خیابان سپه و راسته دلارفروشها شلوغ است. دلالهای ارز و خریداران آن در پیادهروها توی هم چپیدهاند. کرونای دلتا نیامده و ما موج پنجم را تجربه نمیکنیم. واکسن به وفور هست، پروتکلها در حد لالیگا رعایت میشود و ما در این گزارش، صرفا میخواهیم از وضع موجود بنویسیم!
اداره مالیات؛ بوی تند اسفند در فضای بسته
اداره مالیات از همان دم در نیمه شلوغ است. نگهبانها ماسک نزدهاند. گله به گله آفتاب سوزان ساعت نهوپنجاهوسه دقیقه ریخته روی زمین و زمان و نیمکتها و سروهای سربه فلک کشیده و آدمهای نشسته و ایستاده که در حال رفتوآمدند، با کلی پوشه و نامه دردست یا زیر بغل. درختها له میزنند. ادارات متعدد در ساختمانهای مختلف مستقر شده و در انتظار مودیان مالیاتی این پا آن پا میکنند. اداره امور حسابرسی مالیاتی خلوت و خنک و دلچسب است. پوشهها در قفسهها آرمیدهاند. فاصلهگذاری اجتماعی نیمبندی رعایت شده و به در و دیوار، هشدارهای کرونایی چسباندهاند. کارمندها یکینهیکی ماسکها را دادهاند زیر چانه. در طبقه دوم بوی تند اسفند میآید. روبهروی کانتر و اربابرجوع، شیشه و پلاستیک کشیدهاند. عدهای از کارمندها ماسک زدهاند و عدهای نه. در اداره مبارزه با پولشویی و فرار مالیاتی هم همه چیز خلوت است و اربابرجوعی نیست. کارمندها یکی نه یکی ماسک پوشیدهاند. کارمند دم در پشت تلفن از شخصی حرف می زند که 10 سال است در پوشش یک شرکت تجاری خرید و فروش میکرده و از زیر بار مالیات، در میرفته است! در اتاقهای تودرتوی ساختمان هیئتهای حلاختلاف مالیاتی اصفهان نیز مراجعی به چشم نمیخورد، اما کارمندهایی که سرشان توی زونکنهاست و مشغول چای و چرت چاشت هستند، ماسک نزدهاند. در ساختمان شهید مرتضی فرشید مقدس خلوتی و خنکی حرف اول را میزند. وارد ساختمان بزرگ و پر از اتاق شماره یک میشوم. اینجا رفت و آمد بسیاری دیده میشود. درِ اغلب اتاقها بسته است و بیشتر کارمندها بیپروتکلاند. خوشبختانه خبری از الکل و ژل نیست و سطلی برای امحای دستمالهای استفاده شده وجود ندارد.با این حال، اداره مالیات تنها اداره این گزارش است که دم در اتاقها، آسانسورها و سرویسهای بهداشتی، دستمال کاغذی به وفور یافت میشود. کارمندها در خلوت شخصیشان بیپروتکلاند. در مابقی طبقات این ساختمان نیز وضع به همین منوال است. دم اتاق 235 تجمع عجیبی دیده میشود. بیشتر در و پنجرهها باز است. روی آبسردکنها لیوانهای یکبار مصرف بدون پوشش وجود دارد. مردی میانسال پایش به لبه موزاییکها گیر میکند و با زانو و کف دستها میخورد زمین. بعد از بلندشدن، فحش میدهد بیاینکه دست و پرش را الکلی کند. ادره مالیات، رفتهرفته با نزدیکی به ظهر، شلوغ میشود.
پست نشاط؛ کارها از بغل انجام میشود!
ساعت ده و چهل و چهار دقیقه، اداره پست نشاط در ظل آفتاب تنها و خلوت است و سرو و زیتون و گردو و انارش تشنهاند. نگهبان ماسک زده و ماشینهای پستی در حال بار زدن مرسولاتند. بیشتر کارمندها ماسک زدهاند جز عده معدودی. درها چارتاق باز است و مانند اداره مالیات خنک نیست. تکوتوک ارباب رجوع اما فاصلهگذاری را رعایت نمیکنند و کسی هم چیزی به آنها نمیگوید. هیچگونه دستمال ژل یا الکلی دردسترس اربابرجوع نیست. طبقه دوم خاموش و خلوت است. باجه گمرک و امانات خارجی اما نیمه غلغله است. پشت باجه تایپ آدرس، مردم و بهخصوص مهاجران افغانستانی توهم توهم ایستادهاند و کارهای اداری با چندسانتیمتر ناقابل از هم انجام میشود. خبری از فاصلهگذاری نیست. روبهروی باجه تایپ آدرس پلاستیک کشیدهاند؛ اما همه کارها از بغل انجام میشود. نیمی از کارمندهای این قسمت ماسک زدهاند و نیمی دیگر نه. خارجبروها یا آنها که مرسولهای برایشان از بلاد فرنگ آمده، تنگ هم چپیدهاند و درباره وزن بارها صحبت میکنند.
اداره ثبت احوال ناخوشاحوال!
ساعت یازده و سیزده دقیقه ظهر است و آفتاب صورت ها را میسوزاند. در مجموعه اداری بیستودوم بهمن باجه عرضه مستقیم ماسک با قیمت مصوب تأسیس شده است. رفتوآمد عادی است، اما انبوه ماشینهای پارک شده زیر آفتاب میدرخشند. مردم خسته و وارفته در سایه داغ درختان آفتاب خورده بر چمنها ولو شدهاند. در طبقه همکف اداره کل ثبت احوال ده دوازده ارباب رجوع بیشتر حضور ندارد که همه ماسک پوشیده و بافاصله نشــستهاند اما پاتکی بیش نیست! کمکم قضیه رو به هرجومرج میرود و بانزدیکشدن به اوج ساعت اداری، آدمها توی هم میلولند. روی در و دیوار شعارهای ضد کرونای مکش مرگ مایی نوشته مثل: ماسک را باید زد… دست را باید شست…! اما… (بگذریم!) کارمندهای این طبقه ماسک پوشیدهاند. یک دستگاه مکانیکی الکلپاش دم در وجود دارد و از قضا کار میکند. خبری از دستمال نیست. آدمها بیخ هم میلولند ولی در مقایسه با انبوه آدمهای همیشگیاش چیزی نیست! در طبقه اول، نمازخانه بی تهویه و پنجرهها همه بسته است. در اتاقها روبهروی میز کارمندها و اربابرجوع، پرده پلاستیکی کشیدهاند. آبسردکنها دردسترس و لابد محل توزیع کرونا هستند. پنجرهها یکی نه یکی باز است. کارمندها در خلوتشان ماسک نزدهاند. در طبقه دوم خبر چندانی نیست. بوی نامطبوع سرویسهای بهداشتی راهروهای تاریک را فراگرفته. دستشوییها جز یک هواکش کوچک، هیچ تهویه دیگری ندارند. کارمندها دور هم جمع شده و بدون ماسک خوشوبش میکنند. دستگاه الکل پاش طبقه دوم در همسایگی اتاق مدیر کل کار نمیکند. سر آسانسورها شلوغ است!
کانون وکلا؛ خلوت و خنک و خالی!
ساختمان شیک کانون وکلا خلوت و خنک و خالی از ارباب رجوع و کارمندان ساعی است. عدالت برقرار است و قو پر نمیزند. در ورودی ساختمان دستگاه مکانیکی الکل پاش کار میکند. هواخنک و محیط نیمهتاریک است و صدای حرف زدن خانمی فضا را اشغال کرده. بر رمپی که تا آخرین طبقه ساختمان ادامه دارد، پیش میروم و از پشت شیشهها کارمندانی را میبینم که یا سرشان توی گوشی است یا باهم حرف میزنند؛ اما غریب به اتفاقشان ماسک پوشیدهاند. کولر بسیار بزرگی در انتهای رمپ گذاشتهاند و باد خنک در کل ساختمان میپیچد. جز این، در و پنجرهها همه بستهاند! درهای اتاقهای کتابخانه، حسابرسی، فروشگاه، هیئت مدیره، روابط عمومی، دبیرخانه و امور کارآموزان بسته است.
در خبرگزاری ایرنا خبری نیست!
در ساختمان خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا خبری نیست. اتاقها خالی و نیمهتاریک است. گویا همه برای جلسه در اتاقی جمع شدهاند. صدای خنده و شادی در ساعت دوازده و سه دقیقه به گوش میرسد و خبری از الکلپاش مکانیکی در ورودی نیست.
مؤسسه اعتباری کاسپین دریایی خالی از آدم!!
ساختمان موسسه اعتباری کاسپین خالی و خلوت است. در طبقه درندشتِ اول تنها سه کارمند حضور دارند که ماسک پوشیده و بیکار نشستهاند. سالنی که لبریز از آن همه همهمه بود، حالا پر از خالی است. در طبقه دوم هم خبری نیست. اطلاعیهای به در و دیوار زدهاند که همه کارها به صورت آنلاین انجام میشود. باوجود آنکه در ورودی آسانسور، کاغذ هشدار عدم استفاده از آسانسور به خاطر کرونا را نصب کرده و گفتهاند از دستمال یا سایر موارد مرتبط استفاده کنید، نه الکلی دیده میشود و نه دستمالی! در اداره گاز نیز همه چیز از پشت میز دم در ورودی رتق و فتق میشود و نمیشود تو رفت.
اداره امور مالیاتی؛ مردمِ بیتهویه درهمتنیده!
ساعت دوازده و بیست دقیقه است و اداره امور مالیاتی از دم در شلوغ و پر مشتری! جلوی باجه ارزیابی نقل و انتقال، دهنفری پشت کله هم ایستاده و حتی پنج سانتیمتر هم از هم فاصله ندارند! کارمند محترم در برابر موج مودیان ماسک را داده زیر گلو. اداره امور حسابرسی مالیاتی هم شلوغ است. پرده پلاستیکی کشیدهاند اما اربابرجوع گله به گله بیخ هم جمع شده و تهویه به شدت نامناسب است. مردی که در ورودی این اداره فتوکپی میگیرد، زیر نوشتهای که به دیوار زده «ماسک موجود است»، ماسک نزده و کلی اربابرجوع دارد. بوی سیگار راهرو را فراگرفته. دم اتاق110، هشت نفر زن و مرد پروندهبهدست جمع شده اند. چهار کارمند در این اتاق پشت میزها نشستهاند و پنجره هم باز نیست. در اتاق110، پنج کارمند بدون ماسک دیده میشود. طبقه دوم بدون تهویه و نیمهخلوت است. کارمندها یکی نه یکی ماسک زدهاند. حتی یک پنجره هم برای رضای خدا باز نیست و استفاده از آسانسور رونق فراوانی دارد! در راهرو میزی با دوکارتخوان روی آن دیده میشود که چندین نفر دورش تجمع کردهاند. نه خبری از الکل و دستمال هست و نه اثری از ژل و فاصلهگذاری اجتماعی!
نظام وظیفه شلوغ و تعویض پلاک، تعطیل!
از اتوبان آقاربپرست به سمت سازمان نظام وظیفه میرویم. از این زاویه هوا به شدت آلوده و غبارناک به نظر میرسد. ساعت، یک ظهر است و سالن سربازی سوت و کور از حضور سربازان وظیفه. به سرباز دم در می گویم انگار کسی نمیرود سربازی؟! میگوید: «اووَه! صبحها بیا ببین چه خبر است!… دیر آمدی!» به شهرک آزمایش هم سر میزنیم. گرما در جاده سپاهانشهر بیداد میکند. سرباز نگهبان دم در ورودی ساختمان تعویض پلاک، همانطور که قرمه سبزی پر از لوبیایش را میجود، با دهان پر میگوید: «از دوسه روز پیش تعطیل کردیم رفت!» در ساختمان دایره اجراییات هم خبری نیست. دو سه پلیس لباس سفید دیده میشوند که ماسک نپوشیدهاند. درِ دستشوییها قفل. اثری از ژل دیده نمیشود.
دادگستری خیابان نیکبخت شلوغی ازدحام و غلغله!
در دادگستری نیکبخت، شلوغی و ازدحام و غلغله با هم وجود دارد! مردم در ورودی، پشت اتاقها، باجهها و در صفهای مختلف پشت سر هم ایستاده و به رغم اینکه بسیاریشان ماسک پوشیدهاند، فاصله اجتماعی به هیچ عنوان رعایت نمیشود. خبری از دستگاه مکانیکی الکلپاش نیست و هیچگونه وسیله بهداشتی نیز توزیع نمیشود. صف تحویل گوشی و نامنویسی اجباری در سامانه ثنا طویل است. در اتاق انتظامات که مراجعان را بازرسی بدنی میکنند، در اغلب ساعات مراجعه، شلوغی بیش از اندازهای وجود دارد و ارتباط مراجعان و سربازان بازرسی و کارمندها چهره به چهره است. در آسانسورها وضع از این هم بدتر میشود. دهدوازده و گاهی پانزده نفر مراجع با عجله سوار میشوند و تهویهای هم وجود خارجی ندارد. نکته قابل توجه در همه این ادارات اما ولنگاری آبدارخانههاست. شواهد میدانی نشان میدهد که هر فردی به آسانی میتواند وارد این مکان شود، چون اغلب آبدارچی در آن حاضر نیست!