خداوند عقل داده تا ما از تکنولوژی استفاده کنیم و از روشهای بهروز بهره ببریم!» به گفته رئیس مرکز اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی: «افزایش جمعیت، ساخت بیبرنامه شهرکهای اقماری، استفاده بیش از اندازه از آبهای زیرزمینی، کشت سنتی و استفاده از سوختهای فسیلی موجب تخریب طبیعت و واکنش آن بهصورت خشکسالی و تغییرات اقلیمی شده است.»
علل تشدید دمای هوا در روزهای اخیر در کشور و به خصوص اصفهان چیست؟
بهطورکلی اقلیم تابستانی ایران گرم است و گرمای امسال نیز مقداری از شرایط نرمال بالاتر رفته ولی بیسابقه نیست. بر اساس گزارشهای ما، دمای برخی از نقاط شمال غرب کشور مثل استانهای آذربایجان و کردستان، چهار پنج درجه بالاتر از حد نرمال بوده است. این نتایج، مربوط به دیروز و امروز نیست؛ زیرا از سه دهه پیش تصمیم گرفته شد که امنیت غذایی در اولویت قراربگیرد؛ بنابراین کشاورزی به هر روش ممکن توسعه یافت و در نتیجه، بیش از بودجه قابل تجدید، آب با پمپاژ به سطح زمین آورده شد. با این کار، فشار زیادی بر آبهای زیرزمینی تحمیل شد که در فصل گرم، افت شدید سطح آبهای زیرزمینی را در بسیاری از دشتهای کشور، بهخصوص دشتهای فلات مرکزی ایران مثل استانهای اصفهان، قم، مرکزی، یزد و کرمان به دنبال داشت. فرونشستهایی هم که اکنون میبینید، به تدریج با خالیشدن سفرههای آبهای زیرزمینی به وجود آمده است. این پدیده یک فرایند تجدیدناپذیر است؛ زمینی که فرونشست، دیگر به جای اولش برنمیگردد. فرونشست زمین به آبخوانها آسیب شدیدی وارد میکند؛ به نحوی که از ظرفیت آنها کاسته، نفوذپذیری خاک را کاهش داده و موجب بهوجودآمدن بسیاری از مسائل دیگر میشود.
در اصفهان بیش از چند دههزار اصله درخت کهنسال وجود دارد که به خاطر کمآبی در حال خشکیدن هستند. از وجود گاوخونی نیز، تنها سه درصد زنده مانده. این مسائل موجب تبخیر رطوبت و هجوم ریزگردها شده است.
با وضعیت خشکسالی و کمآبی که حادث شده، تأمین آب شرب در اولویت قرار دارد، یعنی باید ابتدا در خانه شهروندان آب باشد. وزارت نیرو خود را موظف میداند که ابتدا آب شرب شهروندان را تأمین کند و چنانچه چیزی اضافه آمد، به مصارف کشاورزی، محیط زیست و… اختصاص دهد. باتوجه به وضعیت موجود و چشماندازی که در این چند ماه تا بارش مجدد داریم، سعی میکنند شرایط را به نحوی مدیریت کنند که حداقل چندماهی دوام داشته باشد و آب شرب شهرها و روستاها نیز تأمین شود. تعداد شهرها و روستاهای پرتنش آبی بسیار است و به آنها با تانکر آبرسانی میکنند. آب، مسئلهای است که شوخیبردار نیست، هرجا آب هست آبادانی هست و اگر آب نباشد، هیچ موجود زندهای پیدا نمیشود. وقتی رفتار ما با طبیعت منطقی و براساس توان و پتانسیل طبیعی آن نباشد، طبیعت با خردشدن و ضربه زدن به ما پاسخ میدهد. این مسئله موجب ازمیانرفتن محیط زیست، ایجاد کانونهای گرد و غبار، انقراض گونههای جانوری و گیاهی و… میشود. البته بخشی از این مسئله تغییر پذیری اقلیمی است که در مقیاس جهانی رخ داده و حاصل رفتاری است که به شرطی این سالها داشته است.
صنعتیبودن شهری مثل اصفهان، چه میزان بر آب و هوای آن تأثیر داشته است؟
غلظت گازهای گلخانهای در سطح جهان بهخصوص در یکی دو دهه اخیر به حدی افزایش پیدا کرده که دمای متوسط جهانی را نسبت به عصر صنعتیشدن در حد یک تا یکونیم درجه افزایش داده است. این میزان افزایش دما اصلا عدد کمی نیست و برای ایجاد آن باید انرژی بسیار عظیمی تولید و آزاد شده باشد. مهمترین تأثیر آن، تغییرات اقلیمی است. این مسئله بهخصوص در کشورهای مناطق خشک، نیمهخشک یا مناطق جنبحارهای با توجه به کمبارشی زمینه اقلیمیشان به وجود میآید و آثار سوءش را در جوامع انسانی و محیط زیست با تغییرات گسترده نشان میدهد. این روند، متأسفانه برای کشور ما که بیابانی، کمآب و خشک است سریعتر اتفاق میافتد؛ به همین خاطر باید به موضوع آب بسیار بهاداده میشد اما نشد. صنایع آببر، ساختن شهرهای جدید، سرریز جمعیتی که در شهرهای بزرگ هستند، شهرهای اقماری که اطراف شهرهای بزرگ مثل تهران و اصفهان ایجاد شده، موجب مهاجرت قشر عظیمی از مردم به این شهرها شده و طبیعی است که نخستین نیاز آنها، آب و تأمین آن باشد. از سوی دیگر با مسئله تأمین امنیت غذایی روبهروهستیم. این مسئله نه اینکه اهمیت نداشته باشد، اما مهمتر از آن، پایداری سرزمین است. ما اول باید سرزمین پایداری داشته باشیم و سپس برنامههای اقدام عملی را طوری اجرایی کنیم که پایداری محیط زیست را به خطر نیندازیم. تنها پس از آن است که میتوانیم به فکر امنیت غذاییمان باشیم. تأمین امنیت غذایی نیز متأسفانه به هرروشی، با هر وسیلهای و در هر جایی انجام شده و نتیجه، همینی شده که نباید میشد.
اکنون نه امنیت غذایی داریم، نه آب و نه محیط زیست مناسب. چرا این اتفاق افتاده است؟
من پاسخگوی این سؤالات نیستم؛ اما از دید خشکسالی و شرایطی که داریم، معتقدم که به وجودآمدن این شرایط ماحصل دیروز و امروز نیست. دوسال قبل نیز بارندگیها به نسبت زیاد بود، به طوری که در برخی از نقاط کشور به جای خشکسالی شاهد ترسالی بودیم، البته نه اینکه نه بارندگی در آنجا به اندازه متوسط دنیا باشد، چون کشور ما کشوری کمبارش است. مثلا بارشهای استان اصفهان در حد صد و اندی میلیمتر است و بارش متوسط آن حتی به دویست میلیمتر هم نمیرسد. میزان بارش متوسط دنیا اما هشتصد تا هزار میلیمتر است؛ یعنی پنج برابر بارشهای اصفهان. شرق اصفهان منطقهای بیابانی است و تابستانها اصلا به منطقهای استپی، خشک یا کویری تبدیل میشود. تنها غرب اصفهان است که به سمت چهارمحال و کهگیلویه و از آن سو به مرکزی میرسد و شرایط بارشی به نسبت بد نیست. نمیتوانیم و نباید در منطقه شرق اصفهان باغات و کشاورزی را افزایش دهیم (فرقی هم نمیکند که چه محصولی باشد) چون اولا کشت به صورت سنتی انجام میشود و چون طبیعتش باران ندارد، وقتی مزرعهای در آنجا به زیر کشت برود، مجبوریم از آب زایندهرود استفاده کنیم یا از آب چاه. در شرق اصفهان اما پتانسیل تبخیر به قدری بالاست که آب، ده برابر ظرفیت بارشهای اصفهان تبخیر میشود. یعنی اگر ده برابر میزان بارشهای اصفهان هم باران ببارد، یک قطرهاش باقی نمیماند. بنابراین اگر آمدیم مزارع را در شرق اصفهان توسعه دادیم و باز با همان روشهای سنتی آبیاریشان کردیم، ممکن است که یک قسمت آب به زمین فرو رود و توسط گیاه جذب شود؛ اما قطعا ده قسمتش تبخیر میشود. این، مسئله ماست: آب زیرزمینی را بیرون کشیدهایم، تبخیرش کردهایم و به آسمان فرستادهایم. بنابراین از دستمان در رفته است. مثل آدمی میماند که پساندازش را هر روز آتش بزند! ما این کار را کردهایم! از سوی دیگر اگر به دنبال پایداری امنیت غذایی و توسعه کشاورزی هستیم، باید از راهش وارد شویم. خداوند عقل داده است که ما از تکنولوژی استفاده کنیم و از روشهای بهروز بهره ببریم. اگر قرار است الان در اصفهان و بهخصوص در مناطق شرقی کشاورزی را توسعه دهیم، باید از سیستم گلخانهای استفاده کنیم که نود درصد آب را با بازچرخانی به چرخه برمیگرداند. دیگر کاشت سیب زمینی و گوجه آن هم روی زمین با آبیاری سنتی جوابگو نیست. 85میلیون جمعیت هستیم و تأمین نیاز غذایی این تعداد جمعیت نیازمند آب است و آب هم نباشد، کشاورزی وجود نخواهد داشت.
آیا عمده این مشکلات به نحوه مدیریت منابع آبی برمیگردد؟
آب را باید با روشهای جدید مدیریت و استفاده کنیم نه باروشهای گذشته. متأسفانه اصلا به این چیزها بها ندادهایم. در سال جدید، اواخر 2020 اروپاییها (مجموعه 27 کشور) 38 درصد تأمین انرژی الکتریکی یا همان برقشان را از طریق انرژیهای پاک، خورشید و باد تأمین کردهاند و تنها 27 درصد این انرژی را از سوختهای فسیلی گرفتهاند. این در حالی است که خورشید ایران شاید یک و نیم برابر اروپا بتابد. در کویر یزد سالانه بیش از چند روز ابری نداریم؛ در حالی که در اروپا اغلب روزها هوا ابری است. ما اما هنوز دنبال راهاندازی نیروگاهها با سوخت مازوت و سوختهای فسیلی هستیم. این راه حل نیست. از آن طرف در اوج فشار در زمستان، گاز قطع میشود؛ چون گاز به نیروگاهها نمیرسد و مصرف خانگیمان هم بالاست. از سوی دیگر، وقتی مازوت میسوزانند، هوا آلوده میشود و میگویند نمیشود نفس کشید. ما باید به سراغ تکنولوژیها، انرژیها و روشهای نو برویم. باید سرمایهگذاری انجام شود و پیش از آن باید سیاستگذاریهای درستی صورت بگیرد. در کویر یزد و کرمان و اصفهان شاید بازدهی انرژی خورشیدی بیش از یکونیم تادو برابر اروپا باشد، ولی ما هیچ استفادهای نداریم. در دانمارک اما میزان استفاده از انرژیهای پاک 64درصد است. فرانسویها در 2020، 74 درصد انرژی الکتریکیشان را از سوخت هستهای تأمین میکردند و بخش دیگر را از انرژی باد. در 2021، 11درصد انرژی هستهایشان را کم کرده و به جای آن از انرژی خورشید و باد استفاده میکنند؛ این مثال در مورد آب و کشاورزی هم میتواند صادق باشد. در دنیا روشهای حسابداری آب خیلی دقیق است. اگر قرار است یارانهای هم بدهند، حسابشده میدهند و به هرکسی نمیدهند. سیاست یارانهای ما خیلی گسترده است. ایران بالاترین میزان یارانه انرژی را در دنیا میپردازد. شدت انرژی در ایران مقام اول را دارد. شدت انرژی یعنی به ازای هر هزارتولید، معادل چند بشکه نفت مصرف میشود. شاید وضعیت شدت انرژی ما از عربستان هم بیشتر باشد. این خوب نیست و نتیجهاش میشود آلودگی شهرها و خالیشدن سفرههای آبهای زیرزمینی. از آن سو وقتی به برق نیازداریم، نداریمش. شهرها گرم میشوند، برق قطع است! برق که قطع میشود آب هم قطع میشود و این، به معظلی برای مردم تبدیل میشود که هم نارضایتی ایجاد میکند و هم هزاران مشکل دیگر.
با توجه به ادامه تابستان، فکر میکنید شرایط چطور رقم خواهد خورد؟
رگ حیاتی اصفهان سد زایندهرود است. بالادست زایندهرود که استان چهارمحال و بختیاری است، عمده آب زاینده را تأمین میکند و متأسفانه میزان بارندگی آن، چهل درصد کاهش داشته است. موضوع بسیار مهم اما بارش برف است. بارش برف امسال یکدوم تا یکسوم سال نرمال بوده است؛ به خصوص که در زمستان و بهار هم دما یک تا سه درجه بالاتر از حد نرمال بود. برف نیز کم و هم زودتر از موعد ذوب شده بود. وقتی که برف زود ذوب میشود، آوردِ رودخانه به شدت کاهش مییابد؛ چون عمده آب رودخانه به بالادست وابسته است. وقتی مثل امسال برف کم باریده و دما بالا بوده باشد، هر چه بوده ذوب شده است. بنابراین وقتی به شرایطی مثل امروز میرسیم، دِبی یا شدت جریان رودخانه پایین میآید. وقتی سد به هر دلیلی، حالا برای شرب یا کشاورزی باز میشود، دیگر رودخانهای در پشت خود ندارد که بیاید و کمبود آب را جبران کند. بنابراین مسئولان وزارت نیرو مجبورند آن را مدیریت کنند. میدانید اگر در شهر آب نباشد چه قیامتی به پا میشود؟ به همین خاطر مسئول مربوط با در نظر گرفتن میزان برف بالادست، آبِ مانده، تابآوری آب تا آخرین موعد مصرف و…منحنی فرمان را در سد اجرا و خروجی آب را مدیریت میکند. هماکنون در بالادست زایندهرود، از چهارمحال و لرستان تا حتی کرمانشاه بین 40 تا 52 درصد کمبود بارش داریم، در حالی که به اندازه نصف سال معمول بارش داشتهایم. آب شرب کشور ما به میزان بارش برف و باران در بالادست، ارتفاعات و کوهستانهای البرز و زاگرس بستگی دارد و طبیعی است که با کمبارشی دشتهای اصفهان، قم، کاشان، تهران و… با معضل روبهرو میشوند و چارهای هم نیست. معضل دیگری هم که امسال به شبکه برق اضافه شده، استخراج بیتکوین است. فکر میکنم مسئولان وزارت نیرو باید ابتدا برق را تأمین کنند؛ در غیر این صورت چارهای ندارند جز خاموشی.
چاره چیست؟
ما هیچ چارهای نداریم و آب هم چیزی نیست که بتوانیم از جایی بیاوریم. بحث لولهکشی و انتقال آب دریا نیز پروژه بسیار گرانقیمتی است که عوارض زیست محیطی خاص خودش را دارد و از نظر اقتصادی هم ممکن است در بعضی جاها مقرونبهصرفه نباشد. خلیجفارس در ارتفاع تراز دریای آزاد است و صفر محسوب میشود. استان اصفهان هم بهطور متوسط در ارتفاع هزارمتری قرار دارد. باید آب را از سطح صفر به هزار متر بالاتر پمپاژ کنند. این کار، مستلزم استفاده از حجم عظیمی از سوختهای فسیلی است که خود موجب ایجاد آلودگیهای فراوان میشود. از این پس باید رفتار ما با محیطزیستمان منطقی و حسابشده باشد. طبیعت دیگر ظرفیت سابق را ندارد. آبدهی چاهها نسبت به سابق بیست درصد کاهش یافته و برخی از آنها از دسترس خارج شدهاند. جای صنایع آببر در مرکز کشور نیست، بلکه باید در سواحل خلیج فارس باشد. ببینید انرژی اتمی چطور در سواحل بوشهر مستقر شده، جای درست صنایع فولاد نیز همانجا بوده است. هماکنون شهرهای بزرگی مثل اصفهان و تهران با سرریز جمعیتشان چه میکنند؟ بلافاصله میروند و شهرهایی مثل بهارستان و فولادشهر و… را تأسیس میکنند. اینها تبدیل به خوابگاههایی میشوند که معمولا کارمندان و کارگران در آنها ساکن میشوند. باید روی این سیاستگذاریها اندیشه شود. به سواحل جنوبی خلیجفارس نگاه کنید. چطور دوبی و امارت توانستند در سواحل خلیج فارس دهها میلیون جمعیت را ساکن کنند؛ در حالی که شرایط آب و هوایی آنها به مراتب بدتر از ایران است، اما به مرکز توریسم و گردشگری تبدیل شدهاند. شهرهای ما اما فاضلابهایشان را به دریا میریزند. اطرافمان تبدیل به مزرعه پلاستیک شده و… . اگر بخواهیم اینگونه ادامه دهیم، مسلما وضعمان بسیار بدتر خواهد شد؛ مگر اینکه بیاییم و رفتارهایمان را اصلاح کنیم. اگر قرار است شهر جدیدی احداث شود، باید به چگونگی تأمین انرژی آن هم فکر کنیم. از سوی دیگر سختگیریهای محیطزیستی جهان نیز در حال افزایش است. ما نهمین کشور آلودهکننده جهانیم! میزان گازهای گلخانهای که تولید میکنیم بعد از آمریکا و چین و روسیه و چند کشور صنعتی دیگر در رتبه نهم قرار دارد. باید قانون و برنامه و استراتژی داشته باشیم اما همواره عقبیم و به روز نیستیم.














