به گزارش اصفهان زیبا؛ بغض راه گلویش را میگیرد، وقتی از لحظههایی حرف میزند که ثانیه به ثانیهاش برای او و دختربچهاش مثل هزار سال گذشته: «به هر بهانهای کتک میخوردم؛ مثلا شب از کار که میآمد اگر غذا آماده نبود، جنجال به راه میانداخت و شروع به گفتن بدوبیراه میکرد و هر چه فحش بلد بود، نثار من میکرد.»
«رعنا» میگوید که هنوز کبودی لگدهای همسرش روی بدنش باقی مانده و تکان که میخورد درد را احساس میکند: «هر چه التماس میکردم که حداقل به خاطر دخترمان این کار را نکن، به من رحم نمیکنی به او رحم کن؛ اما فایدهای نداشت!»
«رعنا» این روزها 38سالگیاش را طی میکند، خانهدار است و تا پنجم ابتدایی بیشتر درس نخوانده: «خیلی زود ازدواج کردم. در روستایی که زندگی میکردم اصلا رسم نبود که دختر درس بخواند. خانوادهها دخترهایشان را خیلی زود شوهر میدادند.»
همین هم شد که با اولین خواستگاری که پا به خانهشان گذاشت ازدواج کرد: «آن موقع 16سال داشتم. همسرم کار نداشت. چند وقت بعد از عروسی هم فهمیدم که معتاد است.»
کار از کار گذشته بود و پدر و مادر «رعنا» توی گوشش خوانده بودند که زن با لباس سفید به خانه بخت میرود و با همان لباس هم بیرون میآید. میگوید: «بعد از عروسی به هر بهانهای که میشد مرا آزار و اذیت میکرد؛ مثلا از او میخواستم که سر کار برود و شغلی برای خودش دستوپا کند؛ اما او زیر بار نمیرفت و مدام دستش جلوی اینوآن دراز بود. مجبور شدم خودم بروم توی خانهها کار کنم تا حداقل یک لقمه نان درآورم.
چه فایده؟ هر چه درمیآوردم با زور و کتک از من میگرفت و خرج موادش میکرد؛ حتی وقتی بچهدار هم شدیم دست از این کارهایش برنداشت. هر موقع هم شکایت پیش خانواده خودم یا او میبردم، گفتند سایه سرت است و اجازه نداری از او جدا شوی. پدرم گفت اگر طلاق بگیری حق نداری پایت را خانه من بگذاری! چه باید میکردم؟ با یک بچه کجا میرفتم؟ مجبور شدم بسازم و بسوزم!»
«رعنا» تنها یکی از هزاران زنی است که بارها موردخشونت خانگی قرار میگیرند و بهناچار طعم تلخ آن را میچشند؛ خشونتی که بهتازگی ناصر چاووشی، مدیرکل اداره بهزیستی اصفهان در نشست خبری خود از افزایش آن و همچنین تماسها با اورژانس 123 خبر داد: «آمارها نشان میدهد که با افزایش همسرآزاری در خانوادههای اصفهانی روبهرو هستیم.زنانی که در معرض خشونت خانگی یا تجربه خشونت خانگی از سوی همسران خود قرار میگیرند، در مجموعه حامیسرا نگهداری میشوند.»
خشونتهای خانگی تنها گریبان زنان بیسواد یا خانهدار را نمیگیرد. گزارشها حاکی از این است که اگرچه این زنان بیشتر از سایر افراد مورد خشونت قرار میگیرند؛ اما برخی از زنان تحصیلکرده و شاغل نیز در معرض خشونت هستند؛ فرقی نمیکند پزشک باشند یا پرستار، معلم باشند یا کارمند.
«سعیده» یکی از همینهاست؛ زنی که 15 سال است در یک اداره مشغول به کار است و ده سال پیش با همسرش ازدواج کرده. میگوید: «با وجود اینکه درآمد دارم و همه نیازهای مادیام را خودم برطرف میکنم؛ اما بارها مورد خشونت قرار گرفتهام؛ چون همسرم بدبین است و با هر بهانه کوچکی که دستش میآید، جنجال به پا میکند و هر چه از دهانش درمیآید نثارم میکند؛ مثلا کافی است یکی از همکاران آقا با من تماس بگیرد، آن وقت است که روزگارم سیاه میشود. بارها خواسته مانع کارکردنم شود؛ اما نتوانسته! چندین بار به محل کارم آمده و به همکارانم توهین کرده است.»
او میگوید جانش به ستوه آمده و نمیداند تا چند وقت دیگر میتواند این شرایط را تحمل کند: «به خاطر اخلاق بد همسرم بچهدار نشدهام. بارها خواستهام طلاق بگیرم؛ اما باز هم منصرف شدهام. نمیدانم چقدر وقت دیگر میتوانم رفتارهای او را تحمل کنم. آبرو برایم نگذاشته است! یکیدوبار خواستهام خودکشی کنم؛ ولی باز هم صبوری کردهام.»
با این همه، «سعیده» میگوید کسی از مشکل او باخبر نیست: «از آنجا که هم خودم و هم همسرم وضعیت مالی خوبی داریم، همه فکر میکنند زندگیمان بدون مشکل است؛ اما نمیدانند که چقدر تحتفشار روحی قرار دارم. وقتهایی هم که دعوا راه میاندازد تا سهچهار ماه با من قهر میکند و حرفی نمیزند!»
خشونت خانگی در حال افزایش است
گزارشها حاکی از این است که خشونت خانگی درحال افزایش است. پزشکی قانونی در آخرین گزارش خود برای سال ۱۴۰۰ اعلام کرده 75هزار موردخشونت خانگی ثبت شده که در سالهای قبل هم تقریبا همین آمار وجود داشته است.
در گزارشهای دیگری نیز آمده که بیش از ۹۰درصد این موارد، ضرب و شتم زنان توسط مردان بوده است. البته این در حالی است که بسیاری از این خشونتها به پزشک قانونی نمیرسد و در خلوت خانهها میماند و زنان در برابر آن سکوت میکنند؛ خشونتهایی که صرفا به خشونت فیزیکی منتهی نمیشوند؛ بلکه شامل خشونت عاطفی نیز میشوند.
سکوت زنان در برابر خشونت شکسته است
اگر تا دیروز کمتر زنی جرئت داشت در این رابطه سخن به میان آورد، حالا اما آگاهی زنان باعث شده تا خیلیهایشان نسبت به این موضوع واکنش نشان دهند و سکوت خود را بشکنند. پنج سال پیش بود که معاون مسائل اجتماعی سازمان امور اجتماعی وزارت کشور، اصفهان را در جایگاه نخست خشونت خانگی معرفی کرد. از سوی دیگر، گزارشها حاکی از این است که خشونت در دوران کرونا افزایش یافت.
خشونت اما دلایل مختلفی دارد. نتایج پژوهشی تحت عنوان «شیوع خشونتهای خانگی و عوامل مؤثر بر آن در زنان شهر اصفهان» که در فصلنامه تحقیقات نظام سلامت منتشر شده، حاکی از این است: «بین سن زنان و اعمال خشونت کلامی و مالی از جانب همسرانشان ارتباط آماری معنیداری دیده شد؛ همچنین زنان با تعداد فرزند بیشتر، بیش از سایرین مورد خشونت مالی قرار گرفته بودند. بین سن هنگام ازدواج با خشونت روانیعاطفی و خشونت مالی ارتباط آماری معنیداری وجود داشت. در این مطالعه زنان با سطح تحصیلات کمتر بیش از سایرین خشونتهای کلامی و مالی را تجربه کرده بودند؛ همچنین بین ابتلا به بیماریهای روانی و انواع خشونتها ارتباط آماری معنیداری دیده شد.»
خشونت خانگی اگرچه مرد و زن و کودک نمیشناسد؛ اما گزارشها حاکی از این است که زنان بیشترین قربانیان خشونتهای خانگی هستند. مجتبی ناجی، روانشناس دراینباره به «اصفهان زیبا» میگوید: «یکی از علتهایی که باعث شده آمار خشونت افزایش یابد، این است که افراد اکنون راحتتر آن را بروز میدهند و راحتتر با اورژانس اجتماعی تماس میگیرند. از سوی دیگر، وقتی افراد در رسیدن به اهداف و آرزوی خود دچار ناکامی میشوند، ممکن است نسبت به اطرافیان خود پرخاشگری کنند؛ زیرا این افراد فاقد مهارتهای مقابله با ناکامی هستند و میخواهند راه یکشبه را صدساله طی کنند.»
به گفته او، در بروز خشونت عوامل غیرروانشناسی مثل تغذیه نیز تأثیر دارد؛ درحالیکه امروز افراد به سمتوسوی مصرف فست فودها سوق یافتهاند که این موضوع بر خلقوخو تأثیر زیادی دارد.
ناجی معتقد است: «نباید اجازه داد رفتارهای خشونتآمیز در جامعه عادی شود و افراد بهواسطه پرخاشگری به اهداف خود برسند. البته درحال حاضر، خشونتهای عاطفی نسبت به خشونتهای فیزیکی رواج بیشتری دارند که اتفاقا بار روانی آنها نیز زیاد است؛ ضمن اینکه جامعه و خشونت بر همدیگر تأثیرگذار هستند و افراد میتوانند خشم خود را به عرصههای اجتماعی منتقل کنند.»