سعودیاسرائیلی متمرکز شود، باید این مسئله را در نظر بگیرد که آیا سود عادیسازی روابط عربستان و رژیم اسرائیل بر هزینه تعهدات نظامی جدید ایالاتمتحده و بالا رفتن ریسک گسترش سلاحهای هستهای در منطقه میچربد یا خیر؟
اما در حال حاضر واشنگتن میتواند چنین مشغولیتهایی را به تعویق بیندازد؛ چون تا زمانی که درگیریها در غزه ادامه داشته باشد، توافق اسرائیل و عربستان سعودی نیز در حالت تعلیق باقی خواهد ماند.
منبع: Foreign Affairs