وقتی خبر ارتحال حجتالاسلام راستگو را شنیدم ناخودآگاه ذهنم دچار تلاطم شد. من «راستگو» را از طریق اجرای برنامههای اوبا «کودکان» در دهه شصت میشناختم. راستگو تنها طلبهای بود که با لباس روحانیت با کودکان برنامه منحصربهفردی داشت. او فرد فوقالعاده باهوشی بود؛ چون به ریزهکاریهای رفتار هنری آگاه بود. در نقاشی و خطاطی دریک زمان با دودست حرفهای عمل میکرد.
در دنیایی که مصرف، مادهگرایی و تکنیکزدگی قلب انسانها را تسخیر کرده، تنها با مباحث کلامی و سخنان حکیمانه نمیتوان آدمها را خطاب قرار داد؛ زیرا میان انسانها فاصلهای عمیق افتاده است. تنها راه برطرف ساختن این دیوار فاصله، انس و الفت قلبی است؛ بهخصوص آنکه صحبت از دوران کودکی باشد. دورانی که زبان خاص خود را دارد. اینکه بگوییم حساب کودک از حقایق عالی جداست، حتما ادعایی اشتباه است؛ اما اگر هم بگوییم که میتوانیم با همان زبان مرسوم معارف را به کودکان انتقال دهیم، سخنی غلطتر است.