این طراوت و شادابی در دهه ششم زندگی نتیجه چیست؟
من همیشه به دوستان و اطرافیان توصیه میکنم از ورزش غافل نشوند و ورزش در سبد همه خانوادهها قرار بگیرد. ورزش علاوه بر اینکه سلامتی را تضمین میکند، نشاطآور است. من از کودکی به ورزش کاراته پرداختم و در عروسی و عزا تمرین کردم و یک روز هم آن را ترک نکردم و اگر طراوت و نشاطی هست، همه از تأثیرات ورزش است.
همیشه برایم سؤال بوده، ریاست فدراسیون کاراته آنهم در 33سالگی برای فرد غیرتهرانی عجیب نبود؟
من در آن مقطع رئیس هیئت کاراته استان اصفهان بوده و در سطح خودم در ایران مطرح بودم. در کاتا و کومیته مقام داشتم و اولین شهرستانی بودم که بعد از انقلاب در مسابقات جهانی هلند شرکت کردم؛ البته در اردوی تیم ملی، بازیکنان شهرستانی دیگری هم بودند؛ اما برای ترکیب نهایی، من تنها ورزشکار غیرتهرانی اعزامی بودم. پیشنهاد ریاست فدراسیون کاراته از سوی آقای غفوریفرد، رئیس وقت سازمان تربیتبدنی، مطرح شد و آن را پذیرفتم؛ اما اصلا فکر نمیکردم مسئولیتم 15 سال طول بکشد. کاراته ما 14 سال از میدانهای آسیایی و جهانی دور بود. به لطف خدا یک بار دیگر در میدانهای بینالمللی حضور یافت. من نایبرئیس فدراسیون آسیایی کاراته بودم و مدت ده سال هم رئیس فدراسیون غرب آسیا بودم؛ چهار سال نیز عضو هیئترئیسه فدراسیون جهانی کاراته شدم و برای شناساندن کاراته ایران به دنیا تلاش کردم؛ البته قبل از من هم افراد دیگری مانند استاد فرهاد وارسته که بنیانگذار کاراته ایران بود، زحمات زیادی کشیده بودند. ادعا ندارم ریاست من در فدراسیون بیعیبونقص بوده، ولی تمام تلاشم را بهکار گرفتم.
بهعنوان یک فرد فنی که این مسئولیت را پذیرفته بودید، در امور فنی هم دخالت میکردید یا نظارت داشتید؟
اوایل که در فدراسیون مسئولیت گرفته بودم، هنوز ساختارها جا نیفتاده بود؛ زیرا همانطوری که اشاره کردم، سالها بود کاراته ایران از میدانهای بینالمللی دورافتاده بود و انسجام لازم را نداشت. در آن سالها خودم نیز کنار تیم بودم؛ بهطور نمونه، در بازیهای آسیایی بوسان، سرمربی تیم بودم. البته همکارانی نیز کنارم حضور داشتند؛ اما بعدها که ساختارها تعیین شد، تلاش کردیم با دعوت از مربیان خارجی، از دانش آنها بهره بگیریم؛ مربیان داخلی را هم به دورههای خارج از کشور فرستادیم و امور فنی را به مربیان محول کردیم.
در مصاحبهای که از شما خواندم، در پایان دوره مسئولیت عنوان کرده بودید امکان همکاری با مسئولان وقت سازمان تربیتبدنی را ندارید. این موضوع دلیل پایان ریاست شما در فدراسیون بود؟
بهترین دورانی را که همسر و فرزندانم به من احتیاج داشتند، کنار آنها نبودم و درباره خانوادهام کوتاهی کردم. مشکل خاصی با سازمان تربیتبدنی وجود نداشت و بعد از حدود 15 سالی که رئیس فدراسیون بودم، تصمیم گرفتم بیشتر به خانوادهام رسیدگی کنم و در شهرم اصفهان باشم. من اصفهان را همیشه دوست داشتهام؛ در طول سالهایی هم که در فدراسیون مسئولیت داشتم، آخر هفتهها با ماشین خودم به اصفهان رفتوآمد داشتم. بههرحال هر چیزی اندازهای دارد. زمانی به این نتیجه رسیدم که از ریاست فدراسیون کنار بروم تا افراد جدید با اندیشه و دیدگاههای متفاوتتر روی کار بیایند که خوشبختانه این اتفاق در فدراسیون کاراته رخ داد. تمام افرادی که در این سالها مسئولیت داشتهاند، از دوستان خوب من هستند و در کنار آنها فعالیت میکنم.
پس از سالها که رئیس فدراسیون بودید، در مقطعی سرمربیگری تیم ملی را برعهده گرفتید. برای شما و فدراسیون سخت نبود که یکدیگر را در این مسئولیت بپذیرید؟
من به هر پنج قاره دنیا سفر کردهام و تمام ساختارهای ورزش را از نزدیک دیدهام و بهخوبی یاد گرفتهام، فرد در هر موقعیتی قرار گرفت، باید جایگاه خود را بشناسد. میدانستم وقتی سرمربی هستم، جایگاهم با ریاست سابق فدراسیون تفاوت دارد. بعد از مدتی که کاراته ایران ازلحاظ فنی عملکرد چندان خوبی نداشت، از سوی آقای فرجی، رئیس فدراسیون، دعوت به همکاری شدم و یک سال سرمربیگری تیم را برعهده گرفتم. زمانی که سمت را پذیرفتم، به این نتیجه رسیده بودم که کاراته ایران نیاز به پوستاندازی دارد؛ بنابراین کاراتهکاهایی چون عسگری، گنجزاده، پورشیب و مهدیزاده را انتخاب کردم. در طول این دوره همکاری هم هیچ مشکلی با فدراسیون پیش نیامد.
فــکــر مــیکنــیــد مـربــیـگـری کار سختتری است یا مدیریت؟
هر دو به جای خود. میگویند مربیگری یکی از پراسترسترین شغلهای دنیاست. زمانی در مسابقات قهرمانی جوانان و امید آسیا که در ماکائو برگزار میشد، ورزشکار ما به دیدار فینال رسیده بود. همانطوری که روی پلهها نشسته بودم، دست گذاشتم روی ضربان قلبم. باورتان میشود 222 بود؛ ازاینرو برای لحظاتی از سالن خارج شدم. شاید ورزشکاری که در میدان بود، استرس کمتری نسبت به من داشت.نمیتوان گفت مربیگری سختتر است یا مدیریت؛ چون یک مدیر باید در مقاطعی تصمیمهایی بگیرد که ممکن است خوشایند برخی نباشد؛ اما چارهای جز اخذ آن تصمیم ندارد. در مربیگری و مدیریت مهم این است که نباید ایستاد و تردید کرد. اگر پس از بررسی دقیق به این نتیجه رسیدید که کاری درست است، باید آن را انجام دهید.
شیرینترین لحظه برای مربی چه زمانی است؟
زمانی که میبیند، پس از چند سال تمرین با ورزشکاری، او به سکوی قهرمانی رسیده است و او بهعنوان مربی، نتیجه زحماتش را میبیند. در مسابقات قهرمانی جهان که در مارسی فرانسه برگزار شد، تیم جوانان و امید بهعنوان اول جهان رسید و از هفت رتبه اولی، شش عنوان به تیم ما رسید. من و دیگر مربیان تیم بدون اینکه متوجه باشیم، ناخودآگاه اشک میریختیم. رئیس فدراسیون جهانی نزد من آمد و گفت: ناظریان تمام سالن سرود ملی کشور شما را حفظ شدند!
تا چه زمانی میخواهید به مربیگری ادامه دهید؟
تا وقتی زندهام. من یک شب در میان کلاس دارم. شبهایی که کلاس ندارم و باشگاه تعطیل است، خودم تنهایی اینجا تمرین میکنم. جلوی آینه میایستم و سعی میکنم ایرادهای فنیام را برطرف کنم. از خدا خواستهام تا وقتی زنده هستم، با خلوص نیت هر آنچه را بلد هستم، آموزش دهم.امروز با یکی از مربیان جوان و آیندهدار اصفهان صحبت میکردم. به او گفتم که یک مربی باید مثل میخ باشد؛ هرچه بیشتر بر سرش بزنند، بیشتر فرو برود. وقتی با ورزشکاران جوان مواجه هستم، نشاط و شادابی آنها هم بر من تأثیر میگذارد. معتقدم باید در بطن و متن بود؛ تا اینکه گوشهای نشسته و منتظر عزرائیل باشم.
چطور شد که قبول کردید دوباره وارد فضای مدیریتی هیئت کاراته شوید؟
در زمانی که معاون ورزش و تفریحهای سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری بودم، خیلیها از من خواستند برای ریاست هیئت کاراته اقدام کنم و گفتند لازم است در این مقطع به کاراته استان کمک کنی. البته خانواده من موافقت نمیکردند و هنوز هم راضی نیستند. برخی به من میگفتند برای شما که سالها رئیس فدراسیون کاراته بودی و در مجامع بینالمللی و آسیایی سمت داشتی، زشت است برای ریاست هیئت اقدام کنی؛ اما در جواب به آنها گفتم: یاد گرفتهام تا هرزمانی این لباس کاراته تن من است، هر کاری میتوانم برای مردم شهر و کشورم انجام دهم. مهم جایگاه و سمت نیست؛ بلکه شما باید آنچه در توان دارید، انجام دهید. بههرحال اختلافسلیقهها در هر کاری وجود دارد؛ اما من تحملم بالاست.
پسازاینکه از معاونت ورزشی سازمان بازنشسته شدید، کانال هیئت کاراته استان خبری مبنی بر استعفای شما منتشر کرد؛ اما در ادامه، موضوع منتفی شد. اصل ماجرا چه بود؟
بعد از اینکه بازنشسته شدم، این موضوع را به اطلاع رئیس فدراسیون رساندم و گفتم هر تصمیمی نیاز است در قبال هیئت کاراته اصفهان اتخاذ کنید که رئیس فدراسیون گفت مشکلی برای فعالیت بازنشستهها نیست. البته تلاش کردم رئیس فدراسیون را مجاب به قبول استعفایم کنم؛ اما از من اصرار و از ایشان انکار.
در مقطعی عضو هیئتمدیره باشگاه ذوبآهن بودید. با توجه به اینکه محوریت فعالیت ذوبآهن در رشته فوتبال بود، بهعنوان یک شخصیت غیرفوتبالی، چقدر در تصمیمگیریها دخیل بودید؟
زمانی که عضو هیئتمدیره باشگاه ذوبآهن شدم، مهندس ابکا رئیس هیئتمدیره و سعید آذری هم مدیرعامل باشگاه بودند. باید تأکید کنم در آن مدتی که در این باشگاه بودم، یک ریال هم نگرفتم. اتفاقا در طول مدت عضویت در هیئتمدیره ذوبآهن درسهای خوبی یاد گرفتم؛ شاید برای هیئتمدیره هم دیدگاههای من فایده داشت.بحث پیوستن جورجویچ یکی از ابهامهای بزرگ هیئتمدیره ذوبآهن در آن مقطع بود.
جذب این مربی با نظر چه کسی بود؟
یک مربی خارجی که نامش خاطرم نیست، برای ارائه رزومهاش در جلسه هیئتمدیره شرکت کرد؛ اما من احساس کردم این مربی بهجای اینکه عقلانی و قوی صحبت کند، احساسی برخورد میکند. خطاب به دیگر اعضای هیئتمدیره گفتم: من شناختی از ایشان ندارم و فوتبال را هم چندان نمیشناسم؛ زیرا تخصص من کاراته است. همه عمرم کاراته کار کردم؛ اما این مربی که من دیدم، در بحرانها نمیتواند انتخاب خوبی داشته باشد.
بعد از سالها که از آن ماجراها میگذرد، فکر نمیکنید هیئتمدیره وقت باشگاه ذوبآهن در آن مقطع، احساسی تصمیم گرفت؟
به گذشتهها اصولا زیاد فکر نمیکنم. اگر موفقیتی یا ضعفی بود، سعی میکنم از آن برای آیندهام درس عبرت بگیرم؛ اما من دیگر تصمیمگیرنده نیستم و آنها باید از آن درس بگیرند که امروز تصمیمگیرنده هستند. من آدم این مملکت هستم. همه وجودم در این کشور رشد کرده است و مدیون این آبوخاک هستم. سیاسی هم نیستم؛ نه به چپ کاری دارم و نه به راست؛ چون یک شخصیت ورزشی هستم.
سازگاری، یکی از اخلاقهای خاص شماست که برخلاف برخی که تنها با رئیس همفکر خود همکاری دارند، معمولا با همه رؤسای هیئت کاراته استان در تعامل بودهاید. این اخلاق سازگار چقدر به شما کمک کرده است؟
اختلافسلیقه بههرحال وجود دارد؛ ولی باید تعامل کرد؛ چون زندگی انسان با تعامل طی میشود. من سابقه کار در فدراسیون و تیم ملی دارم و میدانم هر فردی مسئولیت هیئت را برعهده بگیرد، نمیتواند دیدگاههای تمام افراد را تأمین کند؛ اما باید با درک شرایط و موقعیت، هر کمکی که از دستمان برمیآید، انجام دهیم.
با سابقه حدود نیمقرن فعالیت در رشته کاراته، چه اولویتی را برای هیئت استان تعیین کردهاید؟
اولویت اول ما آموزش است؛ بهخصوص در بخش مربیان و رشد قهرمانی در ردههای سنی.
چه زمانی میتوانیم امیدوار باشیم نمایندگان اصفهان در رویدادهای بینالمللی مهم جزو مدالآوران باشند؟
در کاراته وان دوره گذشته ورزشکاران ما در دور اول باختند؛ اما در این دوره شرایط ورزشکارانمان بهتر شده بود و چند مدال گرفتیم که آن را میتوان رشد قلمداد کرد. به مربیان جوان بها داده و هر کاری بتوانیم برای آنها انجام میدهیم. کاراته اصفهان زمانی در اوج بود و بعد دچار افت فعلی شد. اینک ورزشکاران روی یک شیب در حال حرکت به سمت اوج هستند. در رده پایه ورزشکاران خوبی داریم که بارقه امید را در دل ما روشن میکنند.ورزش دانه نیست که امروز بکاری، دربیاید. مانند یک نهال است که باید چهارفصل از آن بگذرد و سرما و گرما و اوج و فرودها را طی کند تا ریشه از خاک دربیاورد و بالنده شود.
بعد از حدود نیمقرنی که در کاراته گذراندهاید، چه تعریفی از آن دارید؟
کاراته یعنی زندگی. کاراته یک اصطلاح ژاپنی است؛ اما به فرهنگ ما نزدیک است. اصطلاح کارا یعنی خالیبودن، استادان بزرگ به ما گفتهاند یک کاراتهکا باید از خودبینی، تکبر، حسد، خودخواهی و کینهورزی خالی شود و از محبت و دوستی و البته قدرت پر شود. ارتباط در کاراته ناگسستنی است. زمانی به دکتر مرندی، رئیس دانشکده ورزش، گفتم: یک دانشجو چهار سال شما را با عنوان استاد خطاب میکند؛ اما ورزشکار ما تا هر زمانی که زنده باشیم، حال ما را میپرسد.
اصلا چطور شد جذب کاراته شــدیــد؛ آنهــم وقــتــی رشته ناشناختهای بود؟
خدا من را خیلی دوست داشت؛ چون مربیان خوبی را سر راهم قرار داد. رشته ژیمناستیک کار میکردم؛ برادرم هم کشتی کار میکرد. من در تمرینهای آنها شرکت میکردم. مرحوم سعادتی مربی برادرم بود و مادرم هم دوبندهای برای من دوخته بود.در کلاس ژیمناستیک، خیلی پرجنبوجوش و گویا بیشفعال بودم (با خنده). استاد افشارزاده به من گفت: استادی هست که ورزشی به نام کاراته را به اصفهان آورده است. تو را به او معرفی میکنم. بعدها به باشگاه جعفری در خیابان شریفواقفی رفتم و همانجا به کاراته علاقهمند شدم که تا امروز هم ادامه داشته است. استاد سلطانی پهلوان باستانی بود. او رشته کاراته را در اصفهان بنیان گذاشت. خوشحالم حسین و محسن، فرزندان خوب ایشان، در این باشگاه حضور دارند. من همواره به شاگردانم میگویم دستی که یاد گرفتم در کاراته مشت کنم، از استاد سلطانی بود.




