به گزارش اصفهان زیبا؛ در نگاه نخست، «آتشبس» به معنای پایان رنج، آرامش و آغاز بازسازی است.
اما برای طراحان جنگ مدرن، آتشبس تنها تغییر میدان نبرد است؛ انتقال از جنگ سخت با گلوله و موشک، به جنگ نرم با «بیت» و «دوپامین».
اینجا، قدرتمندترین سلاح، بمباران خبری نیست، بلکه «مهندسی اعتیاد خبری» و سپس بهرهکشی از این اعتیاد در حساسترین لحظه است.
این، ماهیت جنگ شناختی در دوران پساآتشبس است.
فاز اول: ساختن یک معتاد (بذری که جنگ شناختی میکارد)
جنگ، تنها در میدان نبرد نیست. پیش و همزمان با درگیریهای سخت، جنگی خاموش در شبکههای اجتماعی و رسانهها جاری است.
هدف؟ تبدیل شما از یک شهروند با تفکر انتقادی به یک «مصرفکننده پرشتاب و هیجانزده خبر». اما چگونه؟ با بهرهگیری از همان مکانیسمی که شبکههای اجتماعی را ثروتمند میکند: «اقتصاد توجه» و «اعتیاد به دوپامین». هر خبر هشدارآمیز، هر تیتر ترسناک، هر ویدیوی دراماتیک، مانند یک نوتیفیکیشن چشمکزن، ضربهای از دوپامین، هورمون لذت و حس کنجکاوی، در مغز شما آزاد میکند.
این فرآیند، تکرار و تقویت میشود تا شما ناخودآگاه، برای رهایی از کسالت یا احساس عقبماندگی، به طور مداوم در جستجوی تزریق بعدی خبر باشید. نتیجه؟ جامعهای با «تحمل شناختی پایین»، عادت کرده به هضم تکههای کوچک، هیجانی و غالبا سطحی اطلاعات. این جامعه، محصول نهایی فاز اول جنگ شناختی است: یک «کشتزار آماده برداشت».
فاز دوم: برداشت محصول (معتادانی سطحی نگر)
با برقراری آتشبس، یک خلأ عجیب پیش میآید. سکوت جایگزین صدای انفجار میشود، اما ذهنهای معتاد به تزریق روزانه هیجان و ترس، دچار «خماری» میشوند. اینجاست که مرحله بعدی آغاز میشود.
مهاجم شناختی که اکنون مالک یک «ارگان خبری اعتیادآور» در دستان شماست، بمباران خود را با محوریت یک احساس آغاز میکند: «ترس از حمله مجدد». تیترها اینگونه میشوند: «آتشبس شکننده است»، «نقض آشکار در خط مرز»، «گروههای افراطی ناراضی»، «نیروهای دشمن در حال تجدید قوا».
هدف این نیست که شما فقط بترسید.
هدف این است که از شکلگیری «آرامش درمانی» که برای التیام روان جمعی پس از جنگ حیاتی است جلوگیری شود.
جامعه در حالتی از «هشیاری آسیبزای مزمن» باقی میماند؛ همچون سربازی که از جبهه بازگشته، اما نمیتواند بخوابد.
این ترس مداوم، قدرت تصمیمگیری منطقی را سلب میکند، سرمایهگذاری برای بازسازی را بیثبات میکند و جامعه را برای پذیرش هر «راهحل» سریع و امنیتی (که ممکن است منافع ملی را تضعیف کند) آماده میسازد. هزینه این ترس دائمی، اغلب از خسارات مستقیم جنگ سنگینتر است.
فاز سوم: میز گرد اطلاعاتی شما (جاسوسی از تعاملات)
اما این بمباران، یک طرفه نیست. اینجا نبوغ شوم جنگ دیجیتال آشکار میشود.
هر کلیک، هر لایک، هر کامنت عصبانی یا نگران، هر مدت زمانی که روی یک خبر میمانید، برای مهاجم، یک «داده ارزشمند» است.
او دیگر نیاز به مخبر انسانی ندارد. «شما» با رفتار دیجیتال خود، در حال جاسوسی برای دشمن هستید.
آیا کاربران بیشتر روی اخبار «نقض آتشبس» کلیک میکنند یا «پروژههای بازسازی»؟ (سنجش اثر ترس) کدام گروه قومی یا سیاسی بیشتر به اخبار تحریککننده واکنش نشان میدهند؟ (شناسایی خطوط گسل اجتماعی) آیا روایت ارائهشده از دلایل جنگ، در نظرات کاربران بازتولید میشود؟ (ارزیابی کارایی عملیات روانی گذشته) اگر خبری درباره ناآرامی در یک استان خاص منتشر شود، واکنش چیست؟ ( آزمایش میدانی برای سناریوهای آینده)
این بازخوردهای شما، یک «نقشه جامع شناختی» دقیق از جامعه ارائه میدهد و به دشمن میگوید کجا، چگونه و با چه سرعتی ضربه بعدی را وارد کند.
فاز چهارم: کاشت بذر جنگ بعدی (آمادهسازی آینده)
این عملیات، فقط معطوف به امروز نیست. بلکه «قالبسازی ذهنی» برای فرداست. اگر قرار است شش ماه دیگر، گروه «الف» در داخل کشور به عنوان «مخرب صلح» معرفی شود، از امروز، اخبار مرتبط با خشونت و افراطگرایی آن گروه، در لابهلای خبرها گنجانده میشود.
اگر قرار است مداخله خارجی تحت عنوان «حفظ صلح» توجیه شود، از هماکنون روایت «ناامنی و هرجومرج فراگیر» تقویت میشود.
بمباران خبری از فساد و ناتوانی دولت، مشروعیت آن را برای رهبری دوران بازسازی از بین میبرد. در حقیقت، این بمباران، «بستر نرم» برای تحرکات سخت آینده را فراهم میآورد.
راهکار مقابله (پدافند جنگ شناختی): از اسیر بودن تا ایمن بودن
پس در برابر این مهندسی پیچیده چه میتوان کرد؟ پاسخ، نه اعتیاد به خبر و نه بیخبری مطلق، بلکه «ایمنسازی شناختی» با تبدیل شدن به یک «شهروند هوشمند» است:
۱.آگاهی از مکانیسم اعتیاد: باید دانست که طراحی پلتفرمهای تجاری و اهداف جنگافزارهای شناختی دشمن، در یک اصل مشترک است؛ تسلط بر توجه شما. شما معتاد شدهاید.
۲.مدیریت مصرف خبر: خبرخوانی را به یک فعالیت آگاهانه، زمانبندیشده و مبتنی بر منابع معتبر تبدیل کنید. از مصرف منفعل و اسکرول بیپایان بپرهیزید.
۳.تأمل پیش از تعامل: پیش از لایک یا کامنت، یک نفس عمیق بکشید. آیا این واکنش، بخشی از یک بازی بزرگتر برای رصد احساسات شما نیست؟
۴.توسعه سواد رسانهای عمیق: فراتر از تشخیص خبر جعلی، باید اقتصاد توجه، الگوریتمهای پیشنهاد محتوا و تکنیکهای مهندسی تعامل را شناخت.
۵.تقویت گفتمان داخلی: گفتوگوی فعال، منتقدانه و سازنده درون دانشگاه و جامعه، قویترین پادزهر در برابر روایتهای تحمیلی است.
۶.تفکر انتقادی : از تمامی موارد گفتهشده، این سپر دفاعی قویتری است. تفکر انتقادی مهارتی است که باعث میشود فرد به دنبال مستندات و واقعیتها باشد و هر چیزی را باور نکند و تحت تاثیر هر محتوایی قرار نگیرد.
جمع بندی
دوران پساآتشبس، آزمون نهایی هوشیاری یک ملت است. دشمن میکوشد با اتصال ذهنهای معتاد به «سرور ترس» خود، صلح را به ادامه جنگ با ابزار دیگر بدل کند.
وظیفه نخبگان، دانشجویان آگاه و یک شهروند هوشمند، شکستن این چرخه شوم است: تبدیل ذهنهای مدیریتشده از راه دور، به قلعههای مستقل تفکر و تحلیل.
به یاد داشته باشیم، در جنگ شناختی، هر «لایک» میتواند یک «ردپا» و هر «ترس» میتواند یک «سلاح» در دست دشمن باشد.




