گفتار منتشرنشده از استاد علی‌اکبر پرورش در بزرگداشت شهید عباس نبوی‌منش

آگاهانه انقلاب را ادامه دهید!

آنچه در ادامه می‌خوانید، گفتاری ماندگار از استاد سیدعلی‌اکبر پرورش، در مراسم شهادت شاگردش، عباس نبوی‌منش است که فراز و نشیب انقلاب‌ها و وعده‌های قطعی الهی را تبیین می‌کند.

تاریخ انتشار: 13:28 - شنبه 1403/10/22
مدت زمان مطالعه: 10 دقیقه
آگاهانه انقلاب را ادامه دهید!

به گزارش اصفهان زیبا؛ آنچه در ادامه می‌خوانید، گفتاری ماندگار از استاد سیدعلی‌اکبر پرورش، در مراسم شهادت شاگردش، عباس نبوی‌منش است که فراز و نشیب انقلاب‌ها و وعده‌های قطعی الهی را تبیین می‌کند. صوت این سخنرانی از آرشیو شخصی استاد سید حسن نوربخش در اختیار ما قرار گرفته است.

شهید عباس نبوی‌منش (یکم مهر 1336- نهم آذر 1357) دانشجوی مهندسی مکانیک دانشگاه «کار» [ادغام شده در دانشگاه صنعتی] بود و سری پرشور داشت. اول محرم (نهم آذر ماه) که آفتاب طلوع می‌کند، عباس با زبان روزه با دوستانش برای پخش اعلامیه راهی مسجد سید می‌شود. آن‌ها پس از پخش اعلامیه، وارد خیابان مسجدسید شده و با لاستیک‌های آتش گرفته، سد راه نیروهای ارتش می‌شوند. ارتشی‌ها با گاز اشک‌آور مردم را متفرق می‌کنند و عباس و دوستانش، پس از یک درگیری لفظی با ارتش، به‌طرف بازارچه بیدآباد فرار می‌کنند؛ اما یک سرباز که عباس را در تیررس می‌بیند، سرش را نشانه می‌رود و عباس نقش بر زمین می‌شود.

مردم بلافاصله جنازه او را به مسجد و سپس به بیرون از شهر می‌برند و در باغی خارج از شهر در زیر نور چراغ ماشین غسل می‌دهند و در محل امامزاده درب امام (خیابان عبدالرزاق)، درحالی‌که حکومت‌نظامی بود، شبانه و مخفیانه او را به خاک می‌سپارند.

احمد زمانی که با نبوی‌منش عقد اخوت خوانده بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دادگاه محاکمه ارتشی ضارب شرکت کرد. استاد زمانی گزارش می‌دهد که سرباز مذکور ادعا می‌کرد: «فرمانده میدان، من را مورد خطاب و عتاب قرار داده بود که چرا تیراندازی نمی‌کنی؟! من نیز یک تیر کور و بی‌هدف شلیک کردم. در همین لحظه ناگهان نبوی‌منش از جان‌پناه بازار ظاهر شد و تیر به او اصابت کرد و اصلا فرصت نشانه‌گیری نداشتم.» زمانی می‌گوید که خانواده شهید نبوی‌منش از قصاص قاتل صرف‌نظر کردند و دیه او را نیز برای ساخت یک مسجد در روستای همان سرباز (اطراف زرین‌شهر) هزینه کردند.

مصلحان اجتماعی و وعده‌های الهی

عباس نبوی‌منش در دبیرستان احمدیه با استاد پرورش آشنا شد و با چندتن دیگر از دوستان در جلساتی که صبح جمعه تشکیل می‌شد، شرکت می‌کرد. او در این مدت تحت تربیت استاد به تحکیم مبانی اعتقادی خویش کوشید. آنچه در ادامه می‌خوانید، گفتاری ماندگار از استاد سیدعلی‌اکبر پرورش، در مراسم شهادت شاگردش عباس نبوی‌منش است که به مبارزه مصلحان اجتماعی با سردمداران ظلم و فساد اشاره دارد.

[بسم الله الرّحمن الرّحیم]
«وَلَا یزَالُ الَّذِینَ کفَرُوا تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِیبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّی یأْتِی وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ
لَا یخْلِفُ الْمِیعَادَ (۳۱) وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن
قَبْلِک فَأَمْلَیتُ لِلَّذِینَ کفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکیفَ کانَ عِقَابِ (۳۲)» [سوره رعد]

اصولا هر مصلحی که برای لایروبی نهر یک اجتماعی به درون آن نهر می‌رود و می‌کوشد که از آلودگی و آلوده‌شدن نهراسد و درصدد است که تمام رسوبات و ته‌نشین‌شده‌های این جامعه را زیرورو کند، قاعدتا این نهر و آرامش این نهر به‌هم می‌خورد. خزه‌هایی که بر سر آب می‌آیند، لایروب را خزه می‌دانند و صدف‌هایی که باز زیرورو می‌شوند، لایروب را صدف می‌شمارند.

صفاتی معکوس که به مصلحان نسبت می‌دهند

این یک خصلت اجتماعی است که قاعدتا مصلحان جامعه برای زیروروکردن بنیان‌های یک جامعه، آنگاه که وارد جامعه می‌شوند، اولین خصوصیتشان این است که از آلوده‌شدن نمی‌هراسند و در این دگرگونی و در این تغییر و تحول، که انقلابش می‌نامیم، هرکس در جامعه بنا به خصلت خودش، از آن مصلح یاد می‌کند.

کاهنان [آن جامعه] به آن مصلح نسبت کهانت می‌دهند، شاعران آن جامعه به آن مصلح نسبت شعر می‌دهند، خائنان آن جامعه به آن مصلح نسبت خیانت می‌دهند، عیاشان آن جامعه به آن مصلح نسبت عیاشی می‌دهند، فرصت‌طلبان [آن جامعه] به آن مصلح نسبت فرصت‌طلبی می‌دهند، عادلان آن جامعه نسبت به آن مصلح نسبت عدالت می‌دهند، فاسقان آن جامعه به آن مصلح نسبت فِسق می‌دهند. از این جهت شما می‌بینید وقتی پیامبر اکرم(ص) برای برکندن بنیان شرک‌زده جامعه جاهلیت آمد و برنامه خود را بروز داد، افراد مختلفی به سمت او جذب شدند و افرادی از او بریدند. نسبت‌های گوناگونی به او داده می‌شد؛ می‌گفتند که این فرد کاهن است. در حقیقت او کاهن نبود؛ خودشان کاهن بودند که به این مصلح بزرگ نسبت کهانت می‌دادند. یک دسته می‌گفتند شاعر است؛ در حقیقت پیامبر(ص) شاعر نبود؛ زیرا قرآن می‌گفت: «وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا ینبَغِی لَهُ» [به پيامبر شعر ياد نداده‌ايم. اصلا شعروشاعری در شأن او نيست. (یس، ۶۹)]

در حقیقت آموزش شعر به پیامبر داده نشده است؛ آنان خود شاعر بودند و در حقیقت نسبت شعر به پیامبر می‌دادند. دسته‌ای می‌گفتند پیامبر(ص) مجنون است، دیوانه است، جن‌زده است. این پیامبر نبود که مجنون بود و دیوانه و جن‌زده؛ بلکه آن گروه از افرادِ اجتماع بودند که جن‌زده شده بودند، مجنون بودند، دیوانه بودند و بر اساس خصلتشان به این مصلح، نسبت جنون می‌دادند.

و شما اگر قرآن را بررسی کنید، به‌عنوان یک خط در قرآن می‌بینید که چه افرادی نسبت به این مصلح جذب شدند و چه افرادی از این مصلح بریدند. نسبت‌هایی که به این مصلح بزرگ، یعنی پیامبر گران‌قدر داده می‌شد، بر اساس خصلت‌های خودِ فرد بود و خودِ نسبت‌دهندگان. حال این قضیه را باید در تمام انقلابات تعمیم داد؛ یعنی به‌خوبی می‌توان در این انقلابِ خودِ ما هم از این خصلت اجتماعی کاملا آشنایی پیدا کرد و نسبت‌هایی که به مصلح یا مصلحان انقلاب می‌دهند، متوجه قضیه شد.

مصلحی به نام امام، متوجه می‌شود که جامعه شرک‌زده جاهلیت شاهنشاهی، تمام نیرویش را بسیج می‌کند که در حقیقت نسل جوان را از مدار انسان خارج کند، نسل جوان را از انسان‌بودن ساقط کند و همانند فرعون، نیروهای جوان را به استخدام امیال و خواسته‌های حیوانی خود بکشد و از این رهگذر، معادن این ملت، منابع این ملت را غارت کند؛ ازاین‌رو ما می‌بینیم مصلحی بدون ترس از آلوده‌شدن، بدون ترس و هراس از نسبت‌های گوناگون، به این نهر اجتماع می‌رود تا نهر اجتماع را لایروبی کند، روسوبات، لِردها، لجن‌ها و تمام آلودگی‌ها را از این نهر بیرون بریزد و دفن کند.

این دریای خروشان و این نهر جوشان را که باید با تمام صفا و با تمام پاکی‌اش به تمام انسان‌ها حیات بدمد و عامل تکامل یکدیگر باشد، از این لجن‌ها و لِردها، در حقیقت پاک کند. طبیعی است وقتی عده‌ای برای لایروبی نهر می‌روند، خودشان لجن‌آلود می‌شوند، خودشان روسوبات نهر به وجود آنان می‌ریزد. این خصلت یک مصلح هم چنین است؛ آلودگی‌های جامعه به او می‌پاشد؛ اما بر اساس پاکی ذاتی، انسان را نمی‌توان آلوده کرد.

از این جهت ما می‌بینیم آلودگان آن جامعه، لِردهای آن جامعه، رسوبات آن جامعه، ته‌نشین‌شده‌های آن جامعه، خزه‌های آن جامعه، وزغ‌های آن نهر که هرکدامشان می‌بینند مصلح جدید آرامش دیرینشان را به هم زده است و در حقیقت بنیانشان را زیرورو می‌کند، سعی می‌کنند از دیدگاه خود و از دریچه چشمان خود به او بنگرند و او را منسوب کنند به همان خصلتی که خودشان دارند. لذا در حقیقت عُمّال داخلی جنایتکاران بین‌المللی در داخل می‌کوشند که بر اساس خصلت خود، مصلحان جامعه را معرفی کنند.

لجن‌های نهر صدایشان بلند شده است

گاهی می‌بینیم زمزمه‌ای بلند می‌شود که امام یا سایر مصلحان فرصت‌طلب‌اند. گاهی از گوشه‌ای زمزمه‌ای بلند می‌شود که امام یا سایر مصلحان، مسائل سیاسی را متوجه نیستند، گاهی از گوشه‌ای زمزمه‌ای بلند می‌شود که امام، نیروها را ارزیابی نمی‌کند و توازن قوا را نمی‌سنجد.

این سروصداها از کجاست؟این‌ها همان خزه‌های نهرند، همان گندیدگی‌های نهرند، همان لجن‌های نهرند که این مصلح، آرامششان را به هم زده است، خواب دیرینشان را [به هم زده است]، این‌ها وزغ‌های نهرند، قورباغه‌های نهرند که سالیان طویل در ته این نهر، در لابه‌لای لجن‌ها و گنداب‌ها و منجلاب‌های نهر، خوش می‌زیستند و نغمه‌های ناموزون خود را سر می‌دادند و امروز که امام (در حقیقت مصلح)، این نهر اجتماعی را لایروبی می‌کند، آن‌ها هستند که از دیدگاه خود، سروصداهایی که شایسته خود و بر اساس خصلت خودشان است، سر می‌دهند.

بوق‌های تبلیغاتی آمریکای پول‌زده و دلارزده، انقلاب این مصلح و این امت اصلاح‌طلب را فقط و فقط از کانال دلار می‌بیند و بس. افراد جن‌زده در دنیای غرب و افراد «الینه» شده امروز، حرکت امام و امت را در حقیقت بر اساس جنون‌زدگی تفسیر می‌کنند و از این جهت می‌بینیم در روزنامه‌های غرب آمده است که ایران و امامِ ایران و امت ایران دچار جن‌زدگی شده‌اند. این‌ها انقلابی نیستند؛ بلکه جن‌زده‌اند!

اتهام ماجراجویی به انقلاب، در روزنامه‌های صهیونیستی

در روزنامه می‌بینیم که امروز این ملت به‌پاخاسته که همان آب‌های آن نهر گوارای جامعه هستند و در حقیقت، آن تعداد زیاد که مقدار کمّی آب یک نهرند، به‌پا خاستند؛ ولی روزنامه‌های غرب تفسیر می‌کنند که این مردم انقلابی نیستند؛ بلکه ماجراجویند. از چه دیدگاه دارد امت ما را ماجراجو می‌بیند؟ از دیدگاه خودش و می‌گوید که اگر این ملت جن‌زده را، این ملت ماجراجو را پیشِ پای خودش ننشانی و او را تنبیه نکنی، به‌زودی ماجراجویی‌اش رشد جغرافیایی می‌یابد و به تمام کشورهای جهان سوم سرازیر می‌شود و امتداد می‌یابد…

روزنامه‌های غرب و مفسران و تحلیلگران غرب، همه آن‌ها سعی می‌کنند از این رهگذر ما را یک امت ماجراجو معرفی کنند. چرا؟ برای اینکه امام و مصلحان این جامعه، بدون ترس و هراس از گندیدگی‌ها و رسوبات و لجن‌های نهر، به عمق اجتماع رفته تا این بنیان‌های گندیده را به هم بزنند و طبیعی است می‌بینید وقتی‌که قرار است لجن‌ها بیرون ریخته شود و تا مدتی اجتماع، این خصلت را دارد که آب با لجن، آب با رسوبات ممزوج می‌شود؛ اما آب خصلت آب‌بودنش را از دست نمی‌دهد. ازاین‌جهت ما می‌بینیم قرآن می‌فرماید: «وَلَا یزَالُ الَّذِینَ کفَرُوا تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ».

«قارعه» یعنی فریادهای کوبنده انقلابی

خیلی آیه عجیبی است، برادران و خواهران، در سوره مبارکه رعد. قرآن می‌فرماید: باید بر سروصورت کافرانِ حق‌پوش، بر سروصورت کافران حق‌فروش و بر پیکر کافرانِ جنایتکار که امروز در رأسشان آمریکای خیانت‌پیشه چپاولگرِ یغماگر است، باید از جانب شما «قارعه» ببارد. قارعه یعنی چه؟ «تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ»، باید به آنان به اعتبار آنچه انجام دادند، قارعه ببارید؛ قارعه یعنی چه؟ «قارعه» یعنی فریادهای کوبنده انقلابی، «قارعه» یعنی خود انقلاب، «قارعه» یعنی حماسه‌های انقلاب، «قارعه» یعنی فریادهای انقلابی… بر صورت آنان ببارد.

قرآن می‌گوید وحشت نکنید! اگر شما بدون هیچ وحشتی چنین کردید، مطمئن باشید که خداوند این «قارعه» شما را، فریاد شما را، حماسه‌های شما را مانند پتکی عظیم بر سروصورت این کافران حق‌پوش فروخواهد فرستاد. همه شما در تاریخ اسلام شاهد بودید، در همین انقلاب شاهد بودید که حماسه‌های شما، فریادهای تکبیر شما چگونه مانند پتکی به‌صورت «قارعه» بر سروصورت نظام گندیده و جاهلیت گندیده نظام شاه مخلوع و یارانش و دوستانش فروباریده شد.ببینید قرآن چگونه ملموس می‌شود امروز. برادران، خواهران! در این مقطع زمانی می‌خواهید آیات قرآن برایتان روشن باشد؟ «وَ لَا یزَالُ الَّذِینَ کفَرُوا تُصِیبُهُم»، برسد به آنان؛ «تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُوا»، به اعتبار آنچه انجام می‌دهند؛ چه برسد؟ قارعه! انقلاب، فریاد، خشم و حماسه و فروبارید انصافا و دیدید. سال گذشته دیدید فریاد شهیدان را چگونه حماسه جاودانشان پتکی آهنین بود بر سروصورت نظام گندیده شاهنشاهی و امسال می‌بینید که فریادها و قارعه‌ها و حماسه‌های جاودانه این ملت بزرگ چگونه پتکی است بر سروصورت آمریکای غدار.

پتکی عظیم بر سروصورت حق پوشان/ وعده خدا قطعی است

«أَوْ تَحُلُّ قَرِیبًا مِّن دَارِهِمْ»؛ عبارت بعدی قرآن چقدر عجیب است! شما باید با حماسه‌هایتان، فریادهایتان، با انقلابتان بر سروصورت این کافران حق‌پوش ببارید یا «تَحُلُّ قَرِیبًا مِّن دَارِهِمْ»، به‌زودی شما به سرزمین آنان، به دار آنان، به خانه آنان فرود می‌آیید. شما سال گذشته دیدید این آیه قرآن برای ما سخن می‌گفت. می‌گفت قارعه، فریاد، انقلاب و خشم انقلابی شما بر سروصورت نظام فرود می‌آید و اگر ادامه پیدا کند، به‌زودی بر خانه‌شان و بر کاخ‌هایشان فرود خواهید آمد و دیدید، یک سال نگذشت چگونه بر خانه‌هایشان، بر دارهایشان، بر کاخ‌هایشان، شما ملت فرود آمدید.

آیه قرآن به این صورت ملموس [است] و باز امسال هم قرآن [می‌گوید]، اگر قارعه شما، فریاد شما، حماسه شما، باز به‌مانند پتکی عظیم شود بر سروصورت آنان ببارد، به‌زودی شما به خانه‌های آنان، به کاخِ آنان و به دار آنان سرازیر خواهید شد [حاضران: ان‌شاءالله].

بدانیم فرمان خدا قطعی است. تازه سخن به اینجا نمی‌رسد؛ مرحله بعدی دارد. این به‌وسیله شما انجام می‌گیرد. البته عنایات خدا دم‌به‌دم می‌رسد؛ اما وقتی چنین شدند، با قارعه شما بر سر و پیکرشان و شما ادامه دادید و خانه‌هایشان را و کاخ‌هایشان را که متعلق به مستضعفان جهان است، به نفع مستضعفان تصرف کردید، تازه سخن بعدی خداست: «حَتَّی یأْتِی وَعْدُ اللَّهِ»؛ تا اینکه تازه وعده‌های خدا برسد.

در حقیقت خدا گاهی از رهگذر نیروی ملت و اراده امت، برنامه خود را اجرا می‌کند. این یک راهش [است] که شما دیدید قارعه شما بر سروصورت شاه و دستگاهش بارید. وعده دوم خدا این بود که به دار آنان سرازیر شدید و کوچ کردید؛ و مسئله سوم، تازه وقتی آن نظام گندیده به دست شما متلاشی شد، تازه آغازی است که خداوند مستقیما با آنان روبه‌رو شود. سخن خداست که می‌گوید شما این نظام را متلاشی [کردید]، قارعه شما متلاشی کرد. شاه را بیرون کردید و خانه‌ها را به نفع مستضعفان تصرف کردید. تازه این اراده غیرمستقیم خدا بود؛ به‌جایی می‌رسد که خدا می‌خواهد مستقیم حساب این‌ها را برسد: «حَتَّی یأْتِی وَعْدُ اللَّهِ»، که وعده خدا که دخالت مستقیم اوست برسد؛ «إِنَّ اللَّهَ لَا یخْلِفُ الْمِیعَادَ»، بدانید که خداوند به‌هیچ‌عنوان تخلف نمی‌کند.

برادران و خواهران! به خدای شهیدان سوگند! نه بر اساس تصمیمات ساده‌ای که ممکن است من یا دیگری داشته باشد، نه، بر اساس سنت خدا اگر همین‌طور که قارعه شما بر سروصورت شاه بارید و به سرزمین آنان کوچ کردید و وعده خدا یکی پس از دیگری برای ذلت…، بیشترش می‌رسد، مطمئن باشید الآن هم شما ملت بزرگ در مدخلی قرار گرفته‌اید که قارعه‌تان، فریادتان، حماسه‌تان، انقلابتان در حقیقت پتک کوبنده‌ای است بر سروصورت نظام گندیده صهیونیست‌ها و مطمئن باشید اگر ادامه دهیم، این قارعه را، این فریاد را، این حماسه را، این خشم انقلابی را، به خدای قرآن، به خدای شهیدان سوگند، به‌زودی به‌زودی به‌زودی، حتی کاخ‌های صهیونیست‌ها، حتی مقر صهیونیست‌ها، پایگاه‌های صهیونیست‌های جهان‌خوار به دست شما ملت قارعه‌ساز و انقلابی و حماسی و سایر مسلمینِ بزرگ و حماسی فتح خواهد شد. (فریاد حاضران: ان‌شاءالله)

ضرورت تداوم و کارایی انقلاب

این را نه بر اساس محاسبات خودم بگویم، بر اساس این سخن می‌گویم که «إِنَّ اللَّهَ لَا یخْلِفُ الْمِیعَادَ»؛ خدا وعده‌اش تخلف‌ناپذیر است. اما فقط و فقط با تداوم‌دادن و ادامه‌بخشیدن به کارایی انقلابی. اگر تداوم دهیم، اینکه عرض کردم طبق فرموده خدا قطعی قطعی است، مطمئن باشید؛ اما فقط شرطش همان است که فرمود: «وَلَا یزَالُ الَّذِینَ کفَرُوا تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِیبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّی یأْتِی وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا یخْلِفُ الْمِیعَادَ».

بعد خداوند سخنش را می‌گرداند. خطاب می‌کند به مصلح بزرگ اسلام (یعنی پیامبر)، می‌گوید پیامبر، در مسیر این حرکت بدان: «وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِک فَأَمْلَیتُ لِلَّذِینَ کفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکیفَ کانَ عِقَابِ»؛ بدان تو که می‌خواهی نهر اجتماع را لایروبی کنی. پیامبران قبل از تو هم چنین کردند، مصلحان قبل از تو هم‌چنین کردند، و عده‌ای آنان را استهزا می‌کردند، مسخره می‌کردند… . ازاین‌جهت بدان که لجن‌های اجتماع، وزغ‌ها، خزه‌های نهر، این‌ها ای پیامبر، به‌مانند هم‌اکنون که تو را استهزا می‌کنند، پیامبران قبل از تو را هم استهزا می‌کردند و قرآن ادامه می‌دهد، طبیعی است سخنش را تا امروز بگوید که ای امام مصلح، ای امت مصلح، شما که به [لایروبی] نهر اجتماع رفته‌اید، بدانید که در حقیقت خزه‌ها و وزغ‌ها و لجن‌های این نهر می‌خواهند شما را استهزا کنند.

این برنامه بوده است. امروز منافقان داخلی بر اساس خصلتشان استهزا می‌کنند، امروز سیاسی‌کاران حرفه‌ای، بر اساس خصلتشان استهزا می‌کنند، امروز عمّال وابسته داخلی براساس خصلتشان استهزا می‌کنند؛ اما گوش فرا دهید قرآن چه می‌گوید: «وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِک فَأَمْلَیتُ لِلَّذِینَ کفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکیفَ کانَ عِقَابِ».

پیغمبران پیشین را هم مسخره کردند، پیشینیان را هم مسخره می‌کردند. هم‌اکنون که تو را مسخره می‌کنند، مِن قَبْلِک، این چنین بود؛ اما تو ادامه بده. تو قارعه کوبنده‌ات را بر سروصورت او بباران و بدان به‌زودی فتح خواهی کرد؛ چرا؟ چون خدا می‌فرماید: «فَأَمْلَیتُ لِلَّذِینَ کفَرُوا»؛ این کافران حق‌پوش، این مستهزئین، این مسخره‌جویان، این مسخره‌کنندگان که بر مسلک دلقکی و خصلت مسخرگی خود مسخره می‌کنند، خداوند یک مدتی مهلتشان می‌دهد.

به‌زودی مهلت مسخره‌کنندگان تمام می‌شود

همان حالتی است که لایروب، نهر را لایروبی می‌کند، خزه‌ها یک مدتی کم مهلت پیدا می‌کنند؛ اما بالاخره چه می‌شود؟ «ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ»، شما به لایروبی‌تان ادامه بدهید، شما به فریادهای حماسی‌تان ادامه دهید، شما به روح انقلابی‌تان گسترش و تداوم بدهید، بدانید که استهزا می‌کنند؛ اما در حقیقت بدانید که پس از این مهلت چندروزه که در مخلوط‌شدن آب و لجن در سطح یک جامعه ناگزیرید، بدانید که ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ، به‌زودی این خزه‌ها، به‌زودی این وزغ‌ها، به‌زودی این لجن‌ها گرفته می‌شوند و بیرون ریخته می‌شوند. ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ و سپس خداوند این لجن‌های اجتماع را اگر شما به شفافیتتان و صافی انقلابی‌تان ادامه بدهید، به‌زودی آن‌ها را بیرون می‌ریزد. «فَکیفَ کانَ عِقَابِ»؛ آن‌وقت خواهید دید که چگونه است عِقاب و عَذاب و ذلت و خواری که بر سروصورت آنان فروخواهد آمد.

ازاین‌جهت قرآن به همه ما هشدار می‌دهد که آگاهانه انقلاب را ادامه دهید، نترسید؛ به‌زودی با عنایت او و با الطاف او که در اراده شما تجلی می‌کند، بر سرزمین آنان فرود خواهید آمد و آنجاست که تازه خداوند با آنان معامله مستقیم دارد.

و قرآن می‌فرماید از استهزاکردن آن‌ها بیم نداشته باشید؛ زیرا با پیشینیان قبل از شما هم‌چنین می‌کردند. اما خداوند این لِردها و این وزغ‌ها و کلاغ‌هایِ کنار گنداب‌ها را بیرون ریخت: «ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکیفَ کانَ عِقَابِ»؛ آن وقت بیچارگی و ذلت و نابودی برای آنان.

خدایا ! به حرمت خون شهیدان، به احترام شهیدان عزیزی که در این شهر در روزهای یازدهم و دوازدهم محرم فرمان تو را لبیک گفتند و برای تحقق آرمان‌ها به‌پاخاستند و در حقیقت محبوب‌ترین چیزشان یعنی خونشان و حیاتشان را به پیشگاه تو تقدیم کردند و همه شهیدان که چنین کردند برای تحقق آرمان‌های قرآنی و اسلامی تو، خدایا دم‌به‌دم بر قارعه این امام امت و حماسه‌ها و جاودانگی‌ها و شکوه‌های این ملت بیفزا! (حاضران: الهی آمین)

خدایا! چون امروز روزی است که برادران عزیز دانشگاهی در این روز در مقابله با رژیم جنایتکار و غدار جان خود را تسلیم نموده‌اند، خدایا! پیوسته بین دانشجویان و دانش‌آموزان عزیز ما و دانشجویان گران‌قدر ما و روحانیون مبارز ما آشتی و مؤالفت و دوستی و همگامی و همفکری مرحمت بفرما! (حاضران: الهی آمین)

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

ده + پانزده =