به گزارش اصفهان زیبا؛ چند روز پیش بود که حاشیه های یک مناظره فضای مجازی را درنوردید و به گفتمان رایج جامعه مذهبی ایران تبدیل شد؛ مناظره ای که حتی به جلسات مذهبی و مداحی ها کشیده شد و بهانه ای برای برچسب زدن و اهانت به یکی از طرفین این مناظره شد؛ اما از آنجا که یقینا با مشاهده بخش های گرته برداری شده از این مناظره و واکنش ها نمی شود قضاوت دقیقی از اصل ماجرا کرد تصمیم گرفتم تا همه 3 ساعت و 7 دقیقه این مناظره را مشاهده و سپس در مورد آن نظر دهم.
پیش از آغاز بحث باید این نکته را یادآور شد که اساسا در جامعه ایران همواره به دلیل اهمیت مسئله وحدت میان شیعه و سنی و از طرفی به دلیل آنکه پرداختن به مسئله شهادت حضرت زهرا (س) یکی از مهمترین مصادر اختلاف میان شیعه و سنی است از این رو یا به این مسئله پرداخته نشده یا بیان سربسته و مبهم آن سبب ایجاد شبهات بسیار در ذهن مخاطبان شده است.
در یکی از طرف های این مناظره عبدالرحیم سلیمانی اردستانی است که در چارچوب بندی این مناظره و ایجاد شاکله های آن خود را صرفا یک «اسلام شناس» معرفی می کند که تنها به «فطرت»، «عقل»، «کتاب» و «سنت» پایبند بوده و به تاریخ و هیچ یک از منابع تاریخی جز قرآن کریم اعتقاد ندارد و دیگر مسائل را تنها با «منطق عقل» می سنجد و چارچوب های عقلی را نیز تنها بر مبنای مشاهده و تجربه های شخصی بنا می کند و از این روست که معتقد است بر اساس قرآن خانه فاطمه زهرا (س) درب داشته چراکه در قرآن از عبارت «وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا» استفاده شده است اما بر اساس دیوارهایی که 50، 60 سال گذشته در روستاها بوده است و یا بر اساس مشاهده اش در فیلم «محمد رسول الله مصطفی عقاد» استناد می کند و این بزرگترین روش او برای غلتیدن و لیز خوردنش در مناظره و مقابله با هر بحث تاریخی می شود.
مسئله ای که به نظر نگارنده تا حد زیادی توانست دست های حامد کاشانی را بسته و از زیر هر مبحث تاریخی که از سوی کاشانی مطرح می شد شانه خالی کند؛ روشی که به درستی از سوی کاشانی استبعاد (بعید دانستن) نامیده شد اما نتوانست چارچوب های این استبعاد را برای خود به درستی ترسیم کند تا بتواند به تبیین دقیق ماجرای شهادت حضرت زهرا (س) پرداخته و شبهات مطرح در مناظره و حتی جامعه را پاسخ دهد، شبهاتی که شاید برای اولین بار است که از درون جامعه اسلامی ایران رسانه ای می شود اما یقینا پیش از این در ذهن بسیاری از مردم وجود داشته و به دلیل ایجاد مارپیچ سکوت بر سر این مسئله در جامعه مذهبی، بیان نشده است.
از سوی دیگر سلیمانی اردستانی در بخش دیگری از ایجاد شاکله و چارچوب برای این مناظره، خود را فردی «فاقد تعصب مذهبی» تعریف میکند و هدفش از اسلام شناسی را هم صرفا «شناخت» و نه دفاع، مطرح می کند و چون تاریخ را هم به طور تقریبا مطلق قبول ندارد و آن را به دلیل تعدد روایات و گزارش ها قابل تشکیک می داند عملا نماینده آن بخشی از جامعه می شود که واقعه شهادت حضرت زهرا(س) را صرفا از طریق مجالس مذهبی و «روضه» ها شنیده و آن را با منطق عقلی خود می سنجد، شبهه درون آن وارد می سازد و ردش می کند و این بهانه ای می شود که ماجرای در و دیوار از منظر او قابل جمع با مروت، غیرت و عدالت علی (ع) به نظر نرسد.
از این رو شاید اگر کاشانی میخواست به درستی به رویارویی با سلیمانی بپردازد تنها راه مقابلش به عنوان یک استاد تاریخ بیان جامع و دقیق واقعه شهادت بود تا این بار سلیمانی به نقد روایت نقل شده از سوی کاشانی بپردازد و با روش استبعادش آن را رد یا تایید کند؛ در مقابل کاشانی نیز به نقد های سلیمانی به روایت مطرح شده از سوی کاشانی پاسخ دهد تا هم شبهه به طور مطلق از ذهن سلیمانی و امثال او رخت بر بندد و هم شاید یکبار برای همیشه مسئله و روایت دقیق شهادت حضرت زهرا (س) در جامعه بیان شود.
همچنین شاید آنچه بیش از همه سبب واکنش های فراوان و اهانت به سلیمانی اردستانی شد آن بود که کسی انتظار ایجاد شبهه در نحوه شهادت حضرت زهرا(س) را آن هم از سوی یک ملبس به لباس روحانیت نداشت و این مسئله می تواند به دلیل ضعف در برگزاری مناظره بر سر مسائل مذهبی و بیان نظرات گوناگون و از طرفی تبدیل شدن پاره ای از این مباحث به عنوان یک نظریه مطلق و غالب بر تفکر مذهبی جامعه باشد که برای برون رفت از آن تنها ادامه اینگونه مناظره ها پیشنهاد می شود؛ همانگونه که در ابتدای انقلاب نیز شاهد مناظره های آیت الله مصباح یا شهید بهشتی در حوزه های دینی و ایدئولوژیک بودیم.















