در عصر جدید و دنیای امروزه علوم مالی و اقتصادی تفکرات اندیشمندان از نگاههای متفاوت به یک مورد خاص بهوفور مشاهده میشود. این تفاوت نگاهها ناشی از پیچیدگی رفتار انسان و تقابل عقلانیت و رفتار تودهوار است. مسئله حباب بازار سرمایه در تمام دنیا با مشاهدات عینی و مصادیقی سعی در توجیه یا هشدار دارد. این مسئله از دو نگاه متفاوت است. نگاه اول نگاه عقلایی به ارزشگذاری داراییها و همچنین استفاده از آربیتراژ بین بازارهای متفاوت در زمان رشد یک بازار بیشتر از ارزش ذاتی یا کاهش یک بازار موازی به زیر ارزش ذاتی و استفاده از این موقعیت دارد. این نگاه تلاش به قیمتگذاری بدون در نظر گرفتن عوامل انسانی و روانشناختی دارد. فرمولها و روشهای جذاب و مختلفی اعم از ساده ترین و کاربردیترین آن که منتسب به گوردون است و ارزشگذاری های پیچیده با مدلهای ارزشگذاری شرکت (enterprise valuation) وجود دارد که میتواند ثابت کند از نظر عقلایی بازار میتواند در مرحله حباب باشد. استناد نگاه عقلایی به کرش (crash) بازار داتکامها در دهه نود میلادی در آمریکا که شرکتهای آیتی با هجوم مردم و انتظار عصر دیجیتال باعث شد سهمهای این دسته به رشدهای فضایی برسند. اینکه این نگاه درست است در آن شکی نیست، اما در دهه نود میلادی آمیخته شدن بیش از پیش علوم اجتماعی و رفتاری در علوم اقتصادی و مالی، دنیای جدیدی را بیش از پیش به سرمایهگذاران و فلاسفه این علوم شناساند. در نگاه دوم که علوم مالی و اقتصادی را سعی میکنند از منظر انسانشناسی، جامعهشناسی و روانشناسی تحلیل کنند، نگاه عقلایی را به چالش میکشد. یک مثال ساده در بازار ایران وجود دارد که این مسئله را شفاف میکند، در اوایل دهه 80 قیمت یک سیمکارت بیش از یک میلیون تومان معامله میشد، ولی در علم اقتصاد انتشار سیمکارت بدون هزینه برای دولت و قیمتگذاری آن به این اعداد ایجاد شبه پول در بازار پول شکل میگرفت. مردم برای ثبتنام سیمکارت صف تشکیل میدادند. از طرفی تا سالها سیمکارتی که ارزش ذاتی آن کمتر از 10 هزار تومان بود بسیار بالاتر از این اعداد معامله شد و در حال حاضر بهصورت رایگان توزیع میشود. اگر یک زمانی سیمکارت کالای سرمایهای محسوب میشد، امروزه چنین چیزی وجود ندارد، اما بعد از آن دوران تعداد افرادی که در زمینه تلفن همراه به عنوان شاغل فعال شدند بسیار رشد کردند. در نگاه روانشناسی مالی، باید مطالعات میدانی انجام گیرد و نمونههای آماری از آحاد جامعه جدید بورسی بررسی شود. در نگاه دوم از منظر علوم رفتاری (Behavioral science)، روانشناسی سرمایهگذار (Investor Psychology)، روانشناسی شناختی (Cognitive Psychology)، اقتصاد تجربی (Experimental Economics)، علوم شناختی (Cognitive science) و تمامی این علوم باید بررسی صورت گیرد. از این نگاه حباب زمانی میتواند تخلیه شود که انتظارات عمده سرمایهگذاران به آینده تغییر پیدا کند، ولو اینکه از نگاه منطقی در حباب باشیم و بالاتر از ارزش ذاتی معاملات بازار سرمایه صورت گیرد؛ اما تا زمانی که ظرف شناور سهام در حدی باشد که با روزی 1,2 میلیارد دلار معاملات صورت گیرد، از همان نگاه منطقی در نظریه مقداری پول تا زمانی که سرعت گردش پول بالا باشد و حجم پول ثابت بماند، قیمتها میتواند رشد کند. از نگاه علوم رفتاری انتظارات در آینده، تورم انتظاری مثبت، کاهش ارزش پول ملی و مهمتر از آن بورس باز شدن قشر عظیمی از جامعه (فارغ از آنکه این حرکت صحیح باشد یا خیر) میتواند تا مدتها به مثابه سیمکارت، سهمها را بالاتر از نگاه عقلایی به ارزشگذاری نگه دارد.