شاخص آلودگی هوا معیار و متر و استانداردی است برای سنجش میزان آلودگی و کیفیت هوا و ارتباط مستقیمی با تعطیلی مدارس و سلامت قلب و ریه و روان و پوست آدمیزاد دارد. به گفته محققان درصورتیکه عدد شاخص آلودگی هوا بین ۰ تا ۵۰ باشد، هوا پاک است و آن را با رنگ سبز نشان میدهند و درصورتیکه شاخص یادشده عددی بین ۳۰۱ تا ۵۰۰ را نشان دهد، هوا پس یا به عبارتی مخاطرهآمیز است و آن را با قرمز کبود نشان میدهند.
اصولا کیفیت هوا با کلمات و عباراتی مانند سالم برای همه، ناسالم برای قشر آسیبپذیر، ناسالم برای همه بهجز کارمندان نگونبخت شبکه بانکی کشور، بسیار ناسالم حتی برای شما دوست عزیز و غیره توصیف میشود و هرکدام را هم با رنگی نشان میدهند.
بررسیهای تاریخی نشان میدهد که در بسیاری از شهرهای بزرگ و صنعتی ایران مثل تهران و اصفهان و غیره در خیلی از روزهای سال کیفیت هوا چنگی به دل نمیزند و تا چشم کار میکند در تقویم، روزهای قرمز کبود و قرمز یواش و نارنجی و زرد میبینیم.
بنابراین معضل آلودگی هوا سبقهای نسبتا تاریخی دارد و اگر به شاهدوستها برنمیخورد، از آغاز حکومت پهلوی دوم با افزایش جمعیت، توسعه فعالیتهای صنعتی، ارتباطهای گسترده با غرب، رواج فساد در خانواده سلطنتی، مصرف سوختهای فسیلی، افزایش بارکشها و وسایل نقلیه عمومی، مسئله ترافیک و حتی استفاده گسترده از آبگرمکنها و وسایل گرمایشی و والرها و چراغهای خوراکپزی نفتی، آلودگی هوا یکی از چالشهای جدی مسئولان و مردم شریف و بهخصوص نجیب ایران بوده است.
اجرای طرح زوج و فرد و گازسوزکردن وسایل نقلیه عمومی و این چیزها از اقداماتی است که هم در دوره پهلوی و هم پس از انقلاب در دستورکار مسئولان قرار گرفته است. اما پس از انقلاب، با توسعه بیشتر صنایع و بهویژه پیدایش و رشد صنعت خودروسازی، رانتهای مدیریتی، افزایش چندبرابری جمعیت و علل دیگر، نهتنها آلودگی هوا بیشتر هم شده که اقدامات بیشتری هم برای مقابله با آن صورت گرفته است.
برای مثال، در دوره ریاستجمهوری دکتر احمدینژاد، مسئولان معتقد بودند «به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل» و اگرچه میدانستند با بعضی ایدهها مراد نمییابند، به قدر وسع میکوشیدند و هرطور شده بود حسننیتشان را به ولینعمتان خود نشان میدادند.
به همین مناسبت این پرسش پیش میآید که کجاست آن ارادهای که ایده آبپاشی تهران با هواپیماهای سمپاش را عملیاتی کرد؟ مسئولان دوره دکتر روحانی هم که تازه صبح جمعه میفهمیدند در مملکتشان چه میگذرد و جز همان اقدامات کلیشهای همیشگی خلاقیتی نداشتند.
اما مسئولان فعلی با جابهجایی مرزهای استاندارد، مرزهای حل مسئله را نیز جابهجا کردهاند که خدا قوتشان دهد. در این رابطه دو رویکرد کلی وجود دارد: یک رویکرد آن است که در محاسبه شاخص موردبحث، میزان ذرات بلاتکلیف موجود در هوا، دیاکسیدنیتروژن، ازن سطح زمین، منوکسید کربن، دیاکسید گوگرد و یکسری عناصر مرگآور دیگر سنجیده میشوند که بدیهی است با جابهجایی و تغییر شاخصها، سهم این عناصر در آلایندگی کم نشده و ریه و قلب آدمیزاد هم هنوز به آن سطح از کمالات و هوشمندی و انعطافپذیری نرسیدهاند که خود را با استانداردهای موردنظر آقایان تطبیق دهند.
معالأسف براساس آخرین آمار سازمان بهداشت جهانی، سالانه چیزی حدود هفتمیلیون نفر در جهان، بهدلیل آلودگی هوا میمیرند و قادر به سازگاری خود با شرایط محیطی نیستند که اگر بودند، عمرشان را به مسئولان کشورهای مختلف جهان نمیدادند.
رویکرد دیگر درست در مقابل رویکرد قبلی قرار دارد؛ به این ترتیب که چنین بیان میدارد: شاخص و استاندارد و این چیزها آیه قرآن نیستند که تعصب و غیرت و ارادهای بر عدم دستکاری آنها وجود داشته باشد؛ حتی پشتوانه علمی هم مقبولیت و مشروعیتی برای آن ایجاد نمیکند؛.
بنابراین یک مقام مسئول متخصص در حوزه آلودگی هوا اگر به خصلت آزادگی هم آراسته باشد، هیچ محدودیت و استاندارد و چهارچوبی را در این زمینه برنمیتابد؛ چنانچه در حوزههای دیگر مانند صنعت خودروسازی نیز چنین است و اگر خودروهای داخلی نتوانند یا دلشان نخواهد خود را با استانداردهای خودروسازی دنیا تطبیق دهند، این استانداردهای خودروسازی دنیا هستند که خودشان را با کیفیت خودروهای ما تطبیق میدهند.
بنابراین بشر بایستی به جای غر زدن به جان مسئولان خدوم و زحمتکش و متخصص، سوسولبازی را کنار گذاشته و بدون وابستگی به قدرتهای داخلی و خارجی خود را با شرایط حساس کنونی آداپته (من فارسی کیلی کم بلدم) کرده و در جهت بقای خودش بکوشد.
حتی اگر احساس کند داخل اگزوز یک تاکسی فرسوده سکونت دارد. بهواقع، به تعلیقدرآوردن شاخصها، کأنلمیکن تلقیکردنشان و دستکاری و بالا و پایین کردنشان بایستی بهعنوان راهکارهای جدی پیشگیری و مقابله با آلودگی هوا به رسمیت شناخته شده و در تاریخ ثبت شود. علیایحال به اعتقاد نگارنده از بین دو رویکرد یاد شده، دومی، رویکرد دقیقتری است.با آرزوی توفیق الهی برای ملت شریف ایران.