به گزارش اصفهان زیبا؛ مستند «بذر امید» با محوریت دختران نوجوان و موفقیت زنان ایرانی ساخته شده؛ اما متفاوتتر از تمام مستندهای ایرانی با این موضوع است؛ بعد از تماشای مستند بذر امید فرصتی شد تا با طراح و کارگردان مستند، محمدقاسم تولایی و دستیار اول مستند، حامد واعظپور، گفتوگویی انجام دهیم.
چه شد که به فکر تولید این مستند افتادید؟
تولایی: اول از دعوتتان تشکر میکنم و امیدوارم بتوانیم بهروشنی به سوالاتتان جواب بدهیم. سفارشی از تهران به دست ما رسید که متعلق به جشنواره عمار ۱۴۰۱ بود با عنوان نهضت روایت زن ایرانی برای معرفی زنان موفق ایرانی. این پیشنهاد که روی میز کار ما آمد، بررسی شد و به این نتیجه رسیدیم که در حال حاضر نه مسئله ما و نه مسئله کشور در اذهان عمومی این نیست که در ایران زن موفق داریم یا نه؛ زیرا همهجای دنیا زن موفق داریم، در ایران هم داریم. به همین دلیل تصمیم گرفتیم به مسائل چالشیتر در اذهان عمومی بپردازیم. در همین حین با اتفاقات ۱۴۰۱ مواجه شدیم که بهشدت در خصوص نوجوانان ایرانی با روایتهای متناقض و غیرمنصفانه روبهرو شدیم؛ درحالیکه واقعیت طور دیگری بود.
اشارهای کردید به اتفاقات سال ۱۴۰1. ساخت مستند «بذر امید» همزمان با آن اتفاقات شد؟
تولایی: ما دقیقا در همان پاییز ۱۴۰۱ ضبط کردیم و کار آماده اکران بود؛ اما فقط اکران محدودی برای مسئولان داشتیم تا با دیدن مستند شناخت بهتری از این نسل پيدا کنند و دچار خطای محاسباتی نشوند. ما در برخی از محافل در خصوص نوجوانان میشنیدیم که نوجوانان ما با برخی از مفاهیم از اساس بیگانه هستند؛ درحالیکه دیدیم اصلا اینطور نیست و این نسل هزار برابر بیشتر با مفاهیمی مثل خودکفایی و استقلال آشناست و ضرورتش را بهشدت درک میکند. نوجوان ما بهشدت منطقی و تحلیلگر است.
چه شد که به سراغ شرکت مطرحشده در مستند «بذر امید» رفتید؟
تولایی: حسینیه هنر پروژهای داشت با موضوع روایت پیشرفتها در حوزه زنان. به همین منظور به سراغ چند شرکت با این ویژگی رفته بود که شرکت نگین بذر دانش یکی از آن شرکتها بود؛ اما بهدلیل ویژگی بصری لوکیشن این شرکت و از این مهمتر قصه موفقیت شرکت و اینکه اکثر پرسنل شاغل در این شرکت زنان تحصیلکردهاند، این شرکت را انتخاب کردیم.اگر مستند را با دقت تماشا کرده باشید، در اردوی گردش علمی، دانشآموزان دختر در حال بازدید از شرکتی بودند که زنان تحصیلکرده آن را اداره میکردند و این موضوع به تقویت کار بسیار کمک کرد.
دانشآموزان را چگونه انتخاب کردید؟
تولایی: ارتباط با مدارس برای این موضوعات خیلی سخت است. بهخصوص که ما در بحبوحه حوادث ۱۴۰۱ بودیم. اما با بهواسطه دوستانی در تهران، مدرسه دخترانه فرزانگان امین معرفی شد و جا دارد همینجا از مدیر مدرسه دخترانه فرزانگان امین، سرکار خانم بناییان یاد کنیم. مدیر خوشفکر، موقعیتسنج و ضرورتسنجی که به بهترین شکل به تهیه این مستند کمک کردند.
با توجه به اینکه فرمودید با نوجوانها در ارتباط هستید، به نظرتان اگر سراغ یک مدرسه دیگر میرفتید که جزو مدارس ممتاز نبود و دانش آموزان نخبه علمی نداشت که برای ثبت اختراع خود قصد سفر به ژاپن داشته باشد، باز هم با همین خروجی مواجه میشدید؟
تولایی: بله. من احساسم این است که ۹۹ درصد به همین نتیجه میرسیدیم؛ چون تحلیلگر شدن نوجوانها را مربوط به EQ میدانم نه IQ و با توجه به شناختی که از اقشار و مناطق مختلف دارم، اکثر نوجوانان دارای ویژگیهای مشترکی که عرض کردم هستند.جملهای از یکی از مسئولان کشور در تلویزیون شنیدم که میگفت: «همین که نوجوانان ایرانی به دنبال مهاجرت هستند خیلی نکته خوبی است. به این دلیل که نشان میدهد اینها راضی به وضع موجود نیستند و کمالگرا هستند» و من معتقدم این ویژگی در خیلی از نوجوانهای دنیا وجود ندارد. ما در پروژه «فوقبرنامه» که یک برنامه تلویزیونی است، دو نفر از مدرسه فرزانگان داریم و دیگر نوجوانها از مدارس غیر تیزهوشان هستند و این ویژگی اکثریت این نسل است.
در مستند، شما یک هفته بعد از بازديد از شرکت نگین بذر دانش به سراغ نظرخواهی از دانشآموزان رفتید تا از جو بازديد خارج شده باشند و نظرات حقیقیتری را با شما به اشتراک بگذارند. اولین سؤال شما و اولین بازخوردها چی بود؟
تولایی: اولین سؤالات اين بود که اردو چطور بود؟ وقتی برگشتید به خانه، برای پدر و مادرتان چه تعریف کردید؟ سختیهای این گردش چه بود؟ سعی کردیم اردو را با این سؤالات آنالیز کنیم.این مستند یک پیوست پژوهشی دارد و مربوط به بایدها و نبایدهای گردش علمی دانشآموزی است. اگر میخواهیم گردش علمی مؤثر داشته باشیم باید از اردوهای ۴۰۰ نفره رفع تکلیفی و بخشنامهای فاصله بگیریم. گردش علمی یک رسانه زنده، پويا و تأثیرگذار است که کمتر چیزی میتواند این تأثیرگذاری را برای نوجوانان داشته باشد.بچهها با ارائه قصه با محوریت کارشناسان شرکت ارتباط برقرار کرده بودند که البته از طراحیهای ما برای این گردش بود.
شما در روز اکران مستند گفتید «مستند ما قهرمان نداشت». به نظرتان این حسن «بذر امید» بود یا ایراد آن؟
تولایی: همه در مستند ما قهرمان بودند؛ در کشور ما همه قهرماناند. برای مثال، در دوران دفاع مقدس همه رزمندهها قهرماناند؛ اما برخی از آنها بارزترند. در شخصیتپردازی مثل هالیوود نیستیم که تکقهرمان داشته باشیم. چون آنجا آنقدر آدمهای اطراف قهرمان بیفضیلت هستند که تکقهرمان به وجود میآید. اما در قصه ما خود مدیرعامل شرکت نگین بذر دانش، خانم گلآبادی، موفقیت را متعلق به تلاش یک تیم میبیند. برای همین ما معتقدیم کار ما یک مستندپرتره نیست. پرداخت تکشخصیتی محصول بد هالیوود است و ما اگر به سراغ این نوع پرداخت میرفتیم، وسعت روایتمان کم میشد.
بین صحبتهایتان گفتید که ما چند روز بعد از گردش علمی مجددا سراغ دانشآموزان رفتیم تا از آنها درباره گردش علمی نظرخواهی کنیم. دراینباره بیشتر توضیح میدهید؟
واعظپور: ممکن است هرکسی این مستند را ببیند، بگوید مستند کار سادهای بوده است. کارگرانی، تدوین و تصویربرداری ساده است، اما چرا مستند اینقدر دلنشین شده است؟ کلا بستر جمهوری اسلامی بستر دراماتیکی است و فقط لازم است یک نفر گزارشی از موضوعات موجود تهیه کند. دراماتیک به چه معناست؟ به معنی کشمکش، مبارزه و تضاد است و جمهوری اسلامی در نقطه مبارزه است. پس همیشه در نقطه مثبت درام حضور دارد. این الگوی تولید قصه و درام که در غرب رایج است، برای جنبه منفی داستان وجود دارد. مثلا در قصه موسی و فرعون، فرعون میتواند بگوید قصه من دراماتیک است. نمیتواند داستان واقعی خود را تعریف کند. قهرمان داستان دیگر فرعون نیست، موسی است. پس فرعون مجبور به خلق درام است. اما در سمت مقابل فقط کافی است دوربین را روشن کنید و به سراغ سوژهها بروید. خود آن سوژه جانمایه درام است. ما هم همین کار را کردیم.
بخشهایی از مستند مثل الگوهای رایج، فرازوفرود آنچنانی نداشت. چالشتان در این خصوص چه بوده است؟
واعظپور: نه. کسی که اصل قصه را بداند متوجه است که اصل قصه از دل زندگی انسانها به وجود آمده و نیاز به فرمولاسیون کردن ندارد. اصل قصهگو در عالم کیست؟ خود خداوند. شما دیدهاید که خداوند فرمول بچیند؟ نه. چون دارد حقایق را میگوید و قصه همینگونه شکل میگیرد. به نظر من فرمولیزه کردن مال کسی است که بخواهد دروغ بگوید. ما نیازی به این چیزها نداریم. هرکسی که در جمهوری اسلامی زندگی میکند داستان زندگی او یک قصه است یک درام است. چه اهل مبارزه باشد چه نباشد. اصلا در ایران ماندن یعنی مبارزه. تولایی: سؤالتان خیلی خوب بود. من قبل از کار گفتم این موضوع به ثمر مینشیند. چون دارد یک تصوری را اصلاح میکند. این مستند را برای هر کسی پخش میکنیم، تقریبا همه را تحت تأثیر قرار میدهد.
با اکرانهایی که تا امروز داشتهاید، فکر میکنید «بذر امید» چقدر دیده شده است؟
واعظپور: خیلی کم. چون وقت برای این کار نمیگذاریم و همینطور اطرافیان ما وقت نمیگذارند. این کار باید به گوش همه برسد. این راهبرد شیعه است که یک حرف را به گوش همه برساند. یک حرف بیشتر نداریم در این عالم: «|لا اله الا الله».
تولایی: ما این مستند را در این فاصله در اتاقهای در بسته برای برخی از مسئولان پخش کردیم تا همین حرف را به گوششان برسانیم و در تغییر ادبیات افراد ما شاهد این تأثیر بودیم.
در پایان اگر صحبت یا مطلبی دارید، بفرمایید.
واعظپور: حرف من این است که پیرنگ اصلی جمهوری اسلامی استقلال کشور است و باید این را فهمید تا بتوانیم بهتر روایت کنیم.
تولایی: خوب است رسانهها کمک کنند به پویایی و دیده شدن کارها. الزاما نه این مستند. هر فیلمی که در کشور و اصفهان ساخته شود، ولی دیده نشود، فایدهای ندارد. من همیشه میگویم که بخش خصوصی میگوید میشود، ولی مدیران دولتی میگویند نمیشود. مظلومیت بالاتر از این نداریم. بخش خصوصی که حقوقبگیر نیست، میگوید میشود؛ ولی مدیر دولتی که از ظرفیتهای کشور مطلع است، در نتیجهگیریها و تصمیمسازی به این نتیجه میرسد که نمیشود. این خیلی تلخ است و این رسالت رسانههاست که این تفکر را اصلاح کنند. مدیر ناامید از هزاران شهروند ناامید بدتر است.