آرشیو سرویس زهره نمازیان
زنبیلی پر از کلمه
23 ساعت قبل

زنبیلی پر از کلمه

صدای نفس‌های عمیقش، گردن شل‌ویک‌وری‌ شده‌ام از بی‌خوابی دیشب را، کِش می‌دهد و از روی صفحه‌ پیامک رفیقم بالا می‌کشد و نگاهم به‌صورت ظریف و تب‌کرده‌اش می‌افتد …

مسجدی که سر نماز جماعت‌هایش دعوا بود
13:29 - 29 اردیبهشت 1403

مسجدی که سر نماز جماعت‌هایش دعوا بود

ده ساله بودم که شناختمشان. با قامت خمیده، خال گوشتی توی صورت، صدایی نرم و مخملی و آرام. بیشتر نمازهای جماعت خانوادگی را توی مسجدی می‌خواندیم که امام جماعتش آیت‌الله بهجت بودند.

گلزار صورتی
11:34 - 25 اردیبهشت 1403

گلزار صورتی

همه‌چیز از رنگ صورتی شروع شد. بعداز آن کاپشن صورتی معروف با آن گوشواره‌های قلبی، سنگ‌قبر صورتی‌اش شد یک نشانه. از توی همان عکس روی مزارش هم دلبری می‌کند.

دنیای موازی
13:18 - 8 اردیبهشت 1403

دنیای موازی

تازه از مهمانی برگشته بودم. مهمانی خاصی دعوت بودم. طایفه ‌بزرگی را فراخوان داده بودند که فکرشان را جمع کنند، خاطراتشان را مرور کنند و یک شب خاطره از دو شهید طایفه‌شان برگزار شود.

بلوار امین، کوچه ۱۱
09:19 - 3 اسفند 1402

بلوار امین، کوچه ۱۱

بسته نان میکادوی توی کمد، مرا با خودش برد به بیست‌وهفت‌هشت سال پیش؛ وقتی که ۹ ساله بودم. زندگی وارد مرحله عجیبی شده بود و همه‌چیز برایم تازگی داشت.

جانبازی که می‌خواهد حتما به سربازی برود!
14:35 - 28 بهمن 1402
روایتی از «ابوالفضل کمالی»، نوجوان شانزده‌ساله‌ای که در حادثه تروریستی کرمان، جانباز شد

جانبازی که می‌خواهد حتما به سربازی برود!

«با کف دست توی پیشانی‌اش می‌زده و بلندبلند مثل دیوانه‌ها با خودش حرف می‌زد». آخرین تصویری که ابوالفضل دیده بود و بعدازآن با موج انفجار به آسمان رفته و دوباره روی زمین برگشته بود. تصویر مردی که بعد از یک ماه هنوز هم شب‌ها به خوابش می‌آید و او را مجبور به گفت‌وگو با تیم روان‌شناسی کرده است. تا چهار روز بعد از انفجار، با ضریب هوشی سه نفس می‌کشید؛ ولی روز انفجار، روز رفتن ابوالفضل نبود که بعد از آن کم‌کم به هوش آمد.

اشک‌هایی که موشک شدند
11:53 - 27 دی 1402

اشک‌هایی که موشک شدند

آسمان دست به کار شده و شام شهادت مظلومانه امام‌ هادی (ع) را پر از نورهای سبز و سفید و قرمز کرده است؛ البته باهاله‌ای از رنگ صورتی.

به رنگ نور
11:25 - 11 دی 1402

به رنگ نور

همیشه زیر بالشتش سنگ داشت. نه یک سنگ معمولی؛ سنگی که زاویه داشته باشد؛ زبری و تیزی داشته باشد.

گروکشی مادرانه
10:28 - 6 دی 1402

گروکشی مادرانه

به او واقعیت را نگفته بودند؛ فقط مختصر و مفید گفته بودند پیکر محمدرضایش بعد از 29 سال پیدا شده است.

گاهی شنیدن به قدر دیدن هیجان‌انگیز است
12:25 - 21 آذر 1402

گاهی شنیدن به قدر دیدن هیجان‌انگیز است

فقط صدایشان را می‌شنیدم؛ صدای آقای نمازی را که داشتند محصولات فناوری نانو تولید ایران را برای گروه بازدیدی بانوان فرهنگی نویسنده معرفی می‌کردند.

چای روضه بیت‌الزهرا
12:25 - 6 آذر 1402

چای روضه بیت‌الزهرا

چند وقتی بود که پسرم اصرار می‌کرد دهه فاطمیه را به جای بیت‌الاحزان به بیت‌الزهرا برویم. بیت الاحزان مجلس عزای حضرت مادر بود که در تمام سال به‌صورت هفتگی برگزار می‌شد و در ایام فاطمیه ویژه‌تر مراسم داشت.

رد پا
12:01 - 10 آبان 1402

رد پا

هرچه جلو رفتم کوچه‌های تنگ و باریک، داشت پهن و گشاد می‌شد. دانه‌های تسبیح بابا، سرپیچ ساختمان بازار، روی هم ریخته بود و ردپایش تمام شده بود.