در شهر خواجهای بود با عنوان حَلال که مُحل مشکلات بود. روزی یکی از مریدان نزد خواجه آمد و عارض شد که خواجه کجایی که همه شهر را آلودگی برداشته است و جایی برای تنفسکردن نیست و تا این چند دَم دیگر از ما باقی مانده است و جان به جانآفرین تسلیم نکردهایم،راهکاری بفرمایید تا مُحِل آلودگی باشد.
خواجه اندکی تأمل کرده و سپس چند مُحِل افاضه کرد:اول بفرمود که باید مردم شهر به فیروزکوه و دماوند پناه بیاورند؛ چراکه تنها مکان مصون از آلودگی همان جاست و باید جمعیت آنجا افزایش بیابد؛ سپس بفرمود که ارتفاع تابلوهای سنجش آلودگی شهر را افزایش دهید تا شاخصها از فاصله دور کوچکتر به نظر برسد.
داخل هر جا و هر چیز به مانند بادکنک باد ذخیره داشته باشید برای روز مبادا که باد رفع آلودگی میکند. به جای افزایش فشار بر مسئولان، فشار به هنگام سوارشدن به وسایل نقلیه عمومی را افزایش دهید و از طرفی فشار باد لاستیک خودروهای فرسوده را کم کنید تا صاحبانشان معطل پنچری بشوند و از حجم آلودگی کاسته شود. فرزندانتان را از مقطع ابتدایی به مدرسه نفرستید و بگذارید از دانشگاه آموختن را شروع کنند تا حجم تعطیلی و آلودگی هر دو با هم کاسته شوند.
خوردن قند وشیرینی را به مردم توصیه کنید تا از حجم بیماران قلبی و تنفسی کم و به تعداد بیماران دیابتی افزوده شود. چون امکان جابهجایی و دورکردن کارخانهها از شهرها نیست، شهرها را از کارخانهها دور کنید.
طرح زوج و فرد از اتاق خواب!
به جای اجرای طرح زوج و فرد از درب خانه، طرح زوج و فرد از درب اتاق خواب را پیاده کنید تا گستردگی طرح بیشتر شود. چون ساخت خودروی استاندارد در حد توان خودروسازان نیست، به جای کلمه استاندارد، معادل دیگری پیدا کنید و … .و متأسفانه کمبود هوای سالم مانع از آن شد که خواجه مُحِلات بیشتری برای حل معضل آلودگی افاضه کنند؛ باشد، که مریدان ایشان از همین افاضات بهره کافی ببرند.




