انتخاب خانه و خانواده دوم

در همه برهه‌های زندگی، در هر سنی که باشیم، عملا در دو محیط جداگانه زندگی می‌کنیم. منظورم این است که هم‌زمان که در محیط خانواده زندگی می‌کنیم، به‌صورت موازی در مکان‌هایی اجتماعی مثل دانشگاه، مدرسه یا محیط کار هم در حال گذراندن زندگی روزمره هستیم. انتخاب محیط خانوادگی هیچ‌گاه بر عهده ما نبوده است. از هیچ‌کسی قبل از تولدش نظرسنجی نکرده‌اند که دوست دارد به محض بازکردن چشمانش در دنیا، در چه خانواده‌ای باشد. همه ما به‌صورت اتفاقی، یا حتی شانسی، در خانه و خانواده‌هایی به دنیا آمده‌ایم که هیچ نقشی برای انتخابشان نداشتیم.

تاریخ انتشار: 09:52 - چهارشنبه 1400/02/15
مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه

اما حداقل خوبی جهان این است که تاحدی زندگی‌کردن در محیط دوم را به عهده و انتخاب خودمان گذاشته است. ما می‌توانیم انتخاب کنیم که زندگی اجتماعی‌مان را به چه سمتی ببریم. می‌توانیم محیط اجتماعی مطلوب خودمان را انتخاب کنیم و ترجیح دهیم در چه محیطی درس بخوانیم یا کار کنیم. از آنجا که ما مدت زمان زیادی از سن و سال خودمان را در محیط مدرسه می‌گذرانیم و این مدرسه است که شاکله شخصیت اجتماعی‌مان را شکل می‌دهد، پس انتخاب یک مدرسه خوب سختی و ظرافت‌های خودش را دارد. شاید به‌خاطر همین است که یکی از پراسترس‌ترین وظایف والدین ما، انتخاب مدرسه برای ماست. و شاید برای همین است که ما از یک سنی به بعد تلاش می‌کنیم از خلال انتخابی که والدینمان برای مدرسه‌های ما می‌کنند، ایدئال‌های خودمان را پیدا کنیم و سعی کنیم اهدافمان را بر اساس همان ایدئال پیش ببریم. پس انتخاب مدرسه مطلوب باید چگونه باشد؟ یا اصلا از نظر ما چه مدرسه‌ای، مدرسه خوبی است؟ در این گزارش علاوه‌بر نوجوانان، سراغ والدینشان هم رفته‌ایم و با آن‌ها در رابطه با «مدرسه خوب» حرف زده‌ایم.

رقابت با شهامت

«سال دهم که تمام شد من را برای یازدهم در یک مدرسه نمونه‌دولتی بهتر ثبت‌نام کردند، برای اینکه گویا در مدرسه قبلی‌ام کسی بهتر از من نبوده و قرار بود در این مدرسه جدید من با کسانی بهتر یا در سطح خودم رقابت داشته باشم. خب اولش من خیلی ناراحت بودم. به‌خاطر اینکه داشتم از دوستانم که تقریبا تمام دوره‌های تحصیلی را باهم گذرانده بودیم، جدا می‌شدم. ولی در نهایت سال دوازدهم که داشتم فارغ‌التحصیل می‌شدم به سال‌های پشت سرم نگاه کردم و فهمیدم تعویض مدرسه‌ام چه تصمیم خوبی بود. نه به‌دلیل همان رقابتی که به خاطرش به این مدرسه جدید آمده بودم، صرفا به‌خاطر دوستان خیلی خوبی که پیدا کردم. دوستان جدیدم باعث شدند تا بفهمم آن همه سال دوستی با آن آدم‌های مدرسه قبلی، در واقع چقدر برایم سمی بوده و چقدر از درون از دوستی با آن‌ها اذیت می‌شدم. بدون اینکه خودم بفهمم.»
این حرف‌ها را امیر می‌زند. امیر الان دانشجوی سال اول است و از اینکه سال‌ها قبل توانسته مدرسه‌اش را عوض کند و به مدرسه‌ای بهتر برود، بسیار رضایت دارد. درواقع از نظر امیر در مدرسه رقابت‌های دوستانه نه‌تنها باعث پس‌رفت نمی‌شود، بلکه آدم را به سمت پیشرفت سوق می‌دهد.
این حرف‌ها را فاطمه هم می‌گوید. فاطمه مادر یک نوجوان است. او پسرش را سال‌ها پیش در یک مدرسه خوب ثبت‌نام می‌کند. مدرسه‌ای که همه بچه‌ها در یک سطح علمی بودند و همین باعث می‌شده برای بهتربودن و پیشرفت‌کردن باهم رقابت کنند. اما چند سال بعد به‌خاطر جابه‌جایی محل زندگی‌شان، مدرسه پسر فاطمه هم عوض می‌شود. فاطمه به‌شدت از وضـعـیـت تـحصیلـی و اجتماعی پسرش در این مدرسه جدید ناراضی است؛ چرا که در مدرسه جدید هیچ رقابت سازنده‌ای وجود ندارد و هیچ‌کدام از دانش‌آموزان برای بهتر بودن تلاشی نمی‌کنند. همین باعث شده که پسر فاطمه هم هیچ انگیزه‌ای برای درس خواندن و تلاش کردن نداشته باشد. فاطمه می‌گوید: «چیزی که برای من در انتخاب مدرسه مهم است این است که آن مدرسه دانش‌آموزان خوبی داشته باشد. هرچقدر دانش‌آموزان زرنگ و اهل خانواده‌ای داشته باشد، طبیعتا هم در درس‌خواندن پسر من و هم در رفتارش تأثیرگذار است. مثلا دانش‌آموزان مدرسه جدید پسرم اصلا اهل درس خواندن نیستند و دائم بچه‌ها در حال خوش‌گذرانی هستند. پسر من که قبلا با علاقه درس می‌خواند و همیشه به من می‌گفت برایش کتاب تست بخرم، الان به زور سر درس‌هایش می‌نشیند. چون قبلا در مدرسه‌اش رقیب داشت و همه دوستانش درس‌خوان بودند.»

غربال‌کردن مدارس

به فاطمه می‌گویم که انتخاب یک مدرسه خوب سخت است و گاهی آدم معیارهایی دارد که تا وقتی در آن مدرسه درس نخوانیم، مشخص نمی‌شود که آن مدرسه پاسخ‌گوی نیازهای ما هست یا نه. پس از کجا باید فهمید فلان مدرسه، مدرسه مطلوب ماست؟ «خب آدم مثلا باید برود از مادران دانش‌آموزان آن مدرسه سؤال‌هایش را بپرسد یا اینکه ببیند آمار قبولی آن مدرسه در کنکور و تیزهوشان چطور است. البته همه این‌ها بستگی به این دارد که ببینی فرزندت چه شخصیتی دارد. گاهی بعضی از بچه‌ها چندان درس‌خواندن را دوست ندارند، پس نباید آن‌ها را در مدارسی ثبت‌نام کرد که سطح علمی بالایی دارند. اما برای من و پسرم درس خواندن خیلی مهم است، برای همین درصدد این هستیم که در مدارسی ثبت‌نام کنیم که در حد تیزهوشان باشند.»  پس از نظر فاطمه و پسرش مدرسه‌ای خوب است که دانش‌آموزانش «درس‌خوان» باشند؛ چون فاطمه درس خواندن را بزرگ‌ترین هدف می‌داند و عقیده دارد اگر دانش‌آموزی چنین هدفی داشته باشد، در جامعه علافی نمی‌کند.

آرامش؛ اولویت اول

برعکس فاطمه که فضای رقابتی و درس برایش اولویت داشت، زهرا داشتن یک فضای آرام و آرامش‌بخش در مدرسه را جزو اولویت‌هایش می‌داند. او برایش مهم است که دخترش در مدرسه‌ای درس بخواند که حالش در آنجا خوب باشد و تحت هیچ فشاری نباشد. برای همین بارها مدرسه دخترش را عوض کرده است. «الان که دخترم کلاس پنجم است، سه بار مدرسه‌اش را عوض کرده‌ام. به‌خاطر اینکه انتظارهایی که من و او از یک مدرسه خوب داشتیم، منطبق با چیزی نبود که در آن مدارس می‌دیدیم. مثلا کلاس اولش را در مدرسه‌ای بود که آن مدرسه فوق‌العاده شلوغ بود و آن امنیت لازم را نداشت. همیشه درِ آن مدرسه باز بود و ممکن بود هر آدم بی‌ربطی وارد مدرسه شود و بچه‌ای را بدزدد. پس نه نظم داشت و نه امنیت. بعدتر هم فهمیدم که معلمان رفتار خوبی با دانش‌آموزان ندارند. برای همین زودتر او را از آن مدرسه بیرون آوردم. در مدرسه جدید معلم‌ها خوب بودند؛ اما باز هم فضای مدرسه شلوغ بود. دختر من هم درون‌گراست و با بچه‌های کلاس ارتباط برقرار نمی‌کرد. معلمش هم سن بالایی داشت و دخترم را تشویق نمی‌کرد که کار گروهی کند یا با بقیه بچه‌ها در ارتباط باشد.»
زهرا در خلال حرف‌هایش این نکته را هم بارها می‌گوید که یکی از مهم‌ترین ملاک‌های او برای اینکه مدرسه‌ای را یک مدرسه خوب بداند، داشتن معلم‌های جوان و پرانرژی است؛ چرا که از نظر او بیشتر معلم‌های پیر، انگیزه و حوصله درس‌دادن به دانش‌آموزان را ندارند. «من و همسرم بارها به مدرسه دخترم مراجعه کردیم و از آن‌ها خواستیم تا به دخترم برای دوست‌یابی کمک کنند؛ اما آن‌ها اصلا توجهی نمی‌کردند. چون دخترم هیچ دوستی نداشت، پر ازاسترس شده بود. تا اینکه تابستان آن سال دخترم گفت که نمی‌خواهد به آن مدرسه برود و ما هم دوباره مدرسه‌اش را عوض کردیم. الان در این مدرسه جدید آرامش خیلی زیادی دارد. معلم و مشاورش کمکش کردند تا دوست پیدا کند. دخترم هم عاشق مدرسه‌اش است. مدام با مشاورش در ارتباط است و این خیلی در ارتباطاتش به او کمک کرده است.»
زهرا می‌گوید که مدرسه خوب، دخترش را از این رو به آن رو کرده است. در مدرسه جدید به او خیلی زیاد خوش می‌گذرد. «مهم‌ترین ملاک من برای انتخاب یک مدرسه، رفتار کادر آنجاست. من نه دنبال مدرسه‌ای هستم که نخبه‌پرور است و نه می‌گذارم دخترم درگیر آزمون‌های تیزهوشان شود. برایم مهم است که دخترم کشف و دیده شود و حالش در آن مدرسه خوب باشد و اعتماد به‌نفسش بالا برود.»

مدرسه به‌مثابه کشف تجربیات جدید

تجربه پردیس از مدرسه و انتخاب مدرسه متفاوت و جالب است. او معیارهایی برای مدرسه مطلوبش دارد که به قول خودش خیلی از آن معیارها در کشور ایران وجود ندارد و امید دارد یک روزی خودش بتواند روی سیستم آموزشی ایران کار کند. پردیس اول از همه از تجربه‌اش از درس‌خواندن در مدارس شهرهای مختلف می‌گوید: «من الان کلاس نهم هستم و تا الان تقریبا 9 مدرسه مختلف را تجربه کرده‌ام؛ هر سال یک مدرسه و مدرسه‌هایی با دنیاهای کاملا متفاوت. از گران‌ترین و اسم‌دارترین مدرسه مشهد گرفته تا مدرسه‌هایی در پایین‌ترین مناطق مشهد. از مذهبی‌ترین مدارس گرفته تا مدرسه‌های کوچک کوهدشت، خرم‌آباد و ملایر. راستش من این تجربه عوض‌کردن مدرسه را به شدت دوست دارم؛ چون هر مدرسه دنیای متفاوتی دارد که نمی‌توانی مشابهش را تجربه کنی. یکی از تجربیاتی که دارم و به آن افتخار می‌کنم همین است که من با هر قشر آدمی از مذهبی تا پول‌دار و هفت خط، تجربه معاشرت داشتم و آدم‌های زیادی دیدم. از طرفی این همه جابه‌جایی، مهارت‌های دوست پیدا کردن و هماهنگ کردن خودم با شرایط را هم به من یاد داد. اینکه بدون دردسر بتوانم دوست پیدا کنم و از دست دادن دوستان قبلی‌ام افسرده‌ام نکند.»
اما نظر پردیس که تا الان در چندین و چند مدرسه تحصیل کرده، درباره مدرسه مطلوبش چیست؟ «به نظرم سیستم آموزشی ایران جوری است که برای آدم فرقی نمی‌کند در کدام مدرسه درس بخواند. در صورتی‌که خفن‌ترین مدارس شهرهای کوچک برابر است با معمولی‌ترین مدارس شهرهای بزرگ. اما در کل سیستم آموزشی در همه‌جای ایران یکی است. سیستم یک سیستم است و به‌نظرم درس خواندن در مدارس غیرانتفاعی شهرهای بزرگ هم بیهوده است. من در بهترین مدارس درس خواندم؛ اما اصلا آدم خوشحالی نبودم. الان هم تنها ملاکم برای انتخاب مدرسه این است که آن مدرسه نزدیک خانه‌مان باشد تا بتوانم پیاده بروم و بیایم.»
از نظر پردیس، عملا مدرسه مطلوبی وجود ندارد. «به‌خاطر اینکه روی هرچیزی دست بگذاریم باز هم یک سخت‌گیری‌هایی وجود دارد که نمی‌توانیم از زیر آن‌ها در برویم. فشارهای روانی و گیرهایی که در مدارس به دانش‌آموزان می‌دهند در کل کشور یک چیز است. حتی در خفن‌ترین مدارس هم وضعیت همین است.» مدرسه مطلوب از نظر پردیس، مدرسه‌ای است که دانش‌آموزان با آرامش خاطر به آنجا بروند و تحت هیچ فشار و زوری نباشند. «مدرسه مطلوب اول از همه باید یک‌سری مهارت‌ها را به دانش‌آموزان یاد دهد. قبل از اینکه به ما جغرافیا و ریاضی و فیزیک یاد بدهد، باید مهارت‌هایی مثل روبه‌رو شدن با چالش‌های زندگی را آموزش دهد. مدرسه مطلوب مدرسه‌ای است که به ما فرهنگ‌های مختلف و احترام به آن فرهنگ‌ها را نشان دهد. حتی حق انتخاب را به دانش‌آموزانش یاد دهد. ما عملا در مدارسمان چیزی به اسم حق انتخاب نداریم. برای همین است که وقتی به مراحل بالای زندگی می‌رسیم و بین چند انتخاب می‌مانیم استرس می‌گیریم و نمی‌دانیم چطور باید آن‌ها را بررسی کنیم. فضای مدرسه باید دوستانه باشد؛ چون من به‌عنوان یک نوجوان باید محیط مدرسه‌ام را دوست داشته باشم و در آنجا پناه بگیرم.»

برچسب‌های خبر