تد لسو؛ معلمی که همهٔ ما نیاز داریم

شما را نمی‌دانم؛ اما من به‌شخصه عاشق فیلم و سریال‌هایی هستم که حول محور معلم‌ها، مرشدها و راهنماهایی می‌چرخند که در مسیر زندگی شخصیت‌های داستان قرار می‌گیرند و زندگی آن‌ها را دچار تحول می‌کنند؛  فیلم‌هایی مثل ویل هانتینگ خوب، انجمن شاعران مرده، سه‌شنبه‌ها با موری
 و… . تد لسو با اینکه جنس هدایتگری و حس خوبی که به انسان می‌دهد با بقیه فرق دارد، اما در همان دسته‌بندی قرار می‌گیرد. تد لسو مربی موفقی در فوتبال آمریکایی است که از طرف تیم فوتبال (soccer) لیگ برتری afc Richmond انگلیس دعوت به همکاری می‌شود.

تاریخ انتشار: ۰۹:۵۶ - چهارشنبه ۷ مهر ۱۴۰۰
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه

در ابتدا هیچ چیز درباره فوتبالی که ما به این نام می‌شناسیم، فوتبالی که بیست‌ودونفر هم‌زمان در تعقیب یک توپ هستند، نمی‌داند؛ ولی دست و پای خود را گم نمی‌کند و مدام در حال تلاش است. به قول خودش، چون عاشق مربیگری است، به خود اطمینان دارد که می‌تواند از عهده آن بربیاید.
 اینجا چراغی در ذهن مخاطب روشن می‌شود که انگار گاهی تنها چیزی که لازم داریم تا در کاری موفق شویم، این است که با تمام قلبمان آن کار را دوست بداریم و از آن مهم‌تر، به خودمان اعتماد داشته باشیم.
 یکی دیگر از ویژگی‌های شخصیتی تد لسو که من و شاید مخاطبان دیگر را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، روان‌شناسی درست شخصیت آدم‌ها و مدیریت صحیح بحران است.
زمانی که بازیکنان سر مسائل بی‌اهمیت به مشاجره می‌پردازند، می‌داند چطور اوضاع را به شکل غیرمستقیم و بدون دخالت خود و از طریق کاپیتان تیم، آرام کند؛ چون می‌گوید: «زمانی که معلم خودش را درگیر قلدری‌های دانش آموزان کند، اوضاع به‌مراتب بدتر خواهد شد.»
این شیوه تذکر غیرمستقیم چیزی بود که من همیشه در دوران تحصیل در مدرسه جویای آن بودم و هیچ‌وقت در هیچ‌معلم و مدیری پیدایش نکردم! همیشه با مستقیم‌ترین و شدیدترین روش سرزنش شدیم و نتیجه‌اش جز لجبازی بیشتر ما نبود؛ مثلاً در یکی از قسمت‌ها تد لسو برای اینکه یکی از بازیکنان مغرور را رام کند، مستقیماً به او دستور خوش‌رفتاری نمی‌دهد؛ بلکه در کمد لباس‌هایش کتابی از اسکات فیتزجرالد به نام Beautiful and Damned (زیبایی و ملعون) را قرار می‌دهد.
این کتاب درباره شخصی مغرور است که به واسطهٔ ثروت و زیبایی‌اش خود را از همه برتر می‌بیند و بعداً دچار بحران شخصیتی می‌شود.
 تد لسو برخلاف بیشتر معلم‌های خوب، مغرور نیست و متواضع است. به همه کمک می‌کند و همه را به صورت پیش‌فرض دوست دارد و آن‌ها را انسان‌های خوبی می‌داند. خوش‌بین و خلاق است. می‌تواند درخواست کمک کند و بگوید من به کمک احتیاج دارم و در این راه از کمک هر کسی بهره می‌جوید و برایش زنجیرهٔ فرمانبرداری و طبقه‌بندی افراد از دستهٔ سرمایه‌دار تا کارگر اهمیت ندارد.
او در چینش تیم از تدارکاتچی باشگاه نیز کمک می‌گیرد؛ چون برایش باخت و پیروزی اهمیت ندارد و این فرایند و روند رشد آدم‌ها در کنارهم برایش نشاط آور است؛ اما خب طرفداران تیم این حس را ندارند؛ زیرا خواستار پیروزی‌های مکرر هستند و این چالشی برای اعضای تیم و به‌خصوص تد  است. او مدام در حال تلاش برای بهتر شدن است و این حس را به دیگران هم منتقل می‌کند و به آن‌ها حس عزت‌نفس و اعتمادبه‌نفس می‌دهد. دوست خوبی است و اگر شخصیتی در حال گریه کردن باشد، سرش را که بچرخاند، تد را مقابل خود می‌بیند که با انرژی مثبتش در حال دلداری‌دادن به او است.  تد لسو آدم کاملی نیست و این بیشتر شخصیت او را واقع‌گرایانه جلوه می‌دهد. در زندگی شخصی، شکست خورده و درحال تلاش برای ترمیم آن است. دچار حملات عصبی می‌شود؛ اما سیر زیبا و صعودی که با حضورش به شخصیت‌های دیگر بخشیده است، باعث می‌شود تا خودش نیز تنها نباشد.
 از نقاط قوت سریال می‌شود به سینماتوگرافی و گرفتن شات‌های زیبا از لندن، موسیقی گوش‌نواز، زمان‌بندی مناسب هر قسمت و انتخاب بازیگران کاردرست اشاره کرد. البته این سریال جوایز زیادی را هم در جشنواره‌امی امسال کسب کرد.
 یکی از دیالوگ‌های موردعلاقهٔ من در این سریال وقتی است که گزارشگر تندرویی می‌خواهد با تد مصاحبه کند و رئیس باشگاه اظهار نگرانی می‌کند و تد لسو در جواب می‌گوید: «اون یه کوکی (نوعی شیرینی) سفت و سخته و می‌دونی با یک کوکی سفت چیکار می‌کنیم؟ اون‌ رو توی شیر می‌زنیم که نرم بشه! یعنی باید با آدم‌های سرسخت، با ملایمت رفتار کرد که رام بشند.»
 این سریال آموزنده و زیبا از اپل تی وی در ۲۰ قسمت سی‌دقیقه‌ای ساخته شده که همچنان در حال پخش است و دیدنش حالتان را در هیاهوی روزهای شلوغ و خاکستری حتماً خوب می‌کند.