به گزارش اصفهان زیبا؛ روز شنبه که مذاکرات غیرمستقیم بین ایران و آمریکا شروع شد، بیشتر خبرهای فضای رسانهای کشور و همچنین نوسانهای اقتصادی را تحتتأثیر خود قرار داد.
رسانههای رسمی و غیررسمی، اعم از پایگاههای خبری و شبکههای اجتماعی به اشکال مختلف این موضوع را در صدر محتوای خود قرار دادند؛ بهگونهای که حتی برخی از صفحات اینستاگرامی، مذاکرات غیرمستقیم را دستمایه طنزپردازی خود قرار دادند.
بااینحال این رخداد از دو جنبه قابلبررسی است: یکی اینکه، کجا هستیم و چه میکنیم و دیگر اینکه، آنچه را میخواهیم انجام دهیم، چطور بازنمایی کنیم.
در پاسخ به پرسش اول باید گفت فعلا بهجز چند خبری که بهصورت رسمی از جانب ایران و آمریکا منتشر شد و هر دو هم بر سازندهبودن مذاکرات تأکید داشتند، جزئیات دیگری به بیرون درز نکرده است.
اما همین جزئیات هم بر نمای اقتصاد ایران که فعلا خود را در ارز و طلا نشان میدهد، اثرگذار بوده و هر دو را با کاهش مواجه کرده است.
بد نیست به این نکته توجه داشت که جو اقتصادی ایران قبل از مذاکرات دو مؤلفه اصلی داشت: جریان نقدینگی به سمت بازار طلا و ارز همراه با افزایش تقاضا و قیمت در این دو بازار و رکود در سایر بازارها همراه با عدم افزایش قیمت و حتی بعضا کاهش قیمت در آنها.
در این شرایط است که سرمایهگذاران ترجیح میدهند به جای کار اقتصادی واقعی برای تولید ارزشافزوده، به فکر این باشند که ارزش سرمایه خود را حفظ کنند.
در این وضعیت، مسئولان باید چه کنند؟ آنچه مسئولان باید انجام دهند، اطمیناندادن به سرمایهگذار و فعال اقتصادی در ارتباط با ارزشمندبودن سرمایهگذاری تولیدی آنهاست؛ اما مسئولان چه میکنند؟
فعلا هیچ! چرا؟ چون در حال تکرار تجربه 92 تا 1400 هستند و منتظرند یک گشایش مؤثر از خارج، فضای اقتصاد داخلی را تحریک کند.
این شرایط ذهنیتی را در جامعه بهوجود میآورد که فعلا همه را در وضعیت «در حال انتظار» نگه میدارد و انگیزه و حتی توان تحرک مؤثر را از اقتصاد و فعالان اقتصادی میگیرد.
اثر این فضا بر بازنمایی آنچه هست، چیست؟ در حال حاضر به نظر میرسد آمریکا در روایت آنچه در جریان است، دستاول را دارد و آنها را جهتدهی هم میکند و بنابر آن امتیازی که میخواهد از ایران بگیرد، رسانههای خود را بهخط میکند.
اما در مقابل، اینجا و در ایران، بیش از آنکه روایتدهی دستاول یا جریانسازی رسانهای معتبر وجود داشته باشد، دو طیفی وجود دارد که یکی، مخالف هرگونه مذاکره و دیگری، موافق هر نوع مذاکره است و تقابل بین این دو به فضای رسانهای ایران شکل میدهد.
این تعارض و مجادله، موجب میشود عملا به بسیاری از اخبار مثبت یا منفی به دیده تردید نگریسته شود و حتی شاخصی هم وجود نداشته باشد که کدام خبر دستاول و کدام خبر نامعتبر است.
مشخص است که جبهه غرب به دلیل برنامهای که برای مذاکره با ایران دارد، بهطور مؤثر توانسته است از ابزار رسانهایاش استفاده کند.
اما ظاهرا در ایران چنین انسجامی در جامعه خبری و رسانهای مشاهده نمیشود و محتمل است ایران در روایتسازی از آنچه میگذرد، همچون تجربه دوران مذاکرات برجام، به تفسیر و توضیح چیزی بپردازد که در رسانههای غربی پرداخته میشود.