استاد شهیدی عود را به سبک تار مینواخت
حسن ناهید، موسیقیدان و نوازنده نی، ضمن ابراز اندوه از درگذشت استاد شهیدی میگوید: «آقای شهیدی دوست شصتساله من بودند، خیلی با ایشان نزدیک بودم، شصت سال یکعمر است. از فوتش خیلی ناراحت شدم. ایشان هیچ ناراحتی نداشتند و من چند روز پیش مهمانشان بودم، حالشان خوب بود، نه قند داشت، نه چربی و نه بیماری دیگری، اما سه چهار روز قبل واکسن کرونا زده بود و من حدس میزنم که شاید این واکسن برای او مناسب نبود.»
ناهید میافزاید: «آقای شهیدی انسانی مطلع در موسیقی، آواز و حتی ساز ایرانی بود. ایشان سالها شاگرد مرحوم اسماعیل مهرتاش بودند و بیست سال در جامعه باربد به موسیقی خدمت کردند. در زمانی که ایشان ساز عود دست گرفتند در ایران رسم بود که این ساز را به شکل عربی مینواختند؛ ولی آقای شهیدی همان سبک تار را روی عود پیاده کرد و عود را به سبک تار مینواخت که اتفاقا کار دلنشینی بود. آثار ایشان در برنامه گلها ماندگار است و من هم افتخار داشتم در کارهای زیادی در خدمت ایشان باشم؛ ازجمله در مراسم مولانا در قونیه و برنامههای جشن هنر شیراز و کنسرتهای مختلفی در آمریکا و کانادا و اروپا همراهشان بودم.»
ناهید تصریح میکند: «آقای شهیدی انسان بسیار وارستهای بود، کاری به هیچکس نداشت و خیلی مظلوم بود. هیچوقت ندیدیم ایشان از کسی به بدی یاد کرده باشد. همیشه برای همه کمک بود و من امیدوارم کسانی باشند که جانشین آقای شهیدی باشند و راه ایشان را دنبال کنند.»
انسانی بینیاز و رها
فروغ بهمنپور، روزنامهنگار و پژوهشگر موسیقی ایرانی نیز با اشاره بهجایگاه ویژه و مشخص استاد شهیدی در موسیقی ایرانی میگوید: «دانش و همراهی ایشان با بزرگان موسیقی و احاطهشان به گوشهها و ردیفهای آوازی بر کسی پوشیده نیست، بیش از 70درصد از برنامه گلها با آواز ایشان ضبط و پخششده است، اما آن چیزی که در مورد استاد شهیدی جای بحث و بررسی دارد، شیوه زندگیشان است. استاد شهیدی انسان بینیاز و بسیار آدم رهایی بودند و بعد از انقلاب وقتی از خواندن محروم شدند به آمریکا رفتند، اما تصمیم گرفتند به ایران بازگشته و بین خانوادهشان باشند. ایشان با سربلندی زندگی کردند و با سربلندی هم از دنیا رفتند.»
بهمنپور با بیان اینکه استاد شهیدی علاوه بر موسیقی به ادبیات ایرانی نیز تسلط خاصی داشتند، ادامه میدهد: «استاد شهیدی صدها شعر از شاعران کهن ایران مثل حافظ، سعدی و مولانا را حفظ بودند و در هر جلسه و محفلی که برپا بود به مناسبت آن جلسه شعری را میخواندند و حافظه عجیبی داشتند و این حضور ذهن و حافظه قوی را تا روزهای آخر زندگی حفظ کردند و کهولت سن باعث نشد که دچار فراموشی شوند. استاد خوشنویس خوبی بودند و خط بسیار زیبایی داشتند؛ ضمن اینکه استاد نگارش خوبی نیز داشتند؛ یعنی جملهبندیهای ایشان حتی در زمان صحبتکردن بسیار منسجم بود، بهطوریکه میتوانستید از آهنگ صدای استاد شهیدی متوجه شوید که مطلب را چگونه بنویسید، کجا نقطه بگذارید و کجا سر سطر بیایید و این ویژگی را کمتر خوانندهای دارد؛ البته خوانندههای قدیمی ما مانند آقای بنان، ادیب خوانساری و بسیاری از بزرگان نیز همین ویژگی را داشتند؛ اما آقای شهیدی خدا را شکر توانستند بیشتر از آنها زندگی کنند. استاد شهیدی بهشدت پیگیر موسیقی بودند؛ یعنی در منزلشان نشسته بودند اما سعی میکردند از همه فعالیتهای موسیقی باخبر شوند و از طریق رسانهها رویدادهای موسیقی را پیگیری میکردند. منزلشان نیز هر هفته و گاهی هر روز میزبان کسانی بود که دوستشان داشتند و بهویژه جوانها به منزل استاد میرفتند و ساز و آواز اجرا میکردند و استاد هم راهنماییهای لازم را داشتند. ضمن اینکه خانواده استاد شهیدی نیز بسیار با ایشان همراه بودند.»
کتابی که بسته شد
عضو پیوسته خانه موسیقی و عضو کمیته موسیقی سازمان جهانی موزهها با ابراز اندوه فراوان از درگذشت استاد شهیدی تأکید میکند که دیگر مانند او و همعصرانش نخواهد آمد. او میگوید: «کتابی بود که بسته شد و اصلا جانشینی نخواهند داشت که البته دلایل مختلفی دارد؛ اما شاید مهمترین دلیل این باشد که آدمهای معاصرِ آقای شهیدی دیگر نیستند، یعنی فرهنگ پذیرش آوازهایی که آقای شهیدی میخواندند دیگر در بین آدمهای امروز نیست. آدمهای امروزی وقتی موسیقی گوش میدهند مثل همان فیلمهایی هستند که میبینند و همان لباسهایی که میپوشند و همان رفتارهایی که در جمع از خود نشان میدهند. دیگر آدمهایی که مؤلف هستند و مکتب دارند مثل آقای شهیدی ظهور نمیکنند. آنها دیگر تربیت نمیشوند. به نظر من غیرممکن است که مانند آنها دوباره متولد شود. آقای شهیدی مجموعهای از صفات والای یک انسان هنرمند قدیمی و اصیل بودند و دیگر مانند او و همعصرانش پیدا نمیشود. آدمهای الان مانند آن آدمهای قدیم نیستند و چطور میتوان چنین انتظاری داشت که از بین این جمع کسانی مانند آقای شهیدی یا آقای کسایی یا آقای ادیب خوانساری و دیگر بزرگان ظهور کنند؟! این جمع متأسفانه تمام شدند. حضور این بزرگان فرصتی بود که خداوند به فرهنگ ما داد که چنین فضایی ایجاد شود و آدمهایی مثل استاد شهیدی، آقای بدیعی، یاحقی، کسایی و همنسلانشان باشند. خیلی حیف شد.»
بهمن پور تصریح میکند: «روز شنبه گذشته من به دلیلی به شورای شهر رفته بودم و آقای مسجد جامعی در جلسه علنی شورا به این دلیل که شب شهادت حضرت علی(ع) بود درباره هنرمندانی صحبت میکردند که آثاری را درباره حضرت علی اجرا کردهاند و در سخنرانی خود به این موضوع اشاره کردند که استاد شهیدی سالهای خیلی دور در رادیو اثری را درباره مولا علی خوانده بودند. همان شب آقای مسجد جامعی یک غذای نذری داشتند و از من خواستند که آن را به دست استاد شهیدی برسانم که خوشبختانه به دستشان رسید و استاد هم از اینکه هنوز فراموش نشدهاند خوشحال شدند. قرار بود که عید فطر من بهاتفاق آقای مسجد جامعی به دیدار استاد شهیدی بروم و یک جلسه تقریبا طولانی باهم داشته باشیم؛ اما متأسفانه ایشان را از دست دادیم.»
صدایی آرامبخش و کلامی فاخر
فاضل جمشیدی، خواننده و ردیفدان موسیقی نیز میگوید: «لقبی که من به جناب عبدالوهاب شهیدی دادهام عالیجناب آواز است؛ چرا که به گفته بسیاری از هنرمندان، آقای شهیدی حدود 60 تا 70درصد برنامه گلها را خواندهاند. صدایشان آرامبخش و کلامشان فاخر بود. هیچگاه اثر مبتذلی نخواندند و به زیبایی تمام، ساز عود را مینواختند که یک ساز عارفانه و عمیق است. صدای ایشان بم بود و تقریبا صدای متوسط داشتند؛ بهطوریکه آقای شجریان همیشه میگفت از شهیدی یاد بگیرید که اندازه صدای خودش همیشه درست بهرهبرداری کرده است.»
او ادامه میدهد: «استاد شهیدی برای ما الگوی شخصیتی و هنری بودند. من طی چند سال گذشته حداقل ماهانه یکی دو بار به منزل ایشان میآمدم و مسئولان و هنرمندان مانند شهرام ناظری، هنگامه اخوان، حمیدرضا نوربخش، حسین بهروزینیا، محمد موسوی، علی جهاندار، حسامالدین سراج، بیژن بیژنی و بسیاری از هنرمندان دیگر همیشه ساعتی را در منزل استاد از حضورشان بهره میبردیم و مسئولان نیز همیشه خدمت ایشان بودند و ارتباط جامعه هنری با ایشان برقرار بود. آقای شهیدی با افتخار زندگی کرد و در کمال آرامش مثل یک پرنده بدون زجر و از پاافتادگی و بدون صحنههای غمانگیز پرواز کرد.» جمشیدی تأکید میکند: «ما امسال در مهرماه صدسالگی ایشان را جشن خواهیم گرفت. آقای شهیدی فخر موسیقی ما و عالیجناب آواز ایران بودند. به نظر من استاد شهیدی نمرده و صدا و آثارشان همیشه ماندگار است.»
یکی از بهترین هنرمندان نسل طلایی موسیقی ایران
محمود رفیعیان، نوازنده تنبک و سازهای کوبهای نیز میگوید: «من کوچکتر از آن هستم که درباره استاد شهیدی حرف بزنم، اما چیزهایی که در محضر ایشان یاد گرفتم و دیدم خاطره است و بهعنوان یک شاگرد کوچک ایشان صحبت میکنم. ایشان یکی از پرچمدارها و یکی از بهترین هنرمندان نسل طلایی موسیقی ایران بودند که متأسفانه از دستشان دادیم. استاد شهیدی نهفقط در خوانندگی و آهنگسازی بلکه در نوازندگی نیز تبحر خاصی داشت و عود را به زیبایی مینواخت. یادم است که یکبار با استاد حسن کسایی صحبت میکردیم و ایشان میگفتند تنها کسی که عود را در ایران واقعا ایرانی اجرا میکند، آقای شهیدی است و نواختن بقیه، لهجه عربی دارد. آقای شهیدی در آواز نیز یکی از بهترین شاگردان استاد مهرتاش بودند و آثاری که در برنامه گلها بهجای گذاشتند، نشاندهنده تسلط ایشان به آواز است که یکی از مسائلی که باعث تبحر استاد شهیدی در آواز شد تسلط ایشان به ادبیات بود، چراکه پدرشان شاعر و خودشان نیز به شعر و ادبیات بسیار علاقهمند بودند.»
او میافزاید: «آقای شهیدی به معنای واقعی انسان شریف، وارسته و درویش بودند و همیشه از اینکه موسیقی ایران از حالت موسیقی شنیداری خارجشده و بهجای اینکه اجرای صحیح موسیقی باشد به موسیقی دیداری و نمایشی تبدیلشده ناراحت بودند. واقعا در رفاقت و دوستی و مرام انسانی بینظیر و شریف بودند. من تقریبا از سال هشتاد و یک خدمت ایشان میرسیدم و با ایشان مأنوس شدم و اکثرا جمعهها استاد اصرار میکردند که خدمت ایشان باشیم. یکی از مهمانان همیشگی ایشان استاد ناهید بود که دوستی بسیار نزدیک و خیلی دوری داشتند و هر موقع هم که من تهران بودم میگفت اگر تهران هستی جمعه حتما بیا و آقای گلچین را هم بیاور و به اینترتیب، چهارنفری خدمت استاد بودیم. من از همینجا از عروسشان نازیخانم هم تشکر میکنم که سالها مانند پروانه به دور استاد میچرخید و گوشبهزنگ بود که استاد لب باز کند و هر کاری داشتند برای استاد انجام میدادند و در خدمت استاد بود.»
در ذهنم آواز میخوانم
رفیعیان به خاطرهای از استاد شهیدی اشارهکرده و میگوید: «یک روز همراه با استاد نادر گلچین برای ناهار منزل استاد شهیدی بودیم و استاد حسن ناهید هم تشریف داشتند. بعد از ناهار چهارنفری نشسته بودیم و استاد گلچین و استاد ناهید باهم صحبت میکردند و من هم روبه صندلی استاد شهیدی نشسته بودم و با ایشان حرف میزدم، یکدفعه دیدم استاد ساکت شدند. چنددقیقهای گذشت و من میدیدم که استاد به زمین خیره شدهاند و چیزی نمیگویند، با خودم گفتم حتما درباره چیزی فکر میکنند و نخواستم تمرکزشان را به هم بزنم. حدود شش دقیقه گذشت و یکدفعه استاد سرشان را بهطرف من برگردانند و لبخندی روی صورتشان نشست و به من گفتند شنیدی؟ من گفتم استاد چی را شنیدم؟ گفتند آوازی که خواندم؟ گفتم آواز خواندید؟ خندیدند و گفتند از وقتیکه دیگر نمیتوانم بخوانم خودم برای خودم سبکی در ذهنم پیدا کردم و در ذهنم آواز میخوانم که متأسفانه کسی نمیتواند بشنود؛ اما خودم آن را کامل میشنوم و حس میکنم؛ یعنی استاد آنقدر با موسیقی و آواز عجین بودند که حتی وقتی دیگر قدرت نداشتند که بخوانند چنین حالتی را برای خودشان ایجاد کرده بودند و به قول خودشان در ذهنشان آواز میخواندند تا از نظر موسیقی ارضا شوند.»
این نوازنده سازهای کوبهای با بیان اینکه استاد شهیدی و دیگر بزرگان موسیقی جایگزینی نخواهند داشت، ادامه میدهد: «مدتی با آقای مهندس جواد کسایی، فرزند استاد حسن کسایی، برای نگارش یک کتاب با بسیاری از هنرمندان گفتوگو میکردیم و خیلی از این اساتید به آینده موسیقی امیدوار و خوشبین بودند، اما من نزد این اساتید نیز اعلام میکردم که متأسفانه موسیقی نهتنها در حال ازبینرفتن است؛ بلکه از حالت اصلی خود خارجشده است و آن موسیقی فاخر و نسل طلایی گذشته دیگر تکرار نمیشوند. آنها نسلی بودند که در آن زمان و مکان مه و خورشید و فلک همه دستبهدست هم دادند تا این نسل طلایی موسیقی به وجود آمد و آثار ماندگاری برای فرهنگ این کشور به یادگار گذاشتند و من بعید میدانم که دیگر آن نسل تکرار شود و آن اتفاقات دوباره در تاریخ موسیقی رقم بخورد.»
آلبوم استاد شهیدی در انتظار یافتن ناشر
او ادامه میدهد: «استاد شجریان همیشه میگفتند سازی که با آن متانت و آرامش از استاد جلیل شهناز و استاد کسایی و استاد محجوبی و امثال این اساتید میشنوید و به شما آرامش میدهد مربوط به مکان و زمانی بود که آنها در آرامش زندگی میکردند.»
رفیعیان میگوید: «متأسفانه الان همهچیز ماشینی شده و سرعت پیداکرده است و به قول یکی از دوستان ادیبمان که میگفت جامعه تقریبا مثل اینستاگرام شده است، یعنی ما شاید ده سال روی موضوعی کارکرده و آن را در اینستاگرام ارائه میکنیم؛ اما طولی نمیکشد که آنقدر موضوعات دیگر میآیند که اثر ما محو میشود و از یادها میرود و این دقیقا در ادبیات و هنر اتفاق افتاده و اگر یک اثر فاخر هم خلق شود در این هرجومرج محو میشود و به قول استاد کسایی، موسیقی بهجای اینکه اجرای صحیح باشد سیرک
شده است.» رفیعیان به اشاره به آلبومی منتشرنشده از استاد شهیدی اشارهکرده و میافزاید: «من افتخار داشتم که بیست سال قبل با استاد شهیدی همکاری کنم و استاد آواز بخوانند و خانم فخری ملکپور پیانو بزنند و من هم با تنبک همراهی میکردم و گوینده روی آن شعر دکلمه کرد که این کار به یک آلبوم خیلی خوب از دوبیتیهای باباطاهر تبدیل شد و الان نزدیک به دوازده سال است که من از استاد شهیدی و خانم ملکپور اجازه انتشار آن را گرفتم؛ اما متأسفانه تا این لحظه به هر ناشری که ارائه کردم اول خیلی استقبال میکرد؛ اما هیچکدام حاضر به سرمایهگذاری نبودند و حرفشان این بود که وضع موسیقی بهگونهای شده که درآمدشان از کنسرت است و آقای شهیدی نمیتواند روی صحنه بیاید. چند سال قبل نیز تصمیم گرفتم موسیقی گلها را دوبارهسازی کنم و چون از آن نسل طلایی نوازنده و خواننده کسی نبود برنامههای خصوصی اساتید را که بعد از انقلاب در خانهها ضبطشده بود و قابلیت این را داشت که در گلها ارائه شود با کسب اجازه آنها را در استودیو تنظیم و آماده کردم که به بیست شماره رسید و نامش را رایحه گلها گذاشتم؛ اما حوزه هنری و اداره ارشاد و هیچیک از نهادها حاضر به سرمایهگذاری برای انتشار نشدند.»
این هنرمند همچنین با اشاره به پیغام کورس سرهنگزاده، خواننده پیشکسوت ایران در رثای استاد شهیدی، متن استاد سرهنگ زاده را قرائت میکند: «این ضایعه دردناک و نبودنش را به خانواده محترم استاد عبدالوهاب شهیدی تسلیت عرض میکنم. با اینکه خیلی جایش خالی است ولی خوشبختانه نامی ماندگار دارد و آثار زیبایی از خود بهجای گذاشته که همیشه ماندگار خواهند ماند. روحش شاد.»
گفتنی است مراسم تشییع استاد عبدالوهاب شهیدی چهارشنبه بیست و دوم اردیبهشتماه ساعت 10 صبح در قطعه هنرمندان بهشتزهرای تهران برگزار میشود.