
در بیابانهای حصه واحههایی از بیخانمانی به شکل سنگرهای زیرزمینی وجود دارد، سقفشان از حلبی و پارچه و تکههای کوچک و بزرگ سنگ و بلوک است؛ سنگری که مشخص نیست در برابر که و چه گرفتهشده، واحهای که نمیدانی رؤیایی از سرپناه است یا نه؛ بیشتر به گور دخمهای از سر درماندگی میماند که در آن آدمیانی بریده از هرجا مثل اللهکرم و ماهسلطان و شیرمحمد و گلمبر گرد هم آمدهاند. آنها حتی در لوله هم زندگی نمیکنند تا خبرش به اینجاوآنجا درز کند.









