از باغ‌قوشخانه چه می‌دانیم؟

جایی که قوش‌ها آرام می‌گیرند

وارد باغ‌قوشخانه که می‌شوید اولین چیزی که توجه شما را به خود جلب می‌کند، مجسمه یک قوش در ابتدای ورودی این باغ باصفاست. درختان بلند که سر به آسمان می‌سایند، بیانگر قدمت این مکان زیباست.

تاریخ انتشار: 13:44 - سه شنبه 1404/01/26
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
جایی که قوش‌ها آرام می‌گیرند

به گزارش اصفهان زیبا؛ وارد باغ‌قوشخانه که می‌شوید اولین چیزی که توجه شما را به خود جلب می‌کند، مجسمه یک قوش در ابتدای ورودی این باغ باصفاست.

درختان بلند که سر به آسمان می‌سایند، بیانگر قدمت این مکان زیباست. خانه جوان در ابتدای این باغ قرار دارد. ساختمانی با قدمت فراوان که به زیبایی‌های آن افزوده است.

صدای باد، همراه با قارقار کلاغ‌ها و بوی نم باران، همه‌وهمه، دست در دست هم می‌دهند تا با دل‌خوشی تمام وجب‌به‌وجب این باغ که حالا به محلی برای تفریح عموم مردم تبدیل شده است را بگردی.
آن‌طرف باغ چندنفر از سالمندان در حال صحبت با یکدیگر هستند. جلوتر می‌روم سر صحبت را با آن‌ها باز می‌کنم.

از آن‌ها درباره قدمت باغ‌قوشخانه می‌پرسم. نفر اول که کمی از دیگران جوان‌تر و خود را « حسن قربانی» معرفی می‌کند، می‌گوید: «اینجا یک باغ شخصی بود. زمانی که انقلاب شد به دولت واگذار شد. آن‌طرف خیابان که حالا پایانه است هم زمین‌های صاحب همین مکان بود که بعدها تصاحب شد و ساخت‌وساز در آن انجام گرفت.»

پس از گفته‌های قربانی، فرد دیگری صحبت‌های رفیقش را ادامه می‌دهد و می‌گوید: «اینجا متعلق به خانواده مشیرفاطمی بود که خانه جوان کنونی محل زندگی آن‌ها بود. صاحب اینجا خان محله بود و بروبیای زیادی داشت. برخی معتقدند که اینجا محل پرورش قوش هم بوده و عده‌ای هم می‌گویند به علت بلندی درخت‌های اینجا نسبت به مکان‌های اطراف، قوش‌ها در اینجا ساکن بودند.»

با انگشت به آن‌طرف باغ اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «این‌طرف باغ هم متعلق به شخص دیگری بود.»

قربانی که در حال بازی با دوستان است، جلوتر می‌آید و به زمین‌های اطراف اشاره می‌کند و می‌افزاید: «اینجا یک مادی بزرگ قرار داشت که جوی آبی از آن منشعب شده و وارد باغ می‌شد. اطراف باغ هم دیوارچینی شده بود. بقیه آب هم به آن سمت خیابان و به‌طرف زمین‌های زینبیه کنونی روانه می‌شد.»

کتابخانه‌ای که مخروبه شد

رو می‌کند به ساختمان نیمه‌مخروبه‌ای که در مرکز باغ قرار دارد و ادامه می‌دهد: «اینجا یک کتابخانه قرار داشت که جوان‌های زیادی برای مطالعه به این کتابخانه می‌آمدند؛ اما بعدها بنا به دلایلی که بنده بی‌اطلاع هستم تخریب و تعداد زیادی از کتاب‌های آن به مکان دیگری منتقل شد. تعداد زیادی از درهای چوبی آن را هم بردند و حالا هم به مکانی برای کارتن‌خواب‌ها تبدیل شده است.»

از ظل‌السلطان تا مشیرفاطمی‌ها

این ساکن محله شاهد در رابطه با قدمت بناهای این باغ می‌گوید: «برخی این مکان را متعلق به ظل‌السلطان می‌دانند که بعدها مشیرفاطمی‌ها در آن ساکن شدند. اینجا مکانی برای تفریح آن‌ها بود و دو عمارت داشت؛ یکی برای تابستان و بهار و دیگری برای پاییز و زمستان بود.»

آقای عبدیزدان که در کنار دوستان سمت چپ باغ نشسته است، در رابطه با باغ‌قوشخانه می‌گوید: «نماد اینجا قوش‌هایی هستند که مجسمه آن‌ها در ابتدای باغ قرارگرفته است. قوش‌ها پرندگان بلندپروازی هستند که ساکن درخت‌های بسیار بلند هستند. اینجا هم درختان بلندی داشت و قوش‌ها در لابه‌لای درخت‌های آن زندگی می‌کردند. حالا هم گاهی تعدادی قوش در اینجا دیده شده؛ اما نسبت به قبل تعداد کمی هستند.»

باغی با پرچین‌های بلند، مملو از میوه‌های رنگارنگ

عبدیزدان که از کودکی ساکن این محل است، ادامه می‌دهد: «اینجا پرچین‌های بلندی داشت که آن را از محله‌های آن‌طرف جدا می‌کرد و کسی هم حق ورود به آن را نداشت. بعد از انقلاب دیوارهای آن خراب شد و ساکن آن‌ هم با دولت توافق کرد و از اینجا رفت. درخت‌های پرمیوه‌ای اینجا بود؛ مثل گردو و گیلاس که به‌مرور خشکید و از بین رفت.»

حاج اکبر که تاکنون به صحبت‌های دوستش گوش می‌کرد، در ادامه می‌گوید: «آن‌طرف باغ که حالا به نمازخانه تبدیل شده، متعلق به یک خوابجانی بود که یک چاه موتور داشت و در آن کشاورزی می‌کرد. همین‌جا هم می‌خوابید و همین‌جا هم به رحمت خدا رفت.»

او ادامه می‌دهد: «یادم هست حدود ۵۰ سال پیش موتوری داشتم و در یک قصابی کار می‌کردم. بسیاری از اقوام همین مشیرفاطمی‌ها در همان محله طوقچی بودند. کار من هم این بود که از حاج حسین که حالا به رحمت خدا رفته، گوشت‌ها را تحویل بگیرم و به دست آن‌ها برسانم.»

داستان جوی آبی که خشک شد

عبدیزدان صحبت‌های حاج اکبر را ادامه می‌دهد: «اینجا دو چاه داشت که حالا در همان محل خانه جوان قرار دارد. این چاه‌ها خیلی آب داشتند؛ به‌طوری‌که وقتی می‌خواستند زمین‌ها را برای ساختمان‌سازی حفاری کنند، آب بیرون می‌زد. آن‌قدر از این آب استفاده کردند و هندوانه کاشتند که حالا آب تا ۳۰۰ متر شاید هم بیشتر پایین رفته و فکر نمی‌کنم به این زودی‌ها هم پرآب شود.»

عمارتی که تبدیل به کتابخانه شد

این ساکن محله به کتابخانه اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «یکی دیگر از اتاق‌های موجود در این باغ حتی آشپزخانه و اتاق داشت. بعد کتابخانه شد؛ اما بعدها با تخلیه کتابخانه به یک مخروبه در مرکز پارک باغ‌قوشخانه تبدیل شده است.هوا کمی سرد و شدت باد هم زیادتر شده. طنین اذان که در باغ می‌پیچد بلند می‌شوند و از یکدیگر خداحافظی می‌کنند و می‌روند تا در کنار خانواده خود باشند.

برچسب‌های خبر
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

شانزده + شانزده =