به گزارش اصفهان زیبا؛ اصفهان، شهری است که نامش با فرهنگ، هنر و دیانت درهمتنیده است. از روزگاران صفوی و قبل از آن تا امروز، این شهر نهتنها مرکز تمدن ایرانی اسلامی، بلکه آیینهای از زیست فرهنگی ایرانیان بوده است.
فرهنگ عمومی اصفهان، آمیزهای از ادب، زیباییدوستی، نظم اجتماعی و دینداری است؛ فرهنگی که در رفتار روزمره مردم، در معماری باشکوه مساجد، در بازارهای سنتی و حتی در گفتار و طنازی اصفهانیها بازتاب دارد.
اما پرسش این است که رسانهها چه نسبتی با این فرهنگ دارند؟ آیا توانستهاند بازتابدهنده روح فرهنگی اصفهان باشند یا خود به عاملی برای دگرگونی آن بدل شدهاند؟
در گذشته، رسانه به معنای امروز وجود نداشت؛ اما ابزارهای ارتباطی دیگری همان کارکرد را ایفا میکردند. منبر، مجالس شعر و ادبیات، تئاتر، قهوهخانهها و زورخانهها، همه رسانههای سنتی اصفهان بودند. منبر، نهفقط جایگاه وعظ و ارشاد، بلکه تریبونی اجتماعی برای انتقال ارزشهای اخلاقی، دینی و حتی سیاسی بود. خطیب اصفهانی، با زبانی فاخر و درعینحال مردمفهم، پیوندی میان دین، اخلاق و زندگی روزمره برقرار میکرد.
منبر، همان رسانهای بود که فرهنگ دینی را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکرد و در شکلدهی به فرهنگ عمومی شهر، نقشی بیبدیل داشت.
با گذر زمان و ظهور رسانههای مدرن، از رادیو و تلویزیون تا شبکههای اجتماعی، این نقش سنتی دچار دگرگونی شد. امروز منبر هنوز جایگاه خود را در میان قشرهای مذهبی و مناسبتهای دینی حفظ کرده است؛ اما تأثیر اجتماعی آن در مقایسه با گذشته کاهش یافته و بخشی از وظیفه انتقال ارزشها و باورهای فرهنگی به دوش رسانههای نوین افتاده است.
در کنار منبر، جلسههای شعرخوانی، موسیقی سنتی، تئاتر و محافل خانگی نیز از جمله عرصههایی بودند که فرهنگ گفتوگو، ادب و زیباییدوستی اصفهانی را بازتاب میدادند.
این محافل، نهفقط سرگرمی، بلکه مدرسهای فرهنگی برای انتقال ذوق، اخلاق و هویت شهری بودند. امروز اما این میدانها تا اندازه زیادی جای خود را به فضای مجازی و رسانههای دیجیتال دادهاند؛ جایی که پیامها کوتاهتر، احساسات شدیدتر و ارزشها گاه سطحیتر بازتاب مییابند.
در این میان، رسانههای بومی اصفهان، چه در قالب صداوسیمای مرکز استان، چه مطبوعات محلی و چه رسانههای آنلاین، اگر با نگاهی فرهنگی و مبتنی بر هویت شهری عمل کنند، میتوانند تعادلی میان سنت و مدرنیته برقرار سازند. معرفی هنرمندان و چهرههای بومی، روایت درست از آیینها و بازنمایی روح دینداری معتدل و اخلاقمدار اصفهانی، میتواند نسل جدید را با ریشههای فرهنگی خود پیوند دهد.
چالش اصلی اما در سواد رسانهای است. بسیاری از مخاطبان، مصرفکننده پرشور رسانهاند؛ اما مهارت تحلیل و تشخیص پیامهای فرهنگی را ندارند. اگر نهادهای فرهنگی و آموزشی در اصفهان آموزش سواد رسانهای را جدی بگیرند و از ظرفیتهای موجود، مانند مدارس و رسانههای محلی برای ترویج تفکر انتقادی بهره ببرند، میتوانند این خلأ را جبران کنند.
درنهایت، نسبت رسانه و فرهنگ عمومی اصفهان، دوسویه است. رسانه، بازتابدهنده فرهنگ بوده، اما در شکلدهی به آن نیز نقشآفرین است. اگر رسانههای امروز از روح فرهنگ اصفهانی، یعنی دینداری عالمانه، ادب، زیباییدوستی و خردورزی، الهام بگیرند، خواهند توانست پلی میان میراث کهن و جهان مدرن بسازند.
اما اگر در دام الگوبرداریهای سطحی و مصرفگرایی رسانهای بیفتند، ممکن است همان فرهنگی را که قرنها بهعنوان سرمایه اجتماعی اصفهان درخشان بوده، به حاشیه برانند. اصفهان، همچنان میتواند «نصفجهان» باشد؛ اگر رسانههایش، از مدل سنتی آن مانند منبر تا مدل امروز و برخط آن، زبان فرهنگ، ایمان و انسانیت این شهر را زنده نگه دارند.















