به گزارش اصفهان زیبا؛ دکتر محی الدین مصباحی در کتاب«تنهایی استراتژیک ایران» کوشیده است مسئله تنهایی ایران درسطح جهانی را تصویرسازی کند.
به باور او، این تنهایی به معنای انزوای ایران نیست؛ بلکه ایران به علت تدوام تاریخی که دارد و نیز اهمیت جغرافیایی خاص خود، هیچگاه منزوی نبوده است و در شرایط بحران، باید با اتکا به خود، اسباب گذر را فراهم کند. مصباحی در فصلی از این کتاب، به بررسی روابط ایران و آمریکا از منظر قابلیت حصول اعتماد میپردازد که در ادامه، بخشی از آن را از نظر میگذرانیم.
آمریکا در سازش و مصالحه با دشمنان خود، ناتوان است. این خصیصه تنها ناشی از احساس استثناییبودن این کشور نیست؛ بلکه قدرت مطلق مادی و قدرت نرم ایالات متحده است که حسی از خویشتن را میآفریند که لزوما حاضر به تکریم دیگران نیست، به جهان آنها علاقهای ندارد و میلی به رفتار مؤدبانه با آنها، اندیشیدن به سازش و به رسمیت شناختن آنها در او دیده نمیشود…ذاتی و طبیعیبودن تکبر، دیپلماسی را از موقعیتی برای فهمیدن مخالفان به بستری برای دیکتهکردن خواست ها تبدیل میکند.
در چنین وضعیتی، تصور تمایل جدی برای اعتماد به دیگران دشوار خواهد بود. طبیعیبودن تکبر به ایالات متحده این امکان را میدهد تا به ایران اعتماد نکند؛ اما درخواست همکاری درمورد مسائل حیاتی را که مربوط به ایالات متحده است، داشته باشد.
از درخواست مداخله ایران برای آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان، تا موضوعات مهم تعیینکنندهای مانند انتظار همکاری ایران در جنگ اول خلیج فارس تا جنگ با تروریسم در افغانستان و تثبیت دولت مالکی در عراق، با وجود نگاه تحقیرآمیز و عدم اعتماد به ایران، مانع درخواست ایالات متحده و دریافت کمک از ایران در موضوعات موردنظر آمریکا نشد.
عدم پاداش به ایران در همه این پروندهها نیز ظاهرا طبیعی به نظر میرسید. خواستههای ایالات متحده طبیعی است و از این رو انتظار همکاری نه تنها منطقی، بلکه در واقع یک حق است؛ بنابراین دشوار است که اعتماد و تعامل متقابل، در چنین مفهوم پیچیده روانشناختی از خود و دیگری به یک ضرورت یا مسئله تبدیل شود.
در چنین شرایطی، تنها اثبات ممکن و سنجش اعتمادپذیری، تسلیم قابل اثبات و قابل راستی آزمایی ایران تحت رهبری آمریکا، سازمان ملل متحد است؛ یعنی بستهشدن رسمی تأسیسات هستهای ایران و یک روند انتظار بی انتها برای جلب مجدد اعتماد جامعه بین المللی با تعلیق نامحدود.
همکاری ایران با آمریکا در افغانستان، بدون هیچگونه توافق یا پیش شرط عینی برای کنش متقابل، دامنه تعامل و مشارکت و میزان اعتماد به روند همکاری را نشان میدهد که در ازای آن هیچ نفعی وجود نداشت.
به گفته جیمز دابینز، دیپلمات برجسته آمریکایی که در مذاکرات شرکت داشت، این سازندهترین دوره دیپلماسی آمریکا و ایران از زمان سقوط شاه ایران بود؛ جایی که ایالات متحده سوار بر ائتلافی شد که ایران برای ساخت آن کمک کرده بودو جایی که ایران نقشی کلیدی در متقاعدکردن اتحاد شمال به اعطای امتیاز اساسی داشت تا مذاکره با موفقیت به نتیجه برسد.
دابینز ابراز تأسف میکند که این تجربه به هدر رفت و در حقیقت با بی نزاکتی و عدم قدردانی روبهرو شد.




