به گزارش اصفهان زیبا؛ از زمانی که دانشجو بودم، یعنی از سال 89 تا الان که خیلی وقت است از فضای دانشجویی فاصله گرفتهام، همیشه یکی از مهمترین سریالهای قابلتأمل تلویزیون، سریال پایتخت بوده است، سریالی که محوریت آن خانواده است و بهتر بگویم خانواده نقی معمولی.
خانوادهای معمولی که در شادیها و غمها، با بسیاری از خانوادههای معمولی ایران اشتراک دارند. منهای نقدهایی که میتوان به این فیلم ازنظر فنی و سینمایی وارد کرد (متخصص سینما باید درباره آن نظر دهد)، برخی از اتفاقهایی که در حاشیه و در خارج از فضای فیلم رخ میدهد قابلتأمل است.
یکی از مهمترین نکتهها این است که به نظر بیشتر مخاطبان یا شاید منتقدان، این فیلم فصلبهفصل ضعیفتر شده و ظاهرا فقط با هدف پرشدن کنداکتور تلویزیون و افزایش مخاطب رسانه ملی بدون درنظرگرفتن وقفههای لازم برای پرمایهترشدن فیلم، تولید میشود.
به این نقد که درباره چند فصل اخیر این سریال، بهخصوص فصل جاری، مطرح شده است، از وجهی دیگر نیز میتوان نگاه کرد.
در میان تولیدات بسیار زیادی که در رسانه ملی، روی آنتن میرود، حجم زیاد تحلیلهایی که درباره این فیلم انجام میشود، نشان از این دارد که این فیلم در حال دیدهشدن است؛ البته «دیدهشدن» بهخودیخود امری خوب و پسندیده نیست؛ اما به نظر میرسد همینکه تلویزیون توانسته است نظرهای زیادی را به یکی از سریالهای تولیدی خود جلب کند، عملکرد مثبتی محسوب میشود.
از طرف دیگر، در ساعتی که این سریال از تلویزیون پخش میشود، بنا بر آمار رسمی، بسیاری از فعالیتها در سکوهای دیگر مثل فضای مجازی و شبکههای اجتماعی کاهش پیدا میکند که نشان از تمایل مخاطبان به این سریال دارد.
بااینحال میتوان بسیاری از انتقادهای محتوایی را نیز به این سریال وارد کرد که نشان میدهد این فصل نسبت به فصلهای قبل، خیلی ضعیفتر وارد عرصه اجرا شده است.
از اینکه بگذریم، پایتخت در این فصل تا به اینجا یک نقطه اوج داشته و آن هم سکانس دعوای نقی و بهتاش در اتوبوس بوده است.
این سکانس به نظر بسیاری از مردم و کارشناسان، سکانس تعارض و تقابل دو نسل متفاوت در جامعه ایرانی است: نسلی قدیمی و پرتجربه که دوست دارد زندگی فرزندان خودش را آنگونه که صلاح میداند و تشخیص میدهد، بسازد و در این راه همه مصائب و سختیها را نیز بر خود هموار میکند و بدون اینکه فریاد بزند، عمل میکند، در مقابل نسل جوان و پرادعایی که میخواهد اعتمادبهنفس خود را در ساختن زندگی خویش، حتی با تصمیمهای غلط نشان دهد؛ اما از تصمیمهایی که دیگران، مخصوصا بزرگترها برای او میگیرند خسته میشود و لب به اعتراض وامیکند.
بااینحال سنت قدیمی خانواده ایرانی اینگونه است که همیشه حق با بزرگترهاست.
آنچه گفته شد، بازنمایی سکانسی از سریال پایتخت از وضعیت خانواده ایرانی و تعارض بین نسلهای مختلف درون یک خانواده است که البته ایرادهایی هم دارد.
اما باید توجه داشت که ما اکنون در بسیاری از فیلمها شاهد چنین دعوایی که محور آن خانواده باشد، نیستیم و شاید چنین سکانسی اعتراضی باشد به خانوادهای واقعی که در فیلمهای ما گم شده است.