از لحظات آغازین اعلام خبر، سیل جمعیت داغدار روبهروی بیمارستان جم تهران گردهم آمدند و مرغ سحر را به یاد استاد خواندند که انگار سرود ملی رفتنش را پیش از اینها به یادگار گذاشته بود و حالا از زبان جمعیت شنیده میشد. هنرمندان و روشنفکران و مردم عادی از هر سن و سال و قشر و طبقه اجتماعی نیز در تسکین این درد مشترک در صفحات مجازی مختلف سیاهپوش شده و در سوگ نشستند.
مثل حافظ میماند
هوشنگ ابتهاج، سایه شعر ایران یکی از نخستین کسانی بود که به خبر مرگ محمدرضا شجریان واکنش نشان داد. او که به جز سالها دوستی و رفاقت تجربه همکاری با خسرو آواز ایران را در آلبومهای مختلفی مانند «به یادعارف»، «سپیده» و «جان جان» دارد، در اینستاگرامش نوشت: عالیجناب شجریان پرکشید. او قبلا خطاب به محمدرضا شفیعیکدکنی گفته بود: رضا! من نمیتوانم تصور کنم ایران باشد و بگویند شجریان نیست؛ یعنی من اصلا ایران بدون شجریان را نمیتوانم تصور کنم. شفیعی کدکنی هم در پاسخ شجریان را مثل حافظ تصویر کرده بود: مسلم است؛ مثل حافظ میماند، اگر حافظ نباشد ایران وجود ندارد. شفیعی کدکنی در شب رفتن خسروآواز ایران بر دل تصویر سیاهی نوشت: توخامشی، که بخواند؟
حسین علیزاده، نوازنده سرشناس تار نیز که تجربه انجام کار مشترک را با زنده یاد شجریان در آلبومهای ماندگاری چون «دلشدگان»،«زمستان است»،«بی تو به سرنمی شود» و «فریاد» دارد، مهر را که ماه تولد و مرگ شجریان است برای نوشتن از او دستمایه کرد: مهر با تو آمد، مهر با تو رفت. اما تو نمیروی و مهر به نام تو میماند. تو مهری و همه فصول مهربانی مهر تو. تو بزرگ بودی و بزرگ رفتی. اما چه کوچک، کوچکانی که چشم و گوش بستند و سیاه ماندند. تو تا ابد خواهی ماند. تو تا ابد خواهی خواند.
پیام تسلیت شهرام ناظری، شوالیه آواز ایران اما با لباس سیاه بر تن و چمدان به دست در فرودگاه کانادا به مردم ایران رسید؛ در حالی که بخشی از تصنیف مرغ سحر را میخواند. او در پایان ویدئو گفت:محمدرضا شجریان رفتنی نیست او برای همیشه در تاریخ، جاوید و زنده است.
کیهان کلهر شعبده باز کمانچه نیز که بارها در کنار استاد شجریان نواخته و آلبوم «شب، سکوت، کویر» از ماندگارترین همکاریهای آنهاست با تأیید خبر درگذشت صدای مردم ایران نوشت: جان از تن آواز رفت… .
تهمورس پورناظری که فرصت همکاری با استاد شجریان را در آلبوم «رنگهای تعالی» داشت، او را یک نماد ملی دانست و گفت: ماندگاری شجریان تنها به دلیل موسیقی و استادی در آواز نیست. شجریان بزرگ تنها هنرمندی است که طرفدارانش میلیونها نفر بیشتر از طرفداران موسیقی اوست. او خواستار اعلام عزای عمومی در روز خاکسپاری محمدرضا شجریان شد.
علی اصغر شاهزیدی خواننده و مدرس آواز شناخته شده اصفهانی هم با انتشار عکسی مشترک در کنار استاد شجریان درگذشت او را با انتشار این شعر تسلیت گفت: یک روزما و یارگذشتیم ازچمن/ خندید باغبان که بهار و خزان گذشت/ یا رب قطار عمر صدای جرس نداشت/ یا بخت خفته بود که این کاروان گذشت
معصومه مهرعلی از شاگردان قدیمی و 30ساله استاد شجریان نیز با انتشار پیامی او را مانند تخت جمشید میراث فرهنگی کشورمان دانست.
زمان در ایران متوقف شد!
ایران درودی، نقاش برجسته معاصر در فیلمی کوتاه شجریان را مخاطب قرار داد و او را ستود درودی در پایان سخنانش گفت: من مرثیه تورا نخواهم گریست، تعالی تو را خواهم سرود.
محمود دولتآبادی، نویسنده شناختهشده و خالق رمان کلیدر به افسوس روزهای دوری شجریان از مردمش اشاره کرد: هنرمند ممتاز آواز ایران در اوج کمالیافتگی از مردمی دریغ شد که اکنون به سوگ او نشستهاند و اشک میریزند.
میر جلال الدین کزاری با انتشار پیامی کوتاه، درگذشت محمدرضا شجریان را « سوگ خنیا» و «درد آواز» خواند: خنیا به سوگ مینشیند؛ آواز با درد و دریغ دمساز…
سید علی صالحی از تاثیرگذارترین شخصیتهای شعر معاصر ایران با رفتن شجریان نوشت: روان خسرو ما روشن و شادمان و آمرزیده باد.
اصغر فرهادی نیز با انتشار پستی در صفحه اینستاگرام خود نوشت: با تمام وجود غمگینم. محبوب قلبهای ایرانیان جهان را ترک کرد. صدای آسمانیاش، نام نیک پر احترامش و آزادگی ستایشبرانگیزش با وجود بدخواهی دشمنان حقیرش، در تاریخ این سرزمین برای همیشه درخشان باقی خواهد ماند. علاقه فرهادی به شجریان باعث شده بود در سکانسی در فیلم جدایی نادر از سیمین به او ادای دین کند و نامش را در فیلم ببرد. او همچنین خواسته بود در مراسم فرش قرمز فیلم فروشنده در جشنواره کن تصنیف «دلشدگان» استاد از بلندگوهای سالن پخش شود…
حسام الدین سراج، خواننده اصفهانی موسیقی سنتی و از شاگردان شجریان نیز ویژگی استاد شجریان را هوشیاری همیشگی او دانسته و گفت: شجریان همیشه هوشیار بوده و بهجا حرکت کرده، چه آن زمان که خوشنویسی را فرا گرفته و به درجه ممتاز رسید، چه آن زمان که قاری قرآن بوده، چه آن زمان که موزیسین شد. استاد شجریان نوازنده سنتور هم بود و به همین جهت هم ریتم و هم موسیقی را خیلی خوب میشناخت و انطباق آوازش با تصانیف به بهترین شکل صورت گرفته است. همیشه بهترین نوازندهها و آهنگسازان را انتخاب کرده است. همیشه مناسبترین شعر را انتخاب کرده و به قولی تئوری انتخاب را به بهترین شکل رعایت کرده است. به جز آثاری که جنبه عاشقانه و عارفانه دارد وارد عرصه اجتماعیات شده و همیشه با مردم بوده است و ما کمتر کسی را مثل ایشان داریم که در هر دو جبهه موفق باشد… او در آواز از شیوه طاهرزاده، تاج و استاد دوامی استفاده کرده و در نهایت رنگ خودش را به موسیقی زده است…
مصطفی ملکیان، فیلسوف و روشنفکر ایرانی نیز با انتشار پیامی برای تسلیت در غم از دست دادن محمدرضا شجریان نوشته است: در چشم من، آن چه از هنر فراموش ناشدنی این شخصیت بزرگ بسی فراتر مینشیند این است که در نبرد میان نور و ظلمت، در برههای از تاریخ کشور ما، در کنار روشنیجویان ایستاد و به نام اخلاق، عدالت، آزادی، و برادری، صادقانه و شجاعانه، در برابر قوای اهریمنی جهل، فساد، بدسگالی، ستمگری و خشونت و فریبکاری قامت برافراشت و گواه پیروزی معنوی حقطلبان شد و به همه همروزگان خود نشان داد که زیبایی راستین از راستی و نیکی گسستنی نیست. یادش در دل ملت ما جاودانه باد! چنین است، چنینتر باد!
عـبدالکریم سـروش، فــیــلســوف، نظریهپرداز و پژوهشگر برجسته نیز با انتخاب تیتر« سیمرغی از شاخسار هنر پرید» در بخشی از پیام خود در سوگ شجریان اینطور نوشته است: شجریان بزرگ دیگر بر شجره ادب آواز نمیخواند. آنکه بانگ حافظ و مولانا و عطار و سعدی و خیام را در این منزل ویران طنینانداز کرد، دیگر بانگ نمیزند. تنش را به خاک و جانش را به جانان و نغمههای جاودانه و گلبانگهای عاشقانهاش را به بادها سپرد تا به گوشههای جهان روند و گوشها را بنوازند…
اردل ازنجان، نوازنده معروف ترک نیز با انتشار بخشی از ویدئوی مرغ سحر در صفحه اینستاگرامش نوشت: زمان ایران درود! زمان در ایران متوقف شد!
شجریان خط اتصال بود
اکبر زنجانپور، بازیگر و کارگردان پیشکسوت تئاتر و تلویزیون با انتشار عکسی از زنده یاد شجریان ادامه راه محمدرضا شجریان را در وجود همایون شجریان متبلور دید: صدای مرغ سحر از سینه همایون شنیده خواهد شد. صدای تو را دوست دارم…
مهدی یزدانی خرم، نویسنده، منتقد و روزنامهنگار نیز درگذشت محمدرضا شجریان را یک ماتم ملی دانست و از اینکه همه مردم ایران در لحظات بیم و امید با صدای شجریان جان گرفتهاند نوشت: صدایتان میپیچد در ظهر تابستان و عصر زمستان و پسران و دختران جوان در معیتاش عاشق خواهند شد و محتضران با بدرقهاش فارغ. من با «ایران ای سرای امید»، شما را شناختم و حالا می دانم که شمایان بودید که این سرای امید را ساختید برای ما. ببینید چه باشکوه با نفسها، اشکها و یادها که این سرای را ساختید برای ما. ببینید چه باشکوه با نفسها، اشکها و یادها بدرقهتان آغاز شده، به تماشای این آبهای سپید نشستهاید، این جانهای مشتاق. آقای محمدرضا شجریان بر دستانتان بوسه میزنم و به قول براهنی مینویسم آن حنجره بوسیدنی است…زهرا عبدی، نویسنده و منتقد اما محمدرضا شجریان را به«خط اتصال» تشبیه کرد و در صفحه اینستاگرامش نوشت: خط اتصال خطی کمانی شکل شبیه به خط اتحاد است که در بالا و پایین دو یا چند نت غیر همصدا قرار میگیرد و صدای آنها را به یکدیگر متصل میکند. نتهایی که خط اتصال دارند با یک نفس اجرا میشوند. او و آوازش، خط اتصال انسان به انسان است که با تک تک نفسهایش در یک نفس خواند. او خط اتصال هنر و فرهنگ به مردم است.
هادی خانیکی، روزنامهنگار و استاد ارتباطات نیز با انتشار یادداشتی محمدرضا شجریان را زبان معیار هنر در زمانه ما و سرمایه نمادین این سرزمین دانست. تأمل در داوریهای بزرگان ایران امروز درباره شجریان مؤید منزلت و جایگاه آینده او در منظومه فرهنگ ایرانی و اسلامی است. او در ادامه، شعری را که شفیعی کدکنی در آستانه 70 سالگی شجریان برای او سروده نشر داد.
نوشاد رکنی از فعالان میراث فرهنگی، شجریان را در کنار بخش عظیمی از تاریخ و فرهنگ مرور کرد و در صفحه شخصی خود نوشت: وقتی داشتم تاریخ هنر دوره تیموری را میخواندم و با یوسف اندکانی آشنا شدم، با حنجره طلاییاش و محبوبیتش که ابراهیم میرزا و بایسنقر میرزا را به جان هم انداخت تا آنجا که بایسنقر پول کلانی را که ابراهیم سلطان فرستاده بود، برگرداند و برایش نوشت: «ما یوسف خود نمیفروشیم،تو سیم سیاه خود نگه دار، حسرتی به دلم نشست کهای کاش امکان ضبط صدایش بود.
بعد به یاد آوردم که یوسف اندکانی برگشته. برگشته تا نهتنها نام که صدایش هم جاودان شود. با خود فکر میکردم چه خوشبختم که در این روزگار به دنیا آمدم. با همه سختیها و رنجهایش. با همه مصیبتها و مشکلات. اگر قرار بود در مرفهترین کشور جهان به دنیا بیایم اما شعر و موسیقی و هنر ایرانی را نشناسم و قدرت انتخاب داشتم، باز هم بیشک ایران را انتخاب میکردم با حافظ و سعدی و خیام و مولونا و عطارش. با بهزاد و غیاثالدین نقاش و آقا لطفعلی صورتگرش. با باباشاه و میرعماد و میرزا غلامرضا و با یوسف اندکانی و شجریانش. با شجریانش که روزها و شبهای مرا ساخت و خواهد ساخت. دلم میسوزد و چشمم میگرید، اما روحم شاد است که تو را شناختم که با جادوی صدایت بزرگ شدم. ممنونم که روزگار را برای ما زیبا و تحملپذیر کردی. بدرود و سلام بزرگمرد. بدرودی با جسم رنجورت و سلام به جاودانگیات.
حسن آذری، نویسنده و شاعر با انتشار ویدئویی از حرکت ماشینی در جاده که آواز استاد شجریان بر آن نشسته نوشت: از ضروریات سفر یکی هم شما بودی. آوازخوان جادههای شب و سکوت و کویر و راههای شمالی و کوهستانی. سالها در اتاق چهارنفره خوابگاههای دانشجویی، پنجمین رفیق و هم اتاقی ما بودی. از سر شب تا وقتی که دو طرف نوار کاست بیداد و همایون شما در واکمن درب و داغون ما میچرخید. رفیق چهار جوان از چهار گوشه ایران با رؤیاهای مشترک و آرزوهایی متنوع.
تا سفر هست، جاده هست، اتاق و هم اتاقی هست تا وقتی شمال و جنوب و کویر و جنگل هست، تا زمانی که رؤیاها و آرزوها هستند، گریههای مخفیانه تنهایی هستند. شما هم هستید. اینها چرا میگویند شما فوت کردهاید؟
امید بلاغتی، منتقد و نویسنده و از اهالی سینمای مستند به اینکه تاریخ زندگی هر خانواده ایرانی روایت یا خردهروایتی شجریانی دارد، اشاره کرد. او از کیفیتی در شجریان بودن گفته که در ایرانیترین بخش خودآگاه و ناخودآگاه فردی و جمعی ما جای خودش را پیدا میکند. او مینویسد: میدانید کار بزرگی است که صدایی از دهه شصت که آدمها به قدرت تغییر دادن و دگرگونکردن جهان امید داشتند تا دهه نود که میدانیم حتی تغییردادن و دگرگونکردن خودمان ناممکن است همراهمان باشد، پناهمان باشد، تکیهگاهمان باشد، کار بزرگی است شجریان بودن و شجریانبودن چنین کیفیتی است؛ اینکه عمو باقر تعریف میکرد به وقت آزادسازی خرمشهر در واقعیت یا خیالش از گلدستههای مسجد خرمشهر مرغ سحر شنیده تا عمه ثریا که توی تک تک روزهای زندان زیر لب بیداد خوانده تا محمد که در این دهه تباه نود میگوید به وقت سرخوردگی از جهان «جان جهان دوش کجا بودهای» میشنود. شجریان همچون دماوند، تخت جمشید، مسجد شیخ لطفاله، فرش ایرانی، حافظ، تختی، مصدق و … و تک تک قطعات مهم این سرزمین و کیفیت زیستن در آن تا ابد خواهد ماند.
مثل شجریان زندگی کنیم
مصطفی آرانی، روزنامه نگار نیز با انتشار یادداشتی در صفحه اینستاگرامش به ابعاد گوناگون زندگی محمدرضا شجریان اشاره کرد: مثل شجریان زندگی کنیم. شجاع بود. رفت دنبال علاقهاش موسیقی. پدرش مخالف بود. اول با اسم مستعار میخواند، ولی مخالفتها تمام شد او ماند و آنچه دوست داشت.
مثل شجریان زندگی کنیم. قدردان بود. یادش ماند که صدای خوبش به جز استعداد ذاتی به خاطر پدری بود که آن صدا را در کلاس قرآن پرورش داد. یک نوار قرآن پرکرد به یاد پدر.
مثل شجریان زندگی کنیم. تکبعدی نبود. آواز میخواند ولی سنتور بلد بود. ساز هم میساخت. هنرمند بود ولی کارش را از آموزش و پرورش و مدرسه آغاز کرد.
مثل شجریان زندگی کنیم. حقمان را بگیریم حتی اگر به خاطر همان حقخواهی به ما ظلم شود. شجریان دوبار نامه نوشت به صدا و سیما که چرا بدون حقوق مادی آثارم آنها را پخش میکنید؟ من فقط اجازه دادم مناجات افشاری و ربنا را رایگان پخش کنید. نامه دوم باعث شد صدا و سیما دیگر ربنا را پخش نکند.
مثل شجریان زندگی کنیم. دستمان به کار خیر برود. ربنایی خواند که مردم سالها با آن افطار کردند. بم که لرزید، به کنسرت نگذاشتن در ایران پایان داد و کنسرت خیریه گذاشت. یادمان باشد همه ما دیر یا زود میرویم و آنچه از آدمی میماند، نام نیکو و آثار اوست.
احسان محمدی، روزنامهنگار هم مثل آرانی و خیلیهای دیگر آرزو کرده هر کدام از ما یکهزارم آنچه شجریان زیسته را زندگی کنیم: فخر موسیقی شد، خوشنویسی کرد، آشپز ممتازی شد، ساز ساخت، نجاری کرد، برای مردم خوشنامتر از هر سیاستمداری شد، در همه جای جهان احترام دید، 80 سال در اوج بود، فرزندانی پرورش داد که مایه مباهتند، صدای مردمش شد، عکسش را بر در و دیوار زدند، با ربنایش افطار کردند و… حالا که بعد از رنج بیماری کتابش را بست و رفت میلیونها ایرانی چنان غمگینند که انگار یکی از اعضای خانوادهشان را از دست دادهاند. مگر چند نفر در این کشور تا این اندازه خوشبخت زیسته و عاقبت به خیر شده است؟
درکنار واکنش افراد مختلف در صفحات مجازی در شب درگذشت استاد شجریان عدهای از دوستدارانش در شهرهای مختلف مانند حافظیه شیراز گرد هم آمدند و شمع روشن کردند.
همچنین برخی از شهروندان شهرهای مختلف به یاد محمدرضا شجریان تصنیف مرغ سحر را از خانههای خود پخش کردند و در بالکن و از پنجره خانههایشان این تصنیف را خواندند.
و اما همایون شجریان یکی از ماندگارترین میراثهای باقی مانده خسرو آواز ایران روز گذشته در مراسم تشییع پدر رو به مردمی که خود صاحب عزای محمدرضا شجریان بودند، گفت: من هم مانند بسیاری از شما رفتن پدر را باور ندارم و ایستادن در کنار تابوت او مانند ایستادن در بارگاه مولاناست. افرادی چون محمدرضا شجریان به دنیا میآیند و پیامی با خود میآورند، خوشا به حال کسانی که پیام پدر را دریافت کنند!