تاریخچه
برای پاسخ به این سوالات بهتر است به اوایل دهه نود میلادی بازگردیم. در آن زمان سبک مطرح و متداول فوتبال در اروپا، برگرفته از شیوه بازی تیم میلان، تحت نظر آریگو ساگی، مربی بزرگ ایتالیایی بود. اکثر مربیان با مشاهده بازیهای آن تیم و نیز ویدیوهای تمرینات و دست نوشتههای آنالیزی که بدست آمده بود؛ سعی داشتند از مرد اول فوتبال آن دوران الگو برداری کرده و موفق شوند.
در آن زمان نیز فوتبال آلمان به این شکل بود، اکثر تیمها از سبک آریگو ساکی و هلنیوهررا، دو مربی بزرگ که موفقیتهای بسیاری بدست آورده بودند، الهام میگرفتند.
آنها تیمهای خود را عموما با یک لیبرو(بازیکنی که پشت دفاع را به اصطلاحی جمع میکند و بازیسازی را نیز شروع میکند) به زمین میفرستادند. این سبک و اصول به قدری در آلمان آن زمان مرسوم بود که هرشخصی سبک دیگری با آن ارائه میکرد دیوانه خطاب میکردند، در نهایت اما این سبک نیزتغییر کرد.
لوبانفسکی، مربی بزرگ دنیای فوتبال با تیم دیناموکیف شکلی جدید از فوتبال را ارائه کرد. سبکی با فعالیت شدید بازیکنان که به شدت پرس میکردند و با ضد حملات وحشتناک خود پس از بازپس گیری توپ کار را برای تیمهای حریف دشوار میکردند.
رالف رانگنیک، مربی جوان آلمانی در آن زمان از این سبک او الگو برداری کرد و با پرورش این سبک و تکامل آن پایه فوتبال آلمانی را بنیان نهاد. او در تیمهایش به آرامی این سبک را به کار برد و نیز با حضور در کنفرانسها آن را به دیگران آموزش داد. گرچه رانگنیک در پیشرفت این سبک بسیار موثر بود اما همچنان این سبک تا رسیدن به مرحله اوج خود فاصله داشت.
پس از اخراج مربی ماینتس، یورگن کلوپ به شکل عجیبی عهده دار هدایت این تیم شد. او تحت ایدههای رانگنیک و چند شاگر او سیستم 4 دفاعه و بدون لیبرو را اجرا کرد. این ساختارشکنی بسیار پر سر و صدا بود و توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
پس از موفقیت در ماینتس، یورگن کلوپ به دورتموند پیوست و در آنجا نیز شیوه خود را که به گگن پرسینگ معروف بود وسبکی بسیار فعال و پر تحرک بود به نمایش گذاشت. این مربی اکنون در لیورپول موفقیتهای بسیاری را بدست آورده است.
تغییر ساختار
مهمتر از بحث نوآوری تاکتیکی رانگنیک، تغییر ساختاری بود که در تربیت مربیان آلمانی به وجود آمد. تاسیس آکادمی برای پرورش مربیان و نیز تغییرات در آموزش آنها مهم ترین تاثیر را در تحول فوتبال آلمان داشته است.
یکی از مهمترین این آکادمیها، آکادمی هنف است. سبک آموزش مربیان و برقراری شرایطی برای همفکری و ایده پردازی گروهی آنان، در کنار برگذاری کلاسهای مختلف و کار با تیمهای فوتبال متفاوت ازمهم ترین اقدامات این آکادمی درفوتبال آلمان است.
این آکادمیها باعث میشود مربیان تاکتیکهای نوین را همراه با اصول روانشناسی یاد بگیرند؛ تا در جنبههای مختلف بتوانند تبحر لازم برای هدایت تیمها را بدست بیاورند. همانطور که گفته شد قرار دادن مربیان در شرایط مسابقه از مهمترین فعالیتها در این آکادمیها است که باعث میشود مربی تجربه ابتدایی را برای ورود به مسابقات حرفه ای بدست بیاورد.
پس از فارغ التحصیلی مربیان از آکادمیها، بسته به توانایی و نمرات قبولیشان فرصتهای شغلی مناسب و متعادلی برای این مربیان قرار داده میشود تا از فرصتها استفاده کنند و خودشان را اثبات کنند.
توجه به آمار
همانطور که میدانید نقش آمار و دادههای آماری در فوتبال روز دنیا بسیار مهم است. تصمیم گیریها بر اساس دادههای ثبت شده و نیز تغییرات تاکتیکی بر اساس دادههای آماری در حین مسابقه رخ میدهد. حتما تاکنون در بوندسلیگا مشاهده کردهاید که به جز کادرفنی در کنار زمین، تعداد افرادی نیز بر روی سکوهای ورزشگاه نشستهاند و با رایانههای خود آمار را استخراج و تحلیل میکنند؛ حتی مانیتورهایی برای آنالیز تاکتیکی و آماری نیز در کنار نیمکت وجود دارد، تا مربیان صحنهها را مشاهده کرده و مشکلات را دریابند. توجه به آمار در این روزهای فوتبال دنیا امری مهم است که متاسفانه در فوتبال ما مورد بی توجهی قرار گرفته و یکی از دلایل عقب ماندگی فوتبال ایران است.
فوتبال امروز آلمان الگویی مناسب برای همه کشورهایی است که میخواهند وضعیت فوتبال خود را بهبود ببخشند و از استعدادهای خود در این زمینه استفاده کنند. مهمترین نکته تغییر ساختار است که اگر تحولی در این مورد به وجود بیاید؛ میتواند تا سالها فوتبال آن کشور را تضمین کنند. البته که جوانگرایی بدون رعایت اصول صحیح نیست و سرنوشت برخی مربیان جوان کشورمان بیانگر این موضوع است.