به گزارش اصفهان زیبا؛ دیدگاههای سیاسی حضرتعلی(ع) بهعنوان شخصیتی که تمامی ابعاد سیاسی و اجتماعی مسائل مختلف را مدنظر داشتند، طی حکومت پنجساله ایشان در حوزه داخلی و خارجی با عقلانیت و تدبیر همراه بود و به قولی، فصل جدیدی از حکومت اسلامی و حتی جهانی در آن دوران را رقم زد؛ اینکه یک رهبر سیاسی باتکیهبر دین و مذهب، هوشمندانه جامعه را اداره کند و با رویکردی مدبرانه حمایت مردم از نظام سیاسی خود را بهدست آورد و درعینحال در مذاکره و مواجهه دیپلماتیک خود باتکیهبر آموزههای قرآنی به اتخاذ تدابیری متناسب با شرایط موجود بپردازد.
ایشان همچنین به پیامدهای مواضع خود بادقت میاندیشیدند و اهداف عالی را قربانی پیروزیهای سطحی نمیکردند و اقدامات خود در میدان دیپلماسی را طی مراحلی و با مقدمهای مبنی بر صلح و دعوت انجام میدادند. نگاه امیرالمؤمنین در راستای تحقق اهداف اسلامی و انجام وظایف سیاسی در دولت اسلامی بود و تنها در به بنبسترسیدن، جهاد را انتخاب میکردند؛ چراکه روابط خارجی از دیدگاه امامعلی(ع) بسیار مهم و از جایگاه بالایی برخوردار بود و آثار صلحآمیز آن در پیشبرد مبانی قرآنی و ارتقای ارزشهای دین مبین اسلام نیز اولویت و ضرورت سیاسی بهشمار میرفت. حجتالاسلام مسعود راعی، مفسر نهجالبلاغه، معتقد است که حکومت و سیاست حضرتعلی(ع) با تعالیم قرآنی و آموزههای دینی اسلام گره خورده و عملکرد ایشان در حوزه سیاست خارجی نیز قابل الگوبرداری برای عصر حاضر است. این استاد دانشگاه در شرح موضوع دیپلماسی از نگاه امیرالمؤمنین و اهمیت آن در حکومتداری اسلامی به «اصفهانزیبا» از مفهوم کلی دیپلماسی و تأثیر آن بر توسعه دین اسلام گفت که در ادامه اظهارات او را میخوانید.
ماهیت و بنمایه مشترک دیپلماسی امروز با آموزههای اسلامی و نهجالبلاغه
واژه دیپلماسی که برگرفته از زبان انگلیسی اسـت، به مـوضوع دانـش ارتباط بین کشورهای جهان و همچنین سیاستمداران ابلاغ میشود. امروزه این دانش گسترش چشمگیری پیدا کرده و قواعد عرفی مختلف و اصول معاهدهای متعدد را در عرصه بینالملل در خود جایداده است. بر اساس این حوزه دانشی که ذیل مباحث حقوق بینالملل عمومی مطرح میشود و البته در دنیای روابط بینالملل و سیاست بینالملل هم مدنظر قرار دارد، صحبت این است که اصولا دو کشور روابط خود را چگونه تنظیم کنند و نقش سیاستمداران در تنظیمگری روابط کشورها چگونه است؟
چراکه بر پایه این روابط، طبیعتا منافع و امنیت ملی کشورها رقم میخورد؛ به این معنا که دو مؤلفه امنیت و منافع ملی پایههای برقراری دیپلماسی هستند؛ منتهی زمانی که از منظر حقوق بینالملل به این موضوع مینگریم، فهم جدیدی دراینباره قائل خواهیم شد که این فهم در بستر گسترش تحولات جهانی بینش ما را از منفعت ملی تغییر و به مخرجمشترک میرساند؛ بهعنوانمثال، اگر صلح در منطقهای تهدید شود، تنها منافع ملی کشور به چالش کشیده نمیشود و منافع کل جهان با خطر و تهدید مواجه خواهد شد.
ترکیب نگاه حقوقی، روابطی و سیاسی به موضوع دیپلماسی نشان میدهد دیپلماسی یکی از بهترین روشهای ساماندهی روابط اعضای جامعه جهانی است که ضمن اینکه هرکدام از اعضا منافع و استقلال خود را دارند، در یک نگاه عمیقتر اما به سمت یک همکاری گسترده، همهجانبه و با ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و حتی نظامی حرکت میکنند. امروزه در ادبیات حقوق بینالملل ما با مفهوم سفیر، سفارتخانه و کنسولگری بسیار مواجه هستیم؛ نماد و نمودهای حقوقی دانش دیپلماسی در وضعیت فعلی جهان که در مفاهیم حقوقی آموزههای اسلامی دیده نمیشود.
البته ما واژه سفیر را بسیار بهکار بردهایم و این واژه در منابع فقهی و آموزههای اسلامی ما بسیار بهکاررفته است که نگاههای اولیه دیپلماسی را با خودش دارد؛ واژهای که امروز تکاملیافته و تحولات گوناگونی را تجربه کرده است؛ مفهومی قوامیافته که ساختاربندی و ســامــاندهـیشــده و نـمـایـنـدگیهـای مختلف را به خود اختصاص داده است؛ بهعنوانمثال، جمهوری اسلامی ایران با بیش از ۱۰۰ کشور در ارتباط است و بالای ۱۴۰ کنسولگری و سفارتخانه را در خود جای داده است. از سوی دیگر، ماهیت و بنمایه دیپلماسی امروز با مفاهیم سفیر، نماینده و حتی سیاست خارجی که در آموزههای اسلامی و مخصوصا در نهجالبلاغه بسیار به آن اشاره شده، مشترک است؛ بدین معنا که تفاوت ماهوی دیده نمیشود، بلکه این موضوعها همگی دارای یک بنمایه و فهم مشترک هستند که این وضعیت حداقلی بهمرورزمان کاملتر هم شده است.
مراحل دیپلماسی در حکومت پنجساله امیرالمؤمنین(ع)
زمانی که از دیپلماسی صحبت میشود، روابط درونکشوری و درونجامعهای مطرح نیست؛ بلکه روابط برونجامعهای و برونکشوری مطرح است؛ ما نیز با همین مفهوم مشترک حرکت میکنیم. اولین اصلی که در دیپلماسی و سیاست خارجی مطرح است، موضوع اهتمامورزیدن به صلح است. نمادها و نمودهای بسیاری دررابطهبا نوع حکومتداری و دیپلماسی حضرتعلی(ع) وجود دارد که نشان میدهد ایشان توصیه و تأکید بسیاری بر صلح داشتند؛ بهعنوانمثال، ایشان در نامه ۱۴ نهجالبلاغه به پیشقراولان لشکر خود تأکید میکنند: زمانی که در حال حرکت به سمت صفین هستید، شروعکننده جنگ نباشید؛ چراکه هم حرکت شما به سمت صفین و هم شروعنکردن اقدام نظامیتان، در هر دو حالت دارای حجت و برهان است. در بخش دیگری از این نامه نیز میگویند: اگر دشمن، شما را به صلح دعوت کرد، بپذیرید؛ چراکه در صلح، خیر است.
صلح میتواند هزینهها را کاهش دهد و درعینحال دارای منافع بسیاری نیز است. اگرچه در مواردی صلح هم خالی از ضرر نیست، فرایند منفعت و ضرر آن نشان میدهد که منافعش بیشتر از ضررهایش است. حضرت البته تأکید میکنند که در شرایط قبول صلح، حواستان باشد موردهجمه و خیانت قرار نگیرید. صلح را بپذیرید؛ اما مراقب توسعه دشمن نیز باشید؛ زیرا زمانی که شما خواب هستید، معلوم نیست دشمن نیز خوابیده باشد. حضرت در جای دیگری نیز فرمودهاند: در سپاهیان کسی را به کار بگمار که آزار و شکنجه مردم و جنگ را نیز دوست ندارد.
صلح از نگاه امامعلی(ع) استراتژیک بود
اولین اصل برای حضرتعـلی(ع) صلحجویی و صلحخواهی بود؛ موضوعی که دقیقا نگاه قرآنی دارد. امیرالمؤمنین کاملا دراینرابطه بر اساس قرآن حرکت میکردند؛ آنجا که قرآن میفرماید: «اگر دشمن از شما درخواست صلح کرد، بپذیرید؛ اما مراقب باشید.» رویکرد سیاسی امامعلی(ع) نیز بر همین پایه صلح است. نکته مهم این است که صلح از نگاه ایشان وضعیت استراتژیکی دارد؛ درواقع ایشان صلح را یک سیاست استراتژیکی میدانستند و نمیخواستند در صلح از یک وضعیت موقت و با ضعف عبور کنند.
دیپلماسی و سیاست خارجی دوم امامعلی(ع) اما با این مثال قابلتوضیح است: در زمان حکومت ایشان شرایط ایران تقریبا تمام شده بود و این امپراتوری بزرگ آن روز جزو قلمرو کشورهای اسلامی درآمده بود؛ در خصوص امپراتوری دوم (رم شرقی) هم مشکل حادی وجود نداشت و به مسلمانان اثبات شده بود که آنها نیز موحد هستند. این مثال برای این مطرح شد که دیپلماسی امیرالمؤمنین(ع) در ارتباط با بیرون مرزها را نشان دهد؛ اما در حوزه داخلی حکومت امیرالمؤمنین(ع) وضعیت خاصی برای ایشان شکلگرفته بود:
حاکمیت شام در اختیار معاویه بود و او بهعنوان بخشی از جامعه اسلامی حاضر به همراهی با امام نبود و حاکمی سرکش و یاغی بود. معاویه اصرار میکرد که امامعلی(ع) قاتلان عثمان را به او تحویل دهد تا آنها را محاکمه کند؛ حضرت اما این درخواست معاویه را اجابت نکردند؛ به این دلیل که معاویه در مقامی نبود که چنین درخواستی داشته باشد. محاکمهکردن کلا به عهده خلیفه مسلمانان بود و خلیفه مسلمانان هم کسی نبود جز امیرالمؤمنین(ع). خود حضرت باید تصمیم میگرفتند که قاتلان عثمان را محاکمه کنند یا نکنند و این موضوع ربطی به معاویه نداشت؛ معاویه اما آن فضا را بهانهای کرد تا در جایگاه خود اتفاق جدید و بیسابقهای را رقم بزند.
در آن شرایط اجرای دیپلماسی جدیدی نیز برای امامعلی(ع) رقم خورد؛ سیاستی که البته معاویه بهعنوان بخشی از جغرافیای اسلامی، باعث بهوجودآمدن آن رویکرد از سمت حضرت شد. در این دیپلماسی ابتدا گفتوگو صورت گرفت که جواب نداد و طبیعتا هیچ راهی جز جنگ با او را باقی نگذاشت. این دیپلماسی برخلاف دیپلماسی صلح بود و درواقع از دیپلماسی صلح به دیپلماسی جنگ تبدیل شده بود. حضرت برای مقابله با معاویه و عقبنشینی او از موضعش مجبور به اجرای دیپلماسی جنگ شدند.
به بیان دیگر، این نوع دیپلماسی، اجرای اقدامی نظامی در شرایطی است که تنها گزینه و آخرین گزینه برای حل یک مسئله باشد. جمهوری اسلامی ایران نیز امروزه بر اساس این سیاست با همه کشورهای جهان ارتباط دارد. همچنان که امیرالمؤمنین درگیر معاویه بود، ما نیز درگیر رژیم اشغالگر اسرائیل هستیم که طبیعتا صحبت یا گفتوگوکردن با آن جواب نمیدهد و باید مطابق دیپلماسی دوم (دیپلماسی جنگ) اقدامات لازم صورت گیرد. گذشت زمان نیز این را به همه نشان داده که اصولا رژیم صهیونیستی و این گروه تروریستی که بقای خود را به کشتن همه مخالفانش در یک جغرافیای خاکی اختصاص داده، جایی برای اصل دعوت و هدایتگری و طرح آن نگذاشته است؛ سیاستی که با عنوان اصل دعوت و هدایتگری شناخته میشود و سیاست خارجی امامعلی(ع) نیز بر همین مبنای هدایتگری بود. اصولا یکی از وظایف امام در نگاه شیعه و منابع فقه شیعه این است که امام باید برای هدایتگری تلاش کند. طبق این اصل، دشمن در این نگاه هدایتپذیر است و باید به او فرصت هدایتشدن داد. ازاینجهت نگاه حضرت و تمام تلاش ایشان این بود که بحث هدایتگری را دنبال کنند.
درواقع اگر قرار است دعوت و هدایتی صورت گیرد، خیرخواهی باید حرف اول را بزند؛ آنچه مقدمه سیاست چهارم امامعلی(ع) با عنوان خیرخواهی در بعد داخلی و بعد خارجی بهشمار میرود. در مثال برای بعد داخلی میتوان به این موضوع اشاره کرد: زمانی که امامعلی(ع) با اصحاب جمل و نهروانیها مواجه شد، کاملا خیرخواهی خود را نشان داد، با آنها گفتوگو کرده و مسائل مختلف را یادآوری کرد و آنها نیز متنبه شدند و از رفتارهای تنشآمیز خود دست برداشتند. خیرخواهی حضرت در این موضوع بسیار آشکار است.
در بعد خارجی اما تلاش حضرت برایناساس بود که فضا را برای همگان مساعد و تلطیف کنند و نشان دهند که اصل بر آن است که هدایتگری در بعد سیاست خارجی دنبال شود. ایشان از همه ابزارها و ظرفیتهایی که در حکومت اسلامی آن زمان وجود داشت، استفاده میکردند تا این شرایط را بهوجود آوردند. ازطرفی، در این مسیر از همه افراد تأثیرگذار که اصطلاحا امروز به سیاستمداران معروفاند، بهره کافی بردند. دراینباره میتوان به نامه 53 امام(ع) به مالکاشتر اشاره کرد. آنگاه که مالک برای حکومت مصر عازم شد، ابعاد گوناگونی از دستورالعملهای لازم، چه در اداره داخلی و چه در اداره خارجی کشور از سمت حضرت به مالک اعلام شد.
یکی از این موارد این بود که در مصر یکسری سنتها و آداب وجود دارد و باید سعی کنید این سنتهای حسنه را خدشهدار نکنید و با آنها نجنگید؛ آنچه کاملا نشاندهنده خیرخواهی سیاست حضرت است و مبنای خیرخواهی حکومتداری ایشان را در بعد داخلی و خارجی نشان میدهد. نشان میدهد زمانی که انسان خیرخواه است، هزینههای اداره کشور را در بعد داخلی و خارجی کم میکند. یکی از سیاستهایی که مصریها دنبال میکردند، سیاست کاهش تنش و سیاست صلح و دوستی با کشورهای پیرامون خود بود. اگرچه سابقه فرعونیان چیز دیگری را در مصر نشان میدهد، آنگاه که مسلمانان به آن منطقه وارد شدند و اسلام در آن کشور مستقر شد، سیاست مصریها نیز مطابق با موازین اسلامی شکل گرفت و در این راستا، اقدامات خوبی را انجام دادند.
عزتآفرینی برای جامعه اسلامی
سیاست بعدی حضرتامیرالمؤمنین(ع) تلاش برای عزتآفرینی جامعه اسلامی است. مرحوم مجلسی این حدیث را در خصوص ایشان نقل میکند: «حضرت میفرمایند: “شماها به من بدیهای زیادی کردید و خوبیهای کم؛ اما در ازای خوبیهای کمی که به من کردید و بدیهای زیادی که انجام دادید، من کارهای بسیاری را برای شما انجام دادم.”» یکی از این اقدامات که حضرت به آن اشاره میکنند، آبادانی و پیشرفت منطقه تحت حکومت ایشان (در جغرافیای اسلامی آن زمان) است. ایشان میفرمایند: «من کاری کردم که شما از آب فرات برای نوشیدن استفاده کنید. من کاری کردم که شما از گندم استفاده کنید؛ در بعد خارجی نیز من کاری کردم که عزت و اقتدار شما حفظ شود. من گرههایی که باعث ذلت شما بود، چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بینالمللی از گردن شما باز کردم و فضای عزتآفرینی برایتان رقم زدم.» آنچه افراد تأثیرگذار و سیاستمداران امروز نیز باید بر اساس آن و در مواردی که پای عزت، اقتدار و شکوه جامعه اسلامی در میان است، عمل کنند.
استفاده از ارزشهای دینی در راستای ایجاد صلح و محبت جهانی
نکته بـعدی در سـیاست خـارجـی حضرت امیرالمؤمنین(ع) به گسترش ارزشهای دینی و تلاش برای آگاهی جهان از ظرفیتهای بالای حاکمیت دینی اشاره دارد. این موضوع در نامه ۵۳ نهجالبلاغه با هدف ایجاد محبت، صلح و بسترهای همزیستی مسالمتآمیز آمده است. باید دقت کنید که این نگاه امیرالمؤمنین(ع) در آن زمان تا چه اندازه توانسته است ارزشهای دینی را گسترش دهد. ایشان با این رویکرد بهدنبال توسعه ارزشهای اسلامی و دینی بودند. امروزه بزرگترین دغدغه جهان این است که چگونه تبعیض را از بین ببرد.
تبعیض در حوزه نژادپرستی و… این دغدغهها برایناساس شکلگرفته است که چه اقداماتی صورت گیرد تا این تبعیضها وجود نداشته باشد؛ موضوعی که حضرتعلی(ع) در آن زمان با نگاهی پیشگیرانه به آن نگریستند. ایشان با این رویکرد که ارزشهای دین و اسلام میتواند سنگبنای ادبیات حقوق بشر را بگذارد، سیاست خود را در آن زمان اجرایی کردند.