هادی غفاری، زاده چهارم تیرماه۱۳۲۹ در آذرشهر تبریز است. عضو شورای مرکزی مجمع «نیروهای خط امام» و رئیس مؤسسه الهادی است. او نماینده سه دوره اول مجلس شورای اسلامی بود و در انتخابات مــجلــس چــهــارم، پــنــجــم و هفتم ردصلاحیت شد. غفاری فرزند حسین غفاری از روحانیانی است که قبل از انقلاب در زندان براثر شکنجه به شهادت رسید. صراحت لهجه و ادبیات خــاصـش در هــنــگام گــفــتوگــو از ویژگیهای منحصربهفرد اوست. او حالا در 70سالگی وقتی از دوران جوانی و انقلاب حرف میزند هم منتقد برخی مواضع است و هم پایبند به ارزشهایی است که برای آنها، سالها در رژیم شاه شکنجه شده است. او معتقد است که امروز باید با دنیا تعامل سازنده داشت و این تعامل سازنده به معنای زیر بار ظلم رفتن نیست. مشروح گفتوگو با هادی غفاری را در «اصفهانزیبا» میخوانید.
اگر بخواهید برخی اشتباههای سالهای بعد از انقلاب را توضیح دهید از چه مواردی نام می برید؟
یکی از اشتباههای ما در گذشته بحث حذف بوده است. ما خودمان را تطهیر نمیکنیم و منکر اشتباهاتمان نیستیم. حذف کردن نیروها روش خوبی از آب درنیامد و کاری که انجام شد کار بدی بود. اما در روزها و سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب، عدهای به جان این نهضت افتاده بودند و باید آنها را حذف میکردیم. عدهای رسما مزدور خارجی بودند یا مثل منافقین قصد براندازی داشتند. اما در این میان عدهای نیز بودند که همفکر ما نبودند، مثل نهضت آزادی و ملیگراها که نظرات دیگری داشتند و متأسفانه با آنها خوب برخورد نشد. در مجلس اول، قانونی مبنی بر رده سنی تا 70سال برای انتخابات مطرح شد که اعضای نهضت آزادی ازجمله آقای سحابی و بازرگان نتوانند کاندیدا شوند که کار بسیار نسنجیدهای بود.
قانون محدودیت سنی برای کاندیداها که اتفاقا امروز نیز مسئله مجلس یازدهم است، توسط چه کسی در آن زمان به مجلس اول معرفی شد؟
عدهای تندرو که اسامی آنها خاطرم نیست. اما من آن زمان این قانون را امضا نکردم. من معتقد بودم که این افراد میتوانند به مجلس بیایند؛ اما با نظراتشان ازجمله آقایان یزدی و صباغیان مخالفت میکردم، مثلا آنها با گرفتن سفارت آمریکا بهشدت مخالف بودند؛ اما من موافق بودم.
نظرتان درباره سیاست خارجی کشور چیست؟
دو مطلب باید بگویم. من با اسرائیل کاری ندارم. صهیونیستها غاصب و نامشروع هستند و ازنظر حقوقی حقی در سرزمینهای اشغالی ندارند و بیش از 60سال است که مردم فلسطین را آواره کردهاند. غیر از دشمنی ما با اسرائیل، برخی امروز خیلی دم از مبارزه با بیگانه میزنند؛ چون نانشان در دعواست؛ اگر دعوا نکنند چه بگویند؟! اگر نخواهند شعار مرگ و زندهباد سر دهند و قرار باشد با دنیا تعامل کنند، چه بگویند؟! اشکال عوامفریبی دوستان این است که نمیدانند تعامل به معنی وادادگی و ترس و مزدوری نیست. پیامبر اکرم(ص) وقتی ابوسفیان را بخشید، مسلمانان خواهان انتقام از همسر قاتل او بودند و شعار میدادند که امروز روز انتقام است. پیامبر در مقابل این گروه ایستاد و گفت: «امروز، روز عفو و بخشش است». قطعا پیامبر در آن زمان خیر و صلاحی در نظر داشته است که حرف از بخشش میزد. امروز کسانی که مدام حرف از جنگ و ستیز میزنند چه تئوری مفیدی برای جامعه دارند؟ اگر این شعارها را از یک طیفی بگیرند، دیگر چه دارند که بگویند؟ یعنی فلسفه وجودی یک قشر در دعواست. این حرف را اول انقلاب شخصی که از دنیا رفته و اسمش را نمیبرم به شوخی گفت: «نان ما در دعواست» و امروز نیز این روش ادامه دارد. مسئله بعدی بدفهمی برخی تندروهاست. عدهای میگویند کسی که به تعامل معتقد است، بیگانه، وابسته و خارجی است. اما اینها خیالات است. من از خودم صحبت میکنم. من که به تعامل معتقدم، من مزدورم؟ آن موقع که خیلیها دل نداشتند و در پستوی خانههایشان خوابیده بودند، هادی غفاری دل مبارزه داشت. به قول یک شخصی میگفت، فلان روحانی آدم خوبی است، آرام میرود مسجد و از صورتش نور میبارد. اما در آن زمان هادی غفاری اهل مبارزه بود. حالا هادی غفاری بزدل شد؟ اولا تعامل با کشورها از موضع بزدلی نیست. دوما الان سال1399 است، نه سال 57-58-60. همهچیز متحول شده است.
روحیه آمریکاستیزی در ذات انقلاب وجود داشت یا صرفا بعد از تسخیر سفارت به اوج خود رسید؟
روحیه آمریکاستیزی از بعد از کنار زدن دکتر مصدق و کودتای 28مرداد در جامعه وجود داشت. مردم ما و سران انقلاب مشکلات و جرائم آمریکا را میدانستند. سیاستهای مـداخـلـهجـویــــانـه جـزوی از ذات آمریکاست و این مسئله را در اسناد بهیادگارمانده از آن دوران میبینیم. بعد از فوت آقای بروجردی، محور فرمایشهای امام(ره)، سیاستهای ضدآمریکایی بود، مبنی بر اینکه ما با آمریکا کاری نداریم و این کشور باید دست از سر ما بردارد. حتی امام(ره) فرمودند اگر آمریکا آدم شود، با آنها مذاکره میکنیم. یعنی جنگ در ذات ما نبود. آمریکاییها در کشور ما دخالت میکردند و این کارشان نامشروع بود و مردم هم ناراضی بودند. نتیجه آمریکاستیزی در قیام 15خرداد، 17شهریور و کشتار مردم خودش را نشان داد. بنابراین فتح لانه جاسوسی، تبلور رفتار آمریکاییها در ایران بود. یعنی اگر آمریکاییها بعد از انقلاب در ایران دخالت و جاسوسی نمیکردند و میگذاشتند ایران مثل هر کشور آزاد خودش تصمیم بگیرد، مشکلی پیش نمیآمد. به آمریکا چه ربطی دارد ما با کدام کشور در ارتباطیم؟ به آمریکا چه ربطی دارد ما رژیم صهیونیستی را قبول داریم یا نداریم؟ مگر آمریکا کدخدای دنیاست؟ اگر آمریکا بعد از انقلاب فضولی نمیکرد یقینا با لانه جاسوسی هم کاری نداشتیم.
از دیدگاه شما مسئله امپریالیسم به چه چیزی اطلاق میشود؟ آیا در بلوک شرق نیز شاهد امپریالیسم هستیم؟ کلا با امپریالیسم چه باید کرد؟
امپریالیسم یعنی زیادهخواهی. ریشه امپریالیسم که از کلمه امپریال میآید یعنی خود برجستهبینی و آمریکا شاخ این مسئله است که طبیعتا باروحیه آزادیخـواهـی هـیـچ کــشـــوری جـــور درنمیآید و فرقی نمیکند این روحیه را چین و روسیه داشته باشند یا آمریکا. ولی بههرحال زیادهخواهی در هر چیزی باشد محکوم است.
شما یکی از منتقدان جدی مجلس یازدهم هستید. دلایل شما برای این انتقادها چیست؟
با صراحت بگویم که این مجلس کمهـویـتتـریـن مـجـلـس پس از انقلاب است. خدا بیامرزد شورای محترم نگهبان را که نیروهای اصیل انقلاب را با ادلههای واهی از دم با تیغ استصواب ردصلاحیت کردند و مجلسی ساختند که در آن یک آقای نماینده در روز اول مجلس میگوید روزانه یک جز قرآن در مجلس بخوانیم. مگر اینجا مجلس فاتحه است؟ برو در خانهات یک قرآن ختم کن، خدا پدرت را رحمت کند. مجلس جای روضهخوانی نیست. طرحهایی را که ارائه دادهاند، ببینید. طرحی برای ریاست جمهوری ارائه کردهاند که در دکان هیچ بقالی پیدا نمیشود. با چه متر و معیاری میخواهید اعتقادات کاندیداها را بسنجید؟! مگر شما اعتقادمتر دارید؟ این مجلس برای کشور کارساز نیست. در همین ماههای اخیر میخواستم برای مسجد موتوربرق بخرم. دستدومش 25 میلیون تومان قیمت داشت. ریشه این اتفاقها و گرانیها چیست؟ ریشهاش در دشمنی با دنیاست که نفت را نمیتوانیم صادر کنیم و دلار نداریم. طبیعتا نمیشود کشور را اداره کرد، بیمایه فتیر است! مایه انقلاب درآمد انقلاب است. درآمد انقلاب نیز با زور و گشت ارشاد تأمین نمیشود. باید زبانمان را کنترل کنیم و با دنیا جنگ نکنیم. قرار نیست ما زیر بار کسی برویم، باید تعامل سازنده داشته باشیم.
اول انقلاب خاطرتان هست که جوانان میدانی برای سیاستورزی پیدا کرده بودند. مثلا میرحسین موسوی در 40سالگی نخستوزیر میشود و شما در 38سالگی نماینده مجلس، چرا امروز جوانان از عرصههای مهم سیاست کنار زده میشوند؟
بخشی از آن طبیعی است. 40سال از انقلاب گذشته است. آن موقع که انقلاب شد، آن نسل جوان بودند و امروز تجربه دارند. اینها را چه باید کرد؟ باید ریخت در رودخانه؟ اما این پارادوکس را باید اینطور حل کرد که در عین احترام به بزرگان نظام، میدان را برای ورود نخبههای جدید باز کنیم. مشکل اینجاست که اجازه نمیدهیم جوانان وارد عرصه سیاست شوند.
شکاف عقیدتی در میان نسل جوان را در چه میدانید؟
باید در عواملش بگردید و این عوامل مادامیکه هست این بیاعتقادی نیز هست.
از اول انقلاب تاکنون موضوع شایعات و اتهامات حول محور افراد مطرح میشود. حتی درباره شما نیز این مسائل وجود دارد، ازجمله کشته شدن هویدا. نظر شما چیست؟
مشکل ما بعد از انقلاب عدم شفافسازی است. اگر روزنامهها و صداوسیمای آزاد داشتیم و توده مردم میفهمیدند که میشود آزادانه نقد کرد، این شایعات به وجود نمیآمد. در هر جامعهای که آزادی نباشد، خبر جنبه زیرزمینی پیدا میکند و خبر که زیرزمینی شد هر چه دلشان بخواهد میگویند. یک روایت از حضرت علی برایتان نقل میکنم. حضرت امیر(ع) به شهر انبار رفته بودند و عدهای دنبال حضرت می دویدند، ایشان بزرگ قوم را صدا زد و گفت: «این چه کاری است؟» گفت: «ما با این روش بزرگان را احترام میکنیم.» حضرت گفتند: «با من این کار را نکنید». حضرت علی(ع) در یک سخنرانی به روشنی اعلام کردند با آن ادبیاتی که با جباران و زورگویان سخن میگویید با من حرف نزنید. متأسفانه این خطبهها موردتوجه قرار نمیگیرد. امیرالمؤمنین نیز متعدد گفتهاند با من جوری حرف نزنید که انگار از من میترسید. بر شما واجب است که اگر به من اعتراض دارید بگویید. حتی پشت سر من بگویید. امروز بعضی میگویند شما اگر انتقاد دارید به خودمان بگویید، چرا رسانهای میکنید؟ این چه حرفی است، من میخواهم بگویم که همه بدانند.
نهضت آزادی میگوید یکی از نـیـروهای ما در دادگـاه هـویـدا حضورداشته و نقش شما در اعدام هویدا را تأیید میکنند، پاسخ شما چیست؟
هرکسی گفته است با صراحت میگویم غلط کـرده است. دروغ میگویند. هرکسی بگوید اعدام هویدا توسط من را دیده است دروغ میگوید. من اگر حاکم شرع بودم آن فرد را حد میزدم. هیچکس جز خدا عامل اعدام هویدا را نمیشناسد. دروغ گفتن کاری بسیار غیراخلاقی است.




