به گزارش اصفهان زیبا؛ جشنواره بینالمللی پژوهش و خلاقیت در مدیریت شهری، امسال نیز همچون سالهای گذشته در کشور برگزار شد. آنطور که در اهداف اصلی این جشنواره ذکر شده، هدف از برگزاری آن، توسعه گفتمان علمی و استفاده از پژوهشهای علمی در مدیریت شهری است تا از این طریق شهرداریها بتوانند با نخبگان و اندیشمندان به شکلی سازمانیافته ارتباط بگیرند و شبکه تعاملی تشکیل دهند تا در رفع مشکلات و مسائل شهری، عملکرد بهتر و بهینهای ارائه دهند.
این جشنواره امسال 14 محور داشت که معماری ایرانیاسلامی، توسعه شهری محلهمحور، شهرهای سبزآبی، حکمرانی و سیاستگذاری شهری و شهر ایمن و هوشمند ازجمله محورهای این جشنواره بود. شهرداری اصفهان نیز امسال مثل سایر شهرداریها در این جشنواره شرکت کرد و توانست 9 طرح پژوهشی و پنج پایاننامه در این جشنواره ارائه کند که درنهایت، دو طرح پژوهشی و دو پایاننامه، بهعنوان منتخب آثار شهرداری اصفهان برگزیده شد. آنچه در ادامه میآید، گزارشی است از سهطرح برگزیده شهرداری اصفهان در جشنواره بینالمللی پژوهش و خلاقیت در مدیریت شهری.
سالمندان و فضای شهر
یکی از این سه، پژوهشی است با عنوان «تعیین الزامات و نیازهای ایجاد مرکز اجتماعی ویژه سالمندان شهر اصفهان». در این پژوهش سعی شده است بهگونهای دیگر به مقوله سالمندی از منظر شهری نگاه شود. به نظر نویسنده، باید فضای شهری برای سالمندان بهگونهای طراحی شود تا این دوره از زندگی برای آنها معنادار و حیاتبخش باشد؛ بنابراین محورهایی همچون شناسایی نیازهای سالمندان در چارچوب فعالیتهای اجتماعی و گذران وقت و طراحی مرکز اجتماعی ویژه سالمندان و تعیین چارچوبهایی برای کاربری آن جزو اهداف این پژوهش بوده است.
ازنظر چارچوب مفهومی که زیربنای ایجاد فضای شهری و کالبدی برای سالمندان است، کشانی، مجری پروژه تعیین الزامات و نیازهای ایجاد مرکز اجتماعی ویژه سالمندان شهر اصفهان، در گفتوگو با «ایمنا» بیان کرده در زمان معاصر، معنای سالمندی دستخوش تغییر شده است؛ بهگونهای که دیگر سالمندی را بهعنوان دوره پایانی زندگی و انتظار برای مرگ در نظر نمیگیرند.
به همین دلیل مفهوم «سالمندی فعال» جایگزین مفهوم سنتی سالمندی شده تا سالمندان بتوانند این دوره از زندگی را بامعنا و هدف سپری کنند. او با اشاره به اینکه سه نوع سالمندی جوان، واقعی و کهنسال داریم، در بیان مشکلات اکثر سالمندان میگوید که مشکلات سالمندان به سه حوزه ناتوانیهای جسمی، مشکلات روانشناختی و چالشهای اجتماعی بازمیگردد که نیاز است به آنها پرداخته شود. کشانی به زمان زیادی که در اختیار سالمندان است اشاره و خاطرنشان میکند که سالمندان زمان زیادی را صرف دیدن تلویزیون میکنند و کمتر به محیطهای بیرونی و همگانی شهر وارد میشوند؛ بنابراین مناسبسازی فضاهای شهری برای این گروه سنی اهمیت زیادی دارد تا امکان مشارکت بیشتر در محیطهای عمومی برای آنها فراهم شود.
او با بیان سه پیشنهاد در حوزه ایجاد مراکز تفریحی و تخصصی برای سالمندان میگوید: «نخستین پیشنهاد این است که ایجاد مراکز اجتماعی یکپارچه در دستور کار قرار گیرد. در این طرح، شهرداری باید یک زمین بزرگ و متمرکز را برای طراحی مراکزی ویژه سالمندان اختصاص دهد تا آنها بتوانند از امکانات اجتماعی و تفریحی بهصورت منسجم بهرهمند شوند.»
مجری پروژه تعیین الزامات و نیازهای ایجاد مرکز اجتماعی ویژه سالمندان شهر اصفهان ادامه میدهد: «پیشنهاد دوم استفاده از بناهای تاریخی است. باید این خانههای واجدارزش، شناسایی و با تبدیل آنها به مراکز اجتماعی، حس نوستالژیک و خاطرهانگیزی به سالمندان منتقل شود.»
او با اشاره به پیشنهاد سوم که ایجاد شبکهای از مراکز خُرد است، میافزاید: «در این طرح، مجموعهای از مراکز کوچک در کنار هم قرار میگیرند تا بتوانند فعالیتهای مختلف موردنیاز سالمندان را پوشش دهند. این روش علاوه بر حفظ بناهای واجدارزش شهر، محیطی خاطرهانگیز برای سالمندان فراهم میکند و تأثیر مثبتی بر روحیه آنها خواهد داشت.»
ایجاد مراکز اجتماعی ویژه سالمندان در منطقه بهصورت شبکهای، آلترناتیوی است که در این طرح بهعنوان پیشنهاد نهایی ارائه شده تا سالمندان بتوانند با استفاده از این مراکز و فضاهای شهری، به عرصه عمومی قدم بگذارند و اوقات فراغت خود را به شکلی معنادار سپری کند.
بهطورکلی، هدف از انجام این پژوهش پرداختن به موضوع سالمندی بهعنوان یک مسئله، بررسی وجوه گوناگون آن ازنظر مفهومی، انتخاب تعریفی پویا و زنده از این مفهوم، شناسایی معضلات و مشکلات سالمندان و درنهایت استفاده از ظرفیتهای فضای شهری برای حل معضل معنادهی به زندگی سالمندان بوده است.
منظر شهری اصفهان و برند گردشگری
یکی دیگر از پژوهشهای منتخب، مربوط به حوزه گردشگری و ارتباط آن با منظر شهر اصفهان است. این پژوهش که با عنوان «تبیین تعامل برند گردشگری و منظر بومی شهر (نمونه موردمطالعه: کلانشهر اصفهان)» توسط فریبا وحیدزادگان انجام شده، به این مسئله میپردازد که «برند گردشگری مقصد» یکی از داراییهای مهمی است که هویت مقصد گردشگری را تعیین میکند و این برند با برند شهری و متعاقب آن، منظر شهری رابطه مستقیمی دارد.
به نظر این پژوهشگر، آنچه اولین قضاوتها را نسبت به شهر در ذهن گردشگر خارجی منعکس میکند، منظری است که با آن روبهرو میشود؛ بنابراین محقق، هدف خود را در این پژوهش اعتبارسنجی برند گردشگری اصفهان با تأکید بر منظر شهری تعریف میکند.
نویسنده در تعریف منظر شهری میگوید ادراک منظر شهری، فهم مخاطبان از شهر است که بهواسطه ادراک نمادهای کالبدی آن و تداعی معانی مرتبط با آن نمادها صورت میگیرد؛ بنابراین منظر شهری فقط یک پدیده عینی نیست؛ بلکه ذهن ادراککنندگان شهر نیز در آن تأثیر دارد و حامل معنایی حاصل از تجربه شهر و برخاسته از فرهنگ شهر در طول تاریخ است. درنتیجه برای کسانی که گردشگر هستند و از خارج شهر به آن وارد میشوند، منظر شهری در تجربهشان از شهر و ارتباط آنان با این فضا مؤثر است.
به اعتقاد وحیدزادگان، در محیط رقابتی گردشگرانه، آنچه برای مقاصد گردشگری وجه تمایز و هویت یگانه ایجاد میکند، برندهای گردشگری است که منظر شهری در ایجاد این برندها نقش مهمی را ایفا میکند.
او سپس بهطور خاص به مطالعه شهر اصفهان میپردازد و بعد از انجام روشهای آماری و تحلیلی بیان میکند که سه عامل وجود جاذبههای تاریخی، وجود جاذبههای فرهنگی و صنایعدستی منحصربهفرد، برند شهر اصفهان در نگاه گردشگران خارجی است.
اضافه بر این، بر اساس مطالعاتی که این پژوهشگر انجام داده، آنچه در ذهن گردشگران خارجی از اصفهان نقش بسته، این است که در این شهر قیمتهای مناسب، محیط شهری تمیز و توجه ویژه به گردشگران، به مقدار زیادی وجود دارد. درنتیجه این سه عامل، ادراک گردشگران را از شهر اصفهان تشکیل داده است؛ همچنین وفاداری گردشگران به اصفهان نیز زیاد ارزیابی شده است؛ به این معنی که آنها در پرسشنامه مطرح کردهاند «برای بازدید دوباره، به اصفهان سفر میکنم»، «سفر به اصفهان را به دیگران توصیه میکنم» و «قصد بازدید از اصفهان را در آینده دارم». این پژوهشگر در پایان نتیجه میگیرد که منظر تاریخی و فرهنگی اصفهان و صنایعدستی اصفهان مهمترین عواملی هستند که تصویر برند گردشگری اصفهان را ایجاد کرده و وجه تمایز و رقابتپذیری اصفهان با دیگر شهرها را نشان میدهد.
پیشبینیپذیری بهتر توسعهیافتگی محلههای اصفهان
در یکی دیگر از پژوهشهایی که از طرف شهرداری اصفهان ارائه و منتخب شد، به تحلیل سیستم دادهپردازی و سنجش توسعه محلهها پرداخته شده است. این پژوهش که با عنوان «تلفیق مدل فازی و تحلیل فرآیند شبکهای ANP در تدوین سیستم بهینه بهمنظور سنجش و پیشبینی توسعهیافتگی محلهها (مطالعه موردی: محلههای کلانشهر اصفهان)» توسط مهری فتحی هفشجانی انجام شده، به این مسئله میپردازد که مطالعات انجامشده در جهت توسعهیافتگی محلههای اصفهان در سالهای اخیر دارای نقصان زیادی بوده که عمده آنها به خاطر استفاده یکسویه از مدلهای ریاضی و الگوریتمهای سنتی بوده است.
در نتیجه، در این پژوهش تلاش شده تا با الگوریتمی جدید، دو مدل کاربری تحلیل شبکه و عضویتسازی در منطق فازی به نحوی با یکدیگر ترکیب شوند که نتایجی با دقت بالاتر از مدلهای قبلی تولید کند.
در این پژوهش بیان شده است که بهکارگیری روشهای مختلف و ابزار و فنون در یک دهه گذشته بهخصوص در نهادهایی همچون شهرداریها، سازمان عمران، سازمانهای اتوبوسرانی و حملونقل و ترافیک و سایر سازمانهایی که دارای طیف وسیعی از دادهها هستند، موجب شده فرایندهای تصمیمگیری نسبت به گذشته به شکل منسجمتری انجام شود.
نویسنده به شهرداری اصفهان اشاره کرده و میگوید در شهرداری اصفهان از سال 95 تاکنون، پژوهشهای مختلفی صورت گرفته که طی آن از مدلهای تصمیمگیری چند شاخصه و مدل فراینده شبکهای استفاده شده است. به نظر نویسنده، این مدلها، بهرغم اینکه نسبت به روشهای قبلی نوین بودهاند؛ اما منجر به تولید نتایج و تصمیماتی شده که نسبت به آنچه باید باشند، اختلافات ملموس و در برخی موارد نتایج معکوسی داشته است. بهعبارتدیگر این نتایج دور از انتظار مدیران شهرداری بوده که همهروزه با جزئیات بسیاری زیادی سروکار دارند.
نویسنده در پیشینه تاریخی منطق فازی بهعنوان یک مدل پیشرو در تصمیمگیری میگوید که اساس این نگرش، به تفکرات سوفسطائیان یونان قدیم و نظام اعتقادی در شرق مبتنی است که با اقتضائات دنیای جدید، نسبت به نگرش ارسطویی سازگاری بیشتری دارد. اما منطق فازی، جهان را آنطور که هست به تصویر میکشد و بیان حقیقت را بین چیزی به تمامی درست و تمامی نادرست به تصویر میکشد.
فتحی خاطرنشان میکند، امروزه سازمانهای تولیدی و خدماتی، رضایت مشتری را بهعنوان معیاری مهم برای سنجش کیفیت کار خود قلمداد میکنند؛ اما شرایط بازار همواره در حال تغییر است؛ بنابراین بدیهی است که بهمنظور بررسی عوامل متغیر، از مدلهای نوین فازی استفاده میشود.
پژوهشگر با بیان این مقدمه، اضافه میکند که هدف این پژوهش این است که مدلی ارائه دهد تا نیازهای حاضر رفع و نتایج و تحلیل نهادهایی مثل شهرداری که با حجم وسیعی از داده و اطلاعات سروکار دارند، بهینه شود. در نتیجه این محقق بیان میکند که بهطور خاص در پی این است که با تلفیق مدل فازی و مدل تصمیمگیری شبکهای، مدل نوینی را به شهرداری اصفهان در مبحث توسعهیافتگی محلههای شهر اصفهان ارائه دهد.
درنهایت این پژوهش با استفاده و با ارائه 36 شاخص توسعه پایدار در چهار گروه زیستمحیطی و رفاهی، کالبدی، اقتصادی و اجتماعی، به این نتیجه میرسد که مقایسه بین محلههای مرکزی شهر اصفهان با مدل فازی، اختلاف زیادی را با نتایج سایر پژوهشها ازنظر توسعهیافتگی این محلهها نشان میدهد که حاکی از عملکرد بهتر این الگوریتم در بررسی توسعهیافتگی است.
چرا پژوهشها اثر ندارند؟
در پژوهشهایی که ذکر آنها رفت و تعداد زیادی از پژوهشهای دیگر، بسیاری از مسائل شهر اصفهان صورتبندی و راهحلهای متنوع و بهینهای هم برای این مسائل بیان شده است. اما سؤال این است که با این میزان از کار نظری و پژوهشهای مسئلهمحور، چقدر شهرداریها و سازمانهای مختلف در حل مسائل شهر و استان موفق عمل کردهاند؟ چقدر نظام تصمیمسازی و سیاستگذاری شهری، نسبت به یافتههای این پژوهشها، حساس شده و آنها را جزئی از مؤلفههای اثرگذار بر تدوین سیاستها میداند؟
سبد مشکلاتی که در جلوی مدیران شهری و استانی در هر کجای کشور قرار دارد، تقریبا مشخص و مشکلات و مسائل اصلی احصاشده به نظر میرسد و اصفهان نیز از این قاعده مستثنا نیست. بسیاری از مدیران و تصمیمگیران با اختلافی کم، مجموعه مسائلی را بیان میکنند که شباهت زیادی به هم دارد.
با این حال، عرصه عمل الزامات و محدودیتهایی را جلوی پای تصمیمگیران میگذارد که در اکثر پژوهشها نادیده انگاشته میشود. بافرض اینکه مسائل بهدرستی شناسایی و راهحلهای مناسب و بهینه برای حل مسائل احصا شوند، تصمیمگیری مدیران اجرایی در برهههای زمانی مختلف و در دورههای مختلف مدیریتی حکایت از این دارد که فقط شناسایی صورتمسئله و دانستن راهحل و حتی تأمین منابع مالی و انسانی لازم برای آن، تمام ماجرا نیست.
آنچه نادیده انگاشته شده، شبکهای از ارزشها، منافع و هنجارهایی است که مدیران در آن اقدام به تصمیمسازی میکنند. اثرگذاری این شبکه نیز از نوع اثرگذاری درونی است، نه بیرونی؛ یعنی مانند اثر یک عامل خارجی بر تصمیم کنشگر نیست؛ بلکه یک کنشگر و مجری، در طول تجربه زیسته خود، عوامل درونی و ذهنی گوناگونی را در درون خود به شکل شبکهای از ارزشها و منافع خلق میکند و از دریچه این شبکه است که به فضای پیرامونی خود مینگرد.
درنتیجه این شبکه درونی، برخی از عوامل بیرونی تحریک میشوند و قدرت میگیرند؛ بهعنوانمثال مدیران در دورههای مختلف مدیریت شهری، به افزایش نشاط و سرزندگی فضای شهری و همچنین ایجاد برند شهری و گردشگری اعتقاد داشتهاند. حتی راههای مختلفی نیز برای آن ارائه و مصوب کردهاند؛ اما در عرصه عمل و اجراست که متوجه میشوند چه گروههایی در پی اقدامات آنها، چه گروههایی فعال و چه گروههایی منزوی شدهاند و درنتیجه نظام ارزشها و هنجارها چه تغییری کرده است.
نمونه آن، چهارباغ است که زمانی برای ایجاد ارزشافزوده گردشگری در شهر اصفهان تبدیل به پیادهراه شد؛ اما بعد از آن، این فضای باز و بیدفاع شهری، تبدیل به پاتوقی برای گروههای مخفی و پراکنده در اصفهان و ایجاد یک تورم فرهنگیاجتماعی در این قسمت از شهر شد.
نمونه دیگر آن، موضوع مربوط به صدور پروانههای ساختمانی در بافت تاریخی و محدودکردن این بافت در فضای شهری است. مبنای این سیاست، بهبود فضای ساختوساز در شهرهای تاریخی مثلا شهر اصفهان است تا بتوان از ظرفیت ایجادشده برای اسکاندادن بخشی از جمعیت مازاد اصفهان استفاده و با تحریک سرمایهگذاری برای سازمانهای متولی درآمد نسبتا پایداری ایجاد کرد.
اما نکته مغفول این است که چه کسانی در این مناطق اسکان پیدا میکنند؟ سرمایهگذارانی که با استفاده از این امتیاز اقدام به سرمایهگذاری میکنند، چقدر به الزامات محلههای تاریخی پایبند هستند؟ بافت جمعیتی چه تغییری خواهد کرد؟ تشویق به افزایش ساختوساز در نواحی تاریخی، چه تأثیری بر ادراک سیاستگذاران در سطح ملی و گردشگران خواهد گذاشت؟ پاسخ به این سؤالات در پژوهشها موردبررسی قرار نمیگیرد؛ چون شبکه ارزشها، هنجارها و منافع درهمتنیدهای که بین بازیگران مختلف تصمیمگیر در شهر وجود دارد، موردبررسی و تدقیق قرار نمیگیرد و تحلیلها اکثرا در محیطی آزمایشگاهی بهضمیمه دادههای آماری و عینی به عمل میرسند و قادر به احصای ارزشها و منافع نیستند.