به گزارش اصفهان زیبا؛ کارگردان خلاق اصفهانی، قادر طباطبایی، با نگاهی متفاوت به شاهکار تراژیک شکسپیر، نمایش «تلالای مرگ» را بر صحنه تالار هنر اصفهان به نمایش گذاشته است. این اثر که حاصل یک سال تمرین فشرده است، با کمکردن شاخوبرگهای متعارف اجراهای کلاسیک مکبث، فضایی مینیمال و تأملبرانگیز خلق کرده است.طباطبایی با تأکید بر ارتباط عمیقتر با مخاطب، شخصیتهایی مانند جادوگران و لیدی مکبث را با رویکردی تازه بازتعریفکرده و از عناصری مانند صورتک و فضای وهمآلود برای بیان درونیات آنها استفاده کرده است. اجرای این نمایش تا دوم خرداد ادامه خواهد داشت؛ هرچند کارگردان معتقد است «تلالای مرگ» ظرفیت اجرای گستردهتری دارد و نیاز به حمایت بیشتر نهادهای فرهنگی برای تئاتر اصفهان احساس میشود.
وقتی شاهکاری خلق میشود، فراموشی آن ناممکن است. این امر، بهویژه زمانی صدق میکند که اثر موردنظر نمایشنامهای از شکسپیر بوده و بهطور خاص، اگر آن نمایشنامه «مکبث» باشد.
مکبث، سردار شجاع اسکاتلند، پس از پیروزی در نبرد، با سه جادوگر روبهرو میشود که پیشگویی میکنند او «پادشاه خواهد شد»؛ اما دست سرنوشت در تمامی اجراهای مکبث، مسیر دیگری را رقم میزند. وسوسۀ قدرت و تحریکهای همسرش، لیدی مکبث، او را وادار به قتل شاه دانکن میکند. پس از رسیدن به تاج و تخت، مکبث برای حفظ قدرت، دست به جنایتهای بیشتری میزند تا درنهایت با مرگ روبهرو شود.
هر بار که مکبث به صحنه آمده، ماجرای این پادشاه با جلوههایی از قدرت و شکوه اشرافی مجسم شده است. با وجود اینکه مکبث، چه در سینما و چه در تئاتر، توجه کارگردانها، بازیگران، تماشاگران و مخاطبان تئاتر و سینما را در سراسر جهان به خود جلب کرده، همچنان جذابیت خود را از دست نداده و تابهحال، چندینبار در ایران و اصفهان، با رویکردهای گوناگون، این نمایشنامه روی صحنه رفته است؛ اینبار نیز «تلالای مرگ» جلوهای دیگرگونه از مکبث و سرنوشت اوست که «قادر طباطبایی»، کارگردان این اثر، جهان مکبث را به شیوهای دیگر و مطابق با نگاه خاص خود خلق کرده است.
شاید تصورکنید تماشای نمایشی که بارها اقتباسشده، تکراری و خستهکننده باشد، اما دو عامل مهم وجود دارد که نهتنها این اقتباسها را یکنواخت نمیکند، بلکه جذابیتهای منحصربهفردی برای مخاطب خلق میکند: «متن غنی» و «نگاه کارگردان».
بیشک، نوشتههای شکسپیر با چنان ظرافتی پرداخته شدهاند که هنرمندان و هنردوستان بارها آنها را مرور کرده و هر بار راز جدیدی در آنها کشف میکنند؛ اما آنچه یک اجرا را از دیگری متمایز میسازد، نگاه کارگردان است؛ اوست که تصمیم میگیرد آیا به متن وفادار بماند، آزادانه از آن اقتباس کند یا صرفا بخشهایی از آن را الهام بگیرد و بازآفرینی کند؛ سپس با تکیه بر دانش، خلاقیت و سبک هنری خود و همکاری عوامل دیگر چون طراح صحنه، بازیگران و طراح لباس، اثر را به صحنه آورد.
پیش از تماشای «تلالای مرگ» که در انتظار شروع اجرا نشسته بودم، به این فکر میکردم که کارگردان چگونه قرار است مکبث را به صحنه بیاورد؟ با یک نگاه به اسم بازیگران در ابتدا تعجب کردم که چرا برخلاف آثار پرزرقوبرق و عظیم این نمایشنامه، بازیگران بسیار کمتری قرار است ایفای نقش کنند؛ اما در همان دقایق ابتدایی اجرا دریافتم مکبثی متفاوت را خواهم دید.
از همان صحنه ابتدایی که در انتظار جادوگران و پیشگوییشان بودم، غافلگیر شدم. در صحنه ابتدایی دو سرباز، مکبث را به گوشه زندان انداختند و مکبث پس از رفتن آنها گذشته خود را به یاد آورد؛ درواقع زیاد طول نکشید که فهمیدم کارگردان شاخوبرگهای اثر شکسپیر را زده و خود جهان مکبث را دوباره خلقکرده است.
در این خصوص، قادر طباطبایی اینگونه توضیح میدهد: »اولین مسئله در این کار برای من این است که معتقدم در این شهر باید کارهای فاخر ادبیات نمایشی جهان را داشته باشیم و سعیکنیم خوانش خودمان را از آنها ارائه دهیم. ازطرفی، چون تماشاگر برایم اهمیت دارد و دوست دارم با دیدن نمایش سرگرم شود، برایم مهم بود که این نمایشنامه، با وجود کلام و لحن شاعرانهاش، بتواند با تماشاگر ارتباط برقرار کند؛ پس باید جلوههای بصری و شیوه ایفای نقش بازیگران بهگونهای باشد که مخاطب بتواند با اثر ارتباط برقرارکند. از سوی دیگر، معتقدم صحنه نباید بیش از اندازه پر باشد. باید بتوانیم نمایشنامه مکبث را خلوتتر و کمتکلفتر نشان دهیم. همیشه مکبثهایی که میبینیم، در فضاهای بزرگ و پرتجمل اجرا میشوند که میخواهند تجمل و شکوه شاهانه مکبث را نمایش دهند؛ اما من اعتقاد دارم باید بازی پرمایهتری در نمایش بگنجد؛ تااینکه صحنه شلوغ باشد؛ به همین دلیل ترجیح میدهم صحنه خلوتتر باشد.»
بنابراین گفته کارگردان بیراه نیست؛ اگر بگوییم شخصیتها متمایز از اثر اصلی هستند. ازجمله این شخصیتها سه جادوگری است که بازیگر آن دو صورتک بههمراه دارد و به ایفای هر سه نقش میپردازد. او یکتنه فضای سنگین و جدی درام را با خندهها و آواز خود از آنچه تماشاگر در ذهن دارد، فراتر میبرد. کار به اینجا ختم نمیشود و درکنار این جادوگر که از به جان هم انداختن انسانها و جنگ و خونریزی لذت میبرد، سایر شخصیتها نیز درونمایهشان را از شکسپیر گرفتهاند؛ اما به شیوهای دیگر پرورش یافتهاند.
این موضوع را کارگردان اینگونه توضیح میدهد: «من معتقدم عجوزه از فریفتن و کشتن آدمها ناراحت نمیشود؛ بلکه لذت میبرد؛ بهعلاوه نظر من این است که برای مخاطب فارسیزبان، اکسپرسیو یا خشن گفتوگوکردن، وازدگی ایجاد میکند؛ چون در فرهنگ ما یک نرمشی وجود دارد یا بهنوعی تضادی دیده میشود که خشم را در کنار محبت مینشاند؛ بنابراین جادوگران هرگز خشمگین نمیشوند. همینطور برای همراهکردن تماشاگران و اینکه غالبا با محتواهای خشونتبار ارتباط خوبی برقرار نمیکنند، در این اثر نیز نه خونی ریخته میشود و نه خشمی خواهیم داشت که برای مخاطب وازدگی ایجاد کند.»
لیدی مکبث نیز در این نمایش همان زنی است که در نمایشنامه شکسپیر با جاهطلبیاش، خود و همسرش را به بیراهه میکشاند؛ اما کارگردان با خلق فضایی خیالی یا وهمآلوده، این زن را نیز گرفتار عذابوجدان و درگیر با روح پادشاه دانکن نشان میدهد.
طباطبایی در خصوص شخصیتپردازی لیدی مکبث میگوید: «در نمایشنامه شکسپیر، دانکن وارد عذابوجدان لیدی نمیشود؛ ولی برای من نشاندادن درگیری ذهنی لیدی با دانکن اهمیت داشت و هدف گفتن آن است که لیدی تنها نمیتواند یک دستاندرکار در قتل باشد؛ بلکه نقش پررنگتری دارد و همین روح او را میآزارد. درباره مکبث نیز معتقدم که او قهرمان نیست؛ بنابراین نباید در جنگ به شیوه قهرمانان بمیرد؛ به همین خاطر مکداف به او میگوید: “ما تیغه فولادین را فرستاده بودیم تا خودت پایان دهی نکبت زندگانیات را”. چراکه قهرمانان در جنگ میمیرند؛ اما آدم طماع و خونریز، بهعنوان یک شخصیت منفی نمیتواند قهرمانانه بمیرد و قرار نیست شکوه او را نشان بدهیم؛ پس در اولینلحظه او را در حالی نشان میدهم که آواز مرگ یا همان “تلالای مرگ” بر او نمایانشده و قدرت را از او گرفته است؛ بهطوریکه نمیتواند خود را با یک چاقو بکشد و همینطور به این علت که نزدیک مرگ است، چهرهای دیگر از خود نشان میدهد.»
از دیگر تفاوتهای این اثر، استفاه از صورتکهایی است که همه بهغیر از مکبث و همسرش بر چهره دارند و دلیلش را طباطبایی اینگونه توضیح میدهد: «در این نمایش دو نفر اصلا صورتک بر چهره ندارند و یک نفر با دو صورتک که همان جادوگر است، ظاهر میشود. او فردی است که طماع و مکار است و بیشتر نمود ذهنی برای مکبث دارد؛ پس ما به این شکل برخورد کردهایم که کسانی که نمیدانیم فریب جادوگر را خوردهاند یا نه و کسانی که با جادوگر برخورد نکردهاند، صورتک بر چهره دارند؛ علاوهبرآن، استفاده از ماسکهای روی صورت بازیگر به ما کمک کردند نقش پادشاه دانکن را بهصورت مردپوش داشته باشیم و درگیری او با لیدی مکداف را بهتر بتوانیم نمایش بدهیم.»
«طلالای مرگ» به کارگردانی قادر طباطبایی پس از حدود یک سال تمرین و آمادهسازی، در تالار هنر روی صحنه رفت. کارگردان با اشاره به عوامل این تئاتر هم میگوید: «در این کار ما عوامل پشتصحنه نداریم؛ درواقع افرادی که در نقشهای فرعی بازی کردند، در جایگاه عوامل هم حضور دارند و تیم کوچکی را بهوجود آوردند که باوجود تمام چالشها و تمرینهای فشرده کار را به سرانجام رساندند. از تکتک آنها سپاسگزارم.»
در پایان قادر طباطبایی اضافه میکند: «مدتزمان اجرا تا دوم خرداد خواهد بود؛ اما معتقدم 20 شب برای این اجرا کم است و “تلالایمرگ” ظرفیت بیشتری برای اجرا دارد. خوشبختانه شهرداری با همه سختیها، چراغ تئاتر را روشن نگه داشته است؛ اما نیاز است ارگانهای فرهنگی شهر نیز با همکاری بیشتر با شهرداری به تئاتر یاری برسانند؛ به علت اینکه تئاتر اصفهان همواره از زمان ارحامصدر تاکنون برجسته بوده و از ظرفیت خوبی برخوردار است. من بهعنوان یک کارگردان این خواهش را دارم که با توجه به اینکه تئاتر، خواه کمدی و خواه تراژیک، نوعی تزکیه نفس یا بهاصطلاح کاتارسیس بههمراه خود دارد، به این رشته هنری بیشتر توجه کنند. یکی از این حمایتها و توجهها ایجاد سالنهای مختلف برای اجرا در نقاط مختلف بهخصوص مرکز شهر است تا هنر تئاتر هم بتواند بیشازپیش در کنار سایر هنرها به حیات و فعالیت خود ادامه دهد.»