فکر میکنم نگاه به روش زندگی او، نکات بسیاری را هم در حیطه معماری و هم عرصه زندگی شخصی به من آموخته است.» او با بیان اینکه معماری برای مهندس درویش نه یک شغل که نوعی نحوه نگرش به مسائل پیرامون است، میافزاید: «یکی از مهمترین موضوعاتی که در ارتباط با مهندس درویش وجود دارد، این است که معماری نه یک شغل و منبع درآمد که نحوه تفکر و جهانبینی اوست. بخش زیادی از این امر، حاصل نوع تجربه و آموزش است که البته محصول مستقیم متن و جریان اصلی آموزشی نیست که در آن قرار میگیرد، بلکه محصول حاشیههایی مهمتر از متن است و این چیزی است که در خلال صحبتها و خاطرات مهندس درویش، شاهد آن هستیم؛ به عنوان مثال از دو دوره مهمی که ایشان در دو فضای مختلف آموزشی حضور داشتند.» عرب ادامه میدهد: «یکی از این دو فضای آموزشی، دبیرستان سعدی به عنوان یکی از مهمترین مراکز آموزشی اصفهان است که صرفا سرفصلهای دروس و روش تدریس این دبیرستان نبوده که امثال مهندس درویش، آقای مثقالی، آقای موحد و دیگران را میسازد، بلکه تجربیاتی است که در خلال یک زندگی روزمره، شکل میگیرد و افراد به شکل اجتنابناپذیری حائز تجربیاتی میشوند که در مسیر زندگی تک تک این افراد مؤثر بوده است. این را مقایسه کنیم با زمان حال که روش آموزشی، تنها هدفش، موفقیت در کنکور است و مشخص است که این مسیر در نهایت چه خروجی خواهد داشت.» این معمار از دانشگاه تهران و فضای دانشکده در دهه 40 این دانشگاه، به عنوان دومین فضای مهم و مؤثر بر نگاه و کار مهندس درویش یاد میکند: «تجربه آتلیه/ استادی در دانشگاه تهران یکی از آن نکات مهمی است که در آن سالها بر روند کاری و تفکری فارغالتحصیلان معماری آن دانشگاه اثرگذاشته است و مهندس درویش در خاطراتشان به آن اشاره میکند. در اینجا باید نکتهای را لحاظ کرد. هر زمانی که به نقد آموزش معماری در دوره مدرن میپردازیم، از یک گسست جدی در این حوزه یاد میکنیم. در قرون گذشته، در قالب استاد شاگردی، معماران برجستهای پرورش مییافتند، اما با شکلگیری فضای نوین آموزش (دانشگاه تهران) عملا این ساختار تغییر میکند و متکی به تجربیات غرب، ساختار جدید حاکم میشود. اما طی چند دهه و تأثیر افرادی همچون مهندس سیحون، تجربه و فضای جدیدی ایجاد میشود، فضایی متکی بر عملگرایی نه صرفا پرداختن به دروس تئوری در یک فضای تعاملی میان دانشجویان و اساتید.»
عرب اضافه میکند: «کارکردن از 8 صبح تا 10 شب در یک آتلیه و دورهم بودن و کار گروهی کردن، مسئله اصلی بوده است و این محصولِ خردهجامعهای است که تحت تأثیر یک تفکر معمارانه، فارغ از فضای کلاسیک آموزشی که استاد را در یک طرف و شاگرد را در طرف دیگر قرار میدهد در حال شکلگیری است. در یک زندگی روزمره صبح تا شب تجربیاتی شکل میگیرد که بسیار فراتر از آن چیزی است که سر کلاس استاد و به صورت یکسویه ارائه میکند. فکر میکنم این مسئله یکی از نکات مهمی است که در حیطه آموزش معماری میتوان به آن پرداخت؛ یعنی ساختاری که محصول آن تجربهگرایی و زیست روزمره در کنار دغدغه معماری داشتن است و این نوعی آموزش است که میتواند تفکر و آگاهی معمارانه را شکل دهد. از همین روست که شاید بتوان گفت نسل ارزشمندی از معماران دوره معاصر در دهه چهل و طی این فرایند شکل میگیرند. از دهه پنجاه ساختار آموزش تغییر مییابد و تا حال حاضر هم تقریبا این ساختار ادامه دارد که با نگاهی به پیرامون خود و نتایج آن، میتوانیم بگوییم که نتیجه موفقی نداشته است. تفاوت رویکردها و نظامهای آموزشی در معماری در نهایت منجر به این میشود که در گذشته ساختار آموزشی، مبتنی بر تجربه زیستی روزمره، به پرورش انسانهایی میرسیده که فراتر از شغل و حرفه، معماری را نوعی بودن و نگرش میدانستند اما روش جدید آموزشی ظاهرا بیشتر معمارانی را تربیت میکند که به معماری به مثابه یک شغل نگاه میکنند.» این معمار اصفهانی یکی از مهمترین نکات در شخصیت مهندس درویش را کنشگری او میداند: «در دهههای گذشته، اصفهان معماران بسیار بزرگی داشته است. تعدادی از آنها همچنان مشغول به کار هستند و درصدی هم وارد دوره بازنشستگی شدهاند. چیزی که برای من درباره مهندش درویش جذاب است روحیه کنشگری ایشان است. ایشان در تمامی مسائل مختلف از ساختمان جهاننما و مترو گرفته تا چهارباغ، در جلسات هفتگی که با حضور دغدغه مندان و هنرمندان در این باره برگزار میشد، همیشه با انرژی و نگاهی تازه و به روز و در راستای مصلحت عمومی به بحث میپرداختند. دقیقا این نکته برای من مهم است که مهندس درویش، با پنجاه سال سابقه کار حرفهای در حوزه معماری و شهر، چقدر باید به شهر و به خودش متعهد باشد که نسبت به فضایی که در آن زندگی میکند بیاعتنا نباشد. این نکتهای است که متاسفانه، به ندرت در همنسلان ایشان میبینیم و مهندس درویش از معدود معمارانی در این میان است که با وجود دههها فعالیت، همچنان حضوری فعالانه دارد.» عرب تفکر معمارانه مهندس درویش را معاصر میداند. معاصریتی که بر پایه نوعی میانهروی، میان گذشته و آینده استوار است: «تفکر مهندس درویش در معماری، تفکری است معاصر. آنچه در پروژههای ایشان قابل درک است، درک درست زمان و مکان است. شما آنچه در مفاهیم معماری گذشته اصفهان نهفته است، دریافت میکنید، بدون آنکه این معماری تکرار گذشته باشد. اینکه وابسته به متن و زمینه پروژه، حرف نو و تازهای بیان کنید، نخواهید از یک سو گذشته را تکرار کنید یا با نگاهی صرفا توسعهطلبانه، گذشته این شهر را فراموش کنید، تفکری است که اصفهان بدان نیازمند است.»
او خصوصیت دیگر مهندس درویش را در دوری از خودخواهیهای معمارانه، آن هم در دوران شکوفایی معماری مدرن و فردیتگرایی معماران، قلمداد میکند: «مهندس درویش در دورهای آموزش معماری میبیند که دنیا تحت تأثیر تفکرات مدرنیستی است که متکی بر فرد گرایی و با رویکردی محصول محور به طور دائم میل به طراحی اثری رساتر و صریحتر دارد. وقتی ایشان خاطرات و تجریبات خود از طراحی فضای سبز پیرامون زایندهرود را در اوایل دهه پنجاه نقل میکند متوجه میشویم که ایشان مطلقا مطیع ساختار و فضایی، که در آن دوره بهشدت پررنگ است قرار نمیگیرد. رویکرد، رویکردی است ارگانیک و بیشتر وابسته به تفکرات پسا مدرنیستی. اهمیت موضوع اینجاست که در آن دوران به ویژه در ایرانِ در حال توسعه، این نوع نگاه خیلی باب نبوده است و همه به نوعی میخواستند خط و اثر خودشان را با قدرت خلق کنند.» عرب ادامه میدهد: «از منظر من این قضیه به شخصیت مهندس درویش برمیگردد. این بلایی که برسر شهرهای ما میآید درصد زیادی از آن محصول خودخواهیها و فرصت طلبی ما معماران است. معمارانی که از تمام منابع به هر شکلی استفاده میکنند تا اثر خودشان را بالا ببرند و بیشتر در شهر به چشم بیایند. این یکی از خصوصیات مهم مهندس درویش است که در دوره حرفهای حاضر نشده است هرکاری را به هر قیمتی انجام دهد.» او در پایان بیان میکند: «بیش از شخصیت معمارانه مهندس درویش باید به خصوصیات انسانی او توجه کرد. خصوصیاتی که در نهایت او را تبدیل به معمار بسیار خوبی هم کرده است. شاید اینجا، صحبت از مهندس درویش باید محدود به شخصیت معمارانه ایشان میبود، اما به نظرم آن چیزی که در زیست او مهم است تجربیاتی است که راه را برای انسانی بهتر بودن باز میکند و قطعا این انسان بهتر به معمار بهتری هم خواهد رسید. کمااینکه خودشان درپایانِ سفر دور دنیایی که رفته بودند از تجربیاتی صحبت میکنند که لزوما تجربیات معمارانه نیست و بیشتر دستاوردهایی است که بر کیفیت زندگی و نحوه تفکر ایشان افزوده است.»