به گزارش اصفهان زیبا؛ معمولا شهریور که میشود، بازار نوشتافزار بسیار داغ میشود. دستکم نسبت به سایر فصول سال گرمتر شده و به فراخور شروع مدارس، خانوادهها مشغول خرید کتاب و دفتر میشوند. اما واقعیت آن است که این موضوع تنها به آخر تابستان و ابتدای پاییز مربوط نیست و در طول سال تحصیلی با دانشآموزان همراه است. همزمان چندسالی است که نمایشگاه نوشتافزار ایرانی هم برگزار میشود و نمود فرهنگ ایرانی در محصولات و بازار اقتصادی تولیدکنندگان هم موردتوجه جدی قرار میگیرد. کلان موضوعاتی که تنها با نگاهی سطحی است که میتوان در همان ایام انتظار اصلاحش را داشته باشیم.
تقریبا از دهه 90 توجه به حوزه نوشتافزار جدیتر از قبل شد. از آن موقع متولیان فرهنگی و اقتصادی به این فکر افتادند که نهتنها بازار لوازمالتحریر باید از انحصار واردات خارج شود؛ بلکه محصولات تولیدی هم باید با هویتی بومی تولید شوند. بر این اساس، نمایشگاههای نوشتافزار ایرانی پا گرفتند و سالبهسال هم حداقل در ظاهر توجه بیشتری به آنها نشان داده شد. بااینحال تولیدکنندگان ایرانی با گذشت چندین سال از حضورشان در این بازار، رضایت چندانی از تولید ندارند؛ نگاهی که در گزارشهای قبلی آن را بازتاب دادهایم و چند تن از تولیدکنندگان این حوزه به گفتوگو با «اصفهان زیبا» نشستهاند. این بار هم به سراغ یکی دیگر از تولیدکنندگان نوشتافزار رفتیم.
محمدداوود خرسندی تولیدکنندهای است که سالها از فعالیتش درزمینه نوشتافزار میگذرد و این بار گفتوگوی ما حول چالشهای فرهنگی حوزه نوشتافزار بود. از او خواستیم که در گفتوگویی که با «اصفهان زیبا» دارد از چرایی بیرغبتیاش به تولیداتی با هویت بومی و ایرانیاسلامی بگوید.
خرسندی در ابتدای معرفی خود از سالهای کودکی و نوجوانیاش میگوید؛ زمانی که عصرهای تابستان و زمستانش را در مغازه کتابفروشی پدر گذرانده و همین تعامل با کتابهای مختلف و مواجهه بیواسطه با کموکاستهای این حوزه او را بهسوی نوشتافزار و تولیداتش کشانده است.
خرسندی که 20 سال از آغاز به کارش در تولید لوازمالتحریر میگذرد و علاوه بر بازار داخلی به کشورهای همسایه هم صادرات دارد، نقطه شروع کارش را اینطور توصیف میکند: «آن زمان که اشکالات حوزه نوشتافزار را میدیدم، دغدغه ورود به این کار در من شکل گرفت. همینکه میدیدم شخصی قیمت کارش را افزایش داده یا آن یکی کیفیت کارش را کاهش داده است، مسئله نوشتافزار برای من جدی شد.»
او با اظهار تأسف از بازار فعلی میگوید: «هنوز هم همینطور است. متأسفانه تولیدکنندگان نوشتافزار بهطوررسمی با ثبت شرکتی فعالیتشان را شروع نمیکنند و این زمینهای میشود که برای پایینآمدن قیمت، کیفیت محصولات کاهش مییابد.»
زمانی که خرسندی از کیفیت محصولات بازار گلایه میکند، از او میخواهم محور گفتوگویمان را به سمت علائم و نشانههای فرهنگی محصولات نوشتافزار ببرد. او در پاسخ به درخواستم توضیح میدهد: «هر محصولی که تولید میشود روحی دارد و این روح کار است که بر کل کار تأثیر میگذارد. نمیشود که شما صرفا بر ظاهر کارتان تمرکز کنید و توجهی به سایر ابعادش نداشته باشید یا ظاهر معقولی داشته باشید؛ ولی قیمت مناسبی نداشته باشید. زمانی که اینطور باشد، هویت محصول زیرسؤال میرود.»
از پاسخ او اینطور برداشت میکنم که معتقد است برخی تولیدات بازار صرفا دارای نشانههای فرهنگ ایرانیاسلامی هستند و کیفیت مطلوبی ندارند؛ به همین دلیل میخواهم درباره بعد ظاهری محصولاتش توضیح دهد. این تولیدکننده نوشتافزار میگوید: «آن زمان که کار را شروع کردم، تمرکزم بر تولیداتی با تصاویر کلاسیک بود؛ اما بهمرور به سمت کارهای فانتزی پیش رفتم؛ مثلا طرح حیوانات، طرح گل و چنین طرحهایی. درواقع شما در مواجهه با این محصولات از آن لذت میبرید؛ ولی اینطور هم نیست که نشانگر نشانه خاصی باشد و تصویر خاص فرهنگی را تداعی کند.»
در مقابل چنین پاسخی به این فکر میافتم که چرا تولیدات شرکتشان فاقد نشانههای ملموس فرهنگی است؟ البته که هرگونه تصویرسازی در اشیا دارای نشانههای فرهنگی است؛ اما در دنیای درهمتنیده فرهنگ و اقتصاد امروز، اینطور رایج است که نشانههای فرهنگی به خدمت بازار اقتصاد درمیآیند تا سود کار افزایش پیدا کند؛ مثلا شخصیتهای کارتونی شناختهشدهای که بعد از محبوبیتشان، نشانهای از آنها در سایر محصولات بازار به کار میرود و به این شکل به فروش محصول رونق میدهند. حتی اگر نخواهیم چنین نگاه سرمایهدارانهای هم داشته باشیم و به اصالت فرهنگ قائل باشیم، استفاده از نشانههای فرهنگی ملموس میتواند جامعهپذیری شهروندان را عمیقتر کند.
با این مقدمه، از خرسندی، تولیدکننده نوشتافزار ایرانی میپرسم که چرا بهسوی استفاده از نشانههای فرهنگی ملموس در تولیداتتان نرفتهاید؟ آیا تفاوتی در بازار فروشتان ایجاد نمیشد؟ او پاسخ میدهد: «قطعا اگر این اتفاق بیفتد و بتوانیم پای پویانماییها را به تصویرسازی محصولاتمان باز کنیم، خروجی بهتری خواهیم داشت؛ بهطور مثال چندسال پیش مجموعه کتابهایی تولید میشد که با اسکنکردن کد کتاب، پویانمایی داستان در بستر اینترنت نمایش داده میشود. اتفاقا برخی افراد بودند که صرفا به مغازه پدر میآمدند که کد کتاب را اسکن کنند و بتوانند داستان را تماشا کنند؛ بدون اینکه کتاب را بخرند. یعنی باتوجهبه مطلبی که بیان کردید، از این سمت هم میتوان به ارتباط این دو حوزه نگاه کرد. اما مسئله این است که برخی نظارتهای بازار، بهخصوص در فروشگاههای بزرگ که اتفاقا فروش محصولات در آنجا بیشتر است، به گونهای است که فروش محصولاتی برخلاف هنجارهای رایج ارگانها را محدود میکنند.»
برداشت من از پاسخ این تولیدکننده لوازمالتحریر این است که رغبتی به استفاده از نشانههای ملموس دینیمذهبی در تولیداتش ندارد و احتمالا منظور او از محدودکردن تولیدات خلاف هنجار، محصولاتی است که همراه با نشانههای غربی هستند. هرچند که در واقعیت فرهنگ ایرانی را نمیتوان منفک از عناصر دینیاش شناخت و بهرهوری نادرست است که برخی قضاوتها را ایجاد میکند؛ اما از طرفی میدانم که دستکم در چندسال گذشته اگرچه بسیار محدود، اما حوزه پویانمایی ایرانی تولیداتی داشته که لزوما بهطور مستقیم نشانی از عناصر دینی ندارد؛ بهطورمثال پویانمایی «ببعی قهرمان» که در چند ماه گذشته اکران شد.
اما از سویی پاسخی که خرسندی در مقابل چنین دیدگاهی به من میدهد، قابلتأمل است. او معتقد است اگرچه چنین محصولاتی هم تولید میشود؛ ولی شناخت کودکان از این محصولات بهاندازهای نیست که بر تصمیمات آنها در خرید محصولات نوشتافزار تأثیر بگذارد. همچنین میگوید: «گاهی تولیدات تلویزیونی در شبکه کودک توانسته به مسائل فرهنگی بهخوبی بپردازد؛ ولی به دلیل نداشتن ظاهر و گرافیک قوی، تأثیرگذاری مدنظر را هم به دنبال ندارد.»
باتوجهبه گفتوگویی که با محمدداوود خرسندی داشتیم و شناخت دیدگاههای او مبنی بر اهمیت کیفیت محصول و لزوم تولید و ترویج پویانماییهای قویتر، از او میخواهم پیشنهادش را برای بهبود وضعیت بازار نوشتافزار ایرانی مطرح کند. او میگوید: «اول اینکه باید فضای مجازی بسیار جدی گرفته شود. در حال حاضر بهجز ایام خاص که اوج فروش محصولات نوشتافزاری است، بخش اعظم فروش درونمرزی ما در اینستاگرام است. پیجهای اینستاگرامی بدون اینکه هزینههای مغازهها را پرداخت کنند و بدون نیاز به سرمایههای کلان، با خلاقیتی که دارند، محصولاتشان را میفروشند.»
او اما به یک نکته کلانتر هم اشاره میکند؛ هماهنگی میان ارگانهای مختلف که اگر محقق شود، دست اقتصاد و فرهنگ را چنان در درست هم میگذارد و نتایج بلندمدتی ایجاد میکند که حتما نیازمند تأمل جدی است: «حوزه نوشتافزار نیاز به کارگروهی متشکل از اتحادیههای مختلف دارد؛ آن هم اتحادیههای نقشآفرین نه صرفا نمادین. در این شرایط یک سوی کار میتوانند انتشاراتیها باشند، سوی دیگر نوشتافزاریها، آموزشوپرورش و مدارس، مصرفکنندگان، فروشندگان و… . درواقع یک هرمی شکل بگیرد که این هماهنگی را رقم بزند. آن موقع میتوان به آموزشوپرورش بگوییم که تصویرسازی عکسهای کتابهای درسی مدارس که دانشآموز با آنها تعامل زیادی دارد را با حوزه نوشتافزار ارتباط دهیم. از سوی دیگر با مدارس تعامل داشته باشیم، با مصرفکننده تعامل داشته باشیم و… .»
بر اساس آنچه بیان شد، به نظر میرسد اگر عزم جدی برای توسعه این حوزه باشد، تولیدکنندگان بسیاری هستند که با وجود نگاههای متفاوتی که دارند؛ نقطهنظرات آنها و جمعبندیاش میتواند جاده تولید نوشتافزار ایرانی را هموارتر از قبل کند.