این تصمیم در پی شیوع گسترده ویروس کــرونا و تعطیــلی بلندمدت سینــما، بــا استقبال سینماگران زیادی مواجه شد. این سریال بهدلیل انتخاب بازیگران خاص در روزهای پیشتولیدش، پروژه جذابی بود که حالا با گذشت 14 قسمت از آن، علاقهمندان را با قصه پرتلاطم و بازیگران و سبک متفاوت خود آشنا کرده است.«یاغی» در همان بدو ورود، جای خود را میان طرفداران باز کرد؛ اثری قدرتمند در جــذب مخــاطــب کــه نمــیتوان ازخوششانس و خوشاقبـالبــودن آن مقــابــل سایــر آثــار در شــرایــط مشـابه چشمپوشی کرد؛ زیرا نبود یک رقیب جدی برای اثر محمد کارت، تأثیر بسیار زیادی در جذب مخاطب و تمرکز اهالی رسانه بر این کار داشت. سریال «جیران» بهدلیل حاشیههای پیدرپی و سبک متفاوتش، نتوانست بهعنوان یک رقیب جدی خود را به مخاطبان نمایش خانگی معرفی کند و حال نیز با متوقفشدن، عرصه را برای یکهتازی «یاغی» خالی کرد.در دیگر پلتفرمهای نمایش خانگی نیز باوجود آثاری همچون «شبکه مخفی زنان»، «نوبت لیلی» و «آفتابپرست» بازهم نبود یک درام جذاب و قوی و قابلرقابت با «یاغی» همچون «خاتون» تینا پاکروان، به قدرتنمایی اثر محمد کارت بهعنوان یک سریال پرطرفدار کمک بسزایی کرده است.همین بیرقیببودن، تبلیغات گسترده و جو رسانهای بهوجودآمده حاصل از آن، باعث شد اکثر منتقدان حرفهای سینما نیز ناخودآگاه علاقهمند به نقــــد و تـفسیـــر ایـــن اثــــر شــــونـــد و در صفحات مجــازی خــود از این ســریال بنویسنــد.وایرالکردن سکانسهای مختلف فیلم در فضای مجازی نیز عامل مهم دیگری در دیدهشدن «یاغی» بود؛ اما درعین حال نمیتوان از قوتهای این اثر صرفنظر کرد؛ چراکه فیلم برخلاف باقی سریالهای مشابهش شروع بسیار خوبی دارد. سفر قهرمان قصه از دل محلههای فقیرنشین جنوب شهر تهران تا رسیدن به خوشبختی و آرزوهای بزرگ با انگیزه قوی عشقی داستان، خط جذابی را پیش روی مخاطب میگذارد؛ مخاطبی که پس از ناکامی سریالهای عاشقانهنما و ضعیف، دنبال یک قصه چارچوبدار و بازیهای باورپذیر است و با علی شادمان مستعد در نقش یک جوان جنگنده که برای رسیدن به اهدافش شبانهروز تلاش میکند و امیدوار است، همذاتپنداری میکند.قصهای با درونمایه امید و تلاش و پیروزی که برخلاف قصههای اجتماعی معمول، عدالت در آن برقرار است. قهرمان با جنگیدن و پشتکار، ضدقهرمان (اسیقلک) را شکست میدهد، استعداد راه خودش را پیدا میکند و از همه مهمتر، حضور یک حامی پرقدرت که راه رسیدن به آرزوها را سهلتر و روانتر کرده، شاید همان گمشدهای باشد که با پیداشدنش مخاطبان ایرانی را که سالها در میان فیلمها و سریالهایی با درونمایه تلخ و شخصیتهایی منفعـــل و نــاامیـــدکنــنـــده ســرگـــردان بودند، هیجانزده و علاقهمند کرده است. این تأثیرگذاری تا جایی پیش میرود که آمار ثبتنام در رشته کشتی افزایش مییابد و عدهای زیادی مشتاق آموزش ساز هنگ درام میشوند. چنین انتخاب درست سوژه در ابتدای قصه، نشاندهنده ذکاوت محمد کارت در جذب مخاطب است؛ اما با گذر از قسمتهای اول فیلم و ورود بهمن به قصه، خط اصلی داستان تغییر کرده و مسیر آن معطوف به نقطهای دیگر میشود.داستان اسیدپاشی به طلا، ورود شیما، گروگان گرفتن عاطی و در نهایت بازشدن پرونده گذشته بهمن و مرگ عزیز مطلا، همگی خردهپیرنگهای فرعی هستند که در بهجلوراندن هر قصه لازم و ضروری است؛ اما گویا ضعف فیلمنامه در سهقسمت اخیر سطــح انتظـار منتقــدان را قـــدری از «یاغی» محمد کارت کاهش داده است. حــوادث در ایـــن ســه قسمــت گــاهـــی غیــرمنطقــی است. برای مثــال نحــوه پیداکردن فردی که با دوربین منزل بهمن را چک میکند بهوسیله قطع برق، بدون کوچکترین مشکل و اشتباه در واقعیت منطقی بهنظر نمیرسد. در قسمت دوازدهم نیمی از زمان فیلم تنها در ماشین بهمن میگذرد و سکانسهای کشدار و تکراری آن باعث افت ریتم پرتلاطم داستان شده است. پرتکردن بیهدف کیف در آب توسط نیکی کریمی که قرار است در آینده گره دیگری به داستان بیفزاید، هیچ دلیل توجیهکنندهای برای مخاطب ندارد و اکتهای اغراقآمیز او بیش از آنکه یک زن انتقامجو را نشان بدهد، تصویری از یک زن معتاد به الکل و مواد است.در سه قسمت اخیر، فیلمنامه به دلایل مختلف پیوستگی و قدرت ابتدایی خود را ازدستداده و خط قصه از مسیر اصلی منحرف شده است. پرانتزهای باز بهجامانده همچون قصه اکبر مجلل و اشتباه محاسباتی بهمن در سقط نوه او و دیالوگ نهاییاش با رحمان که شغل اصلی آنها را نمایان میکند، نشاندهنده آن است که ما بیش از آنکه با جاوید و رؤیای او در ارتباط باشیم، احتمالا با یک قصه تلخ اجتماعی روبهرو خواهیم بود که ارتباط زیادی با شروع امیددهندهاش ندارد؛ اثری که احتمال میرود همچون «شنای پروانه»، «بچه خور» و «خونمردگی» این کارگردان جوان قرار است با یک شروع جذاب و گرههای پیچیده مسیر خود را طی کرده و با پایانی تلخ به نقطه نهایی برسد.
اما با همه این تفاسیر باید منتظر ماند و دید که محمد کارت ازین پس تا چه حد در حفظ مخاطب و استفاده از کارتهای شانس و اقبالش تواناست. آیا همچنان در این میدان بیرقیب یکهتازی میکند، یا مانند سایر سریالهای تولیدی پیش از خود، از گود رقابت کنار رفته و اثری تازه جایگزین «یاغی» او خواهد شد؟




