کدام مربی جواد محققیان را کشف کرد؟
زمانی که در زمینهای خاکی محلهها بازی میکردم، آقای خلیلیان مرا به حسین چرخابی که مربی تیم تام بود معرفی کرد و در واقع او مرا کشف کرد؛ اما پرورش من در تیم تام و زیر نظر آقای چرخابی بود، البته تمام مربیانم در دوران فوتبال از جمله فیروز کریمی، ناصر حجازی، آقاجان، کربکندی و دیگران بر من تأثیر گذاشتهاند و مدیون همه آنها هستم.
در زمانِ اوج تام برای این تیم بازی میکردید؟
بله، زمانی که به تام رفتم، بازیکنانی چون احمدرضا عابدزاده، عباس سیمکانی و نکوبین در این تیم بازی میکردند و بهنوعی تیم منتخب اصفهان بودند. چرخابی مرا از جوانان به بزرگسالان برد.
و پلی اکریل مقصد بعدی بود؟
بله؛ بعد از درخشش در تیم تام به پلی اکریل پیوستم و آقاجان و فیروز کریمی مربیان من بودند، البته فیروز کریمی خیلی برای من تبلیغات میکرد و بارها به مسئولان فدراسیون گفته بود فلانی را به تیم ملی دعوت کنید که این اتفاق تا زمانی که به تهران نرفته بودم، رخ نداد.
چرا؟
زمانی که ما فوتبال بازی میکردیم، اصل فوتبال در تهران بود و بازیکنان تا به تیمهای تهرانی نمیرفتند، دیده نمیشدند. در دوران اوجم در تیمهای پلیاکریل و ذوبآهن خیلیها میگفتند حقم است که به تیم ملی دعوت شوم؛ اما مربیان تیم ملی مرا نمیدیدند تا اینکه بعد از جدایی از ذوبآهن به من گفتند اگر به سایپا بروی، به تیم ملی هم دعوت خواهی شد. میگفتند مایلیکهن مرا میخواهد و فوتبالم را قبول دارد.
بالاخره کی به تیم ملی دعوت شدید؟
زمانی که به تیم سایپا پیوستم، براگای برزیلی سرمربی تیم ملی بود و بعدها برای مقدماتی جامجهانی ایویچ سرمربی تیمملی شد. من در مجموع، سه دوره به تیم ملی دعوت شدم، یک بار برای مسابقات مقدماتی جام جهانی 2002، بعد برای تورنمنت جام تمدنها و بار آخر نیز برای بازیهای آسیایی.
چرا شهرستانیها دیده نمیشدند؟ بحث کیفیت بازی بود یا مسائل دیگری در میان بود؟
همیشه این را گفتهام؛ البته نمیخواهم نامی از کسی ببرم، اما بازیکنانی در دوره ما در تیم ملی بازی میکردند که در اندازه متوسطهای فوتبال اصفهان هم نبودند. بهصراحت این موضوع را میگویم و ابایی ندارم. میدانید چرا این بازیکنانْ بازی ملی داشتند، تنها به خاطر ارتباطات. منظورم این نیست که ملیپوشان بازیکنان بدی بودند، بلکه بسیاری بهتر از آنها در تیمهای شهرستانی حضور داشتند که فقط بهخاطر اینکه در تیمهای تهرانی بازی نمیکردند، دعوت نمیشدند. آن زمان روال دعوت از بازیکنان به تیم ملی، اول عضویت در تیمهای استقلال و پرسپولیس بود و بعد بازی در سایر تیمهای تهرانی. یک بازیکن شهرستانی اگر سه سال هم در یک تیم عالی بازی میکرد، به تیم ملی دعوت نمیشد؛ اما یک بازیکن در تیمهای سرخابی یا دیگر تیمهای پایتخت کافی بود، سه بازی خوب پشتسر هم داشته باشد تا به تیم ملی دعوت شود.
دوره حضور در تیم ذوبآهن چطور گذشت؟
زمانی که به تیم ذوبآهن پیوستم، محمود یاوری و حمید ندیمیان مربیان این تیم بودند و البته سال سختی را پشت سر گذاشتیم. ذوبآهن آن زمان بهترین تیم شهرستانی شده بود؛ اما بعد از چند باخت، یاوری را برکنار کردند و کربکندی و بعدها معینی سرمربی تیم شدند. در تیم ذوبآهن یک سال هم ناصر حجازی سرمربی تیم بود که خیلی تبلیغات روی من میکرد، هنوز روزنامههای آن زمان را دارم که از من تعریف کرده بود.
از تیمهای سرخابی پایتخت پیشنهاد بازی نداشتید؟
اتفاقا از سال 76 تا 80 از استقلال و پرسپولیس پیشنهاد داشتم و روزنامههای آن زمان موجود است ولی هر بار اتفاقی میافتاد و نمیشد؛ مثلا در تیم استقلال، ناصر حجازی مرا میخواست؛ اما همان فصل عوض شد و به تیم ذوبآهن آمد. برای تیم پرسپولیس نیز علی پروین از طریق واسطههایی پیغام فرستاد؛ اما گفتند فقط 15 میلیون میدهیم و رضایتنامه با خودت، من هم با ذوبآهن قرارداد داشتم و جدایی از این تیم سخت بود.
اگر جواد محققیان در یکی از تیمهای سرخابی پایتخت بازی کرده بود، چه تفاوتی در سرنوشت فوتبالی او داشت؟
حتما تفاوت داشت، البته رویه اشتباهی بود ولی بههرحال آن شرایط وجود داشت و کاری نمیشد انجام داد. طی دهپانزده سال اخیر فوتبال در سراسر ایران پخش شده و یک بازیکن حتی اگر در تیم مس رفسنجان هم خوب بازی کند، دیده میشود و شانس دعوت به تیم ملی را دارد؛ اما زمان ما استقلال و پرسپولیس یک طرف و کل دیگر تیمهای لیگ هم یک طرف. هر بار که با این دو تیم بازی داشتیم، میدانستیم باید نتیجه کل زحمات یک سالمان را بگیریم. واقعا سیستم غلطی بود، هر بار که لیست تیم ملی اعلام میشد، 10، 12 بازیکن از استقلال و 10، 12 بازیکن از پرسپولیس دعوت میشدند، دو سه بازیکن از دیگر تیمهای شهرستانی و یک یا دو بازیکن نیز از دیگر تیمهای ایران. زمان فوتبال ما شهرستانیبودن جرم بود. بازیکنان در تیمهای تهرانی خود به خود بزرگ میشدند؛ اما بازیکنانی چون سیمکانی، طلاکش، کمال حسینی و سعید دهقان بازیکنان بسیار بزرگی بوده و از ملی پوشها هم یک سر وگردن بالاتر اما چون شهرستانی بودند و در تیمهای شهرستانی بازی میکردند، نباید دیده میشدند.
پس پیوستن به سایپا برای شما فرصتی برای دیده شدن بهتر بود؟
البته جدایی من از ذوبآهن هم داستانی دارد. کفعمی، مدیرعامل وقت ذوبآهن به من گفت، جواد دوست داری به تیمهای خارجی بروی اما من از سایپا سردرآوردم. عاطف، سرمربی وقت ذوبآهن میگفت باشگاه گفته که محققیان میخواهد لژیونر شود و او هم اجازه جدایی داده است. من با ذوبآهن نیم فصل دیگر قرارداد داشتم و نمیخواستند بازیکن آزاد شوم و از تیم بروم برای همین دروغ گفتند. طی صحبتی هم که با محمد مایلیکهن داشتم، او به گفت که سایپا انتخاب خوبی است و میتوانم از این تیم به تیم ملی برسم. سایپا بابت به خدمت گرفتن من پول خوبی به ذوبآهن داد، فصل خوبی در سایپا داشتم و به تیم ملی هم دعوت شدم؛ اما چون در تهران اذیت شده بودم، وقتی سپاهان پیشنهاد داد، به اصفهان برگشتم.
برای لیگ حرفهای به سپاهان پیوستید؟
بله، در اولین فصلی که استانکو سرمربی سپاهان بود. استانکو فوتبال مرا قبول داشت؛ اما عملکردم در تیم سپاهان آن طوری نبود که خودم انتظار داشتم. من هافبک مهاجم بودم و پیستون چپ هم بازی میکردم و به خاطر خصوصیت دریبلزنی، میل تهاجمی زیادی داشتم اما استانکو مرا به عنوان دفاع راست به کار گرفت. از این موضوع، راضی نبودم و بارها به ناصر پورمهدی، دستیار استانکو گفتم که حرفم را به سرمربی منتقل کند که من هافبک مهاجم هستم؛ اما چون بازیکن مسئولیتپذیری در تیم بودم، استانکو از من کار دفاعی میخواست و از من راضی بودم؛ اما خودم راضی نبودم، چون دوست داشتم رو به جلو حرکت کنم؛ اما استانکو اجازه نمیداد.
شما زمانی به سپاهان پیوستید که زیر پوشش فولاد مبارکه رفته بود و اوضاع خوب بود. این طور نیست؟
بله، زمانی که من به سپاهان رفتم، یکی دو سال بود تیم تحت پوشش فولاد مبارکه رفته بود، مجید بصیرت به من میگفت جواد خوب وقتی به سپاهان آمدی. در آن مقطع که من به این تیم پیوستم، سپاهان امکانات خوبی داشت و بهترین شرایط برای تیم فراهم بود. یک فصلی که در سپاهان حضور داشتم، در تمام مسابقات به میدان رفتم و فصل خوبی را پشت سر گذاشتم.
چطور شد فرهاد کاظمی شما را نخواست؟
فرهاد کاظمی به من گفت باشگاه نامت را در لیست فروش گذاشته و باشگاه هم میگفت سرمربی تو را نخواسته است. من هم بعد از جدایی از سپاهان به تیم پیکان پیوستم.
برخی بازیکنانی که از لیست سپاهان برای لیگ دوم حرفهای کنار گذاشته شدند، میگویند فرهاد کاظمی به بهانه جوانگرایی این کار را کرد و از همانجا ورود بازیکنان غیر بومی به سپاهان استارت خورد؟
من با فرهاد کاظمی دوست بودم، چون آدم لاتمسلک و مشتی بود، وقتی گفتند در تیم نیستم، زیاد پیگیر ماجرا نشدم، اما فرهاد کاظمی به من گفت که باشگاه لیستی به او داده و نام من در این لیست نبوده است.
خب رسیدیم به پیکان که آخرین مقصد لیگ برتری شما بود. انتخاب بدی داشتید یا عوامل دیگری در کار بود؟
من وقتی به پیکان پیوستم از آمادگی بسیار خوبی برخوردار بودم؛ اما یک فصل در این تیم نیمکتنشین بودم و بازی نکردم. یکی از بازیکنان پیکان از بیژن ذوالفقارنسب پرسیده بود چرا به محققیان بازی نمیدهید؟ گفته بود به خاطر برخی کارهای اداری محرمانه. فردای آن روز پیش ذوالفقارنسب رفتم و او را قسم دادم که بگوید ماجرا چیست، اما حرفی نزد. متاسفانه فصل بدی را در پیکان سپری کردم و در همه بازیها نیمکتنشین بودم، البته قبل از نیمفصل در یک مسابقه مرا 45 دقیقه بازی دادند؛ چون بر اساس قوانین آن زمان اگر بازیکنی یک نیمفصل برای تیمی بازی نمیکرد، میتوانست جدا شود؛ اما پیکانیها برای اینکه نگذارند من از تیم جدا شوم، این کار را کردند. البته از لحاظ مالی قرارداد خوبی با پیکان داشتم و حتی قسط آخر مرا سه میلیون بیشتر دادند و وقتی به آقای لطیفی، مدیرعامل باشگاه گفتم پول اضافه دادهاید، گفت آقا جواد حقت بود، چون حقت خیلی خورده شد.
چطور شد از لیگ دسته یک سردرآوردید؟ پیشنهاد لیگ برتری نداشتید؟
پیشنهادی از تیمهای لیگ برتری نداشتم و به تیم پیام مشهد پیوستم و یک فصل هم به آلومینیم اراک رفتم. دیگر سنم هم بالا رفته بود، البته من از لحاظ فیزیک بدنی شرایط خوبی داشتم، زمانی مجید جلالی به من میگفت تو 28سال سن داری؛ اما از لحاظ بدنی مثل جوانهای 20ساله هستی.
بین دوره فوتبال و ورود به مربیگری فاصله افتاد؟
بعد از دوره فوتبال، به دنبال کسبوکار رفتم و درگیر شغل کباب و بریانی شدم. با اینکه در کارم موفق بودم اما روحیهام بههم ریخته بود و انگار گمشدهای داشتم. تا اینکه یکی از دوستان وقتی حال مرا دید، گفت به این خاطر است که از فوتبال دور شدهای و دوباره به فوتبال برگرد.
در ادامه هم در کلاسهای مربیگری شرکت کردم و هدایت تیم نیروگاه در لیگ استان را برعهده گرفتم و به قهرمانی رسیدم. در این تیم پسر ابرقویینژاد، رئیس سابق هیئت فوتبال حضور داشت و او از من میخواست پسرش را بازی بدهم اما با اینکه با پسرش صمیمی بودم، اما چون درست تمرین نمیکرد، اختلافاتی در تیم افتاد. بعدها به همراه عباس سیمکانی به تیم امید ذوبآهن رفتیم؛ اما چون پول بچهها را ندادند، از آنها حمایت کردم و به اختلاف خوردیم. متاسفانه شرایط به گونهای شده که هر گاه درباره من تحقیق میکنند، میگویند فلانی حاشیه دارد، درصورتی که من به عنوان مربی وظیفه دارم از حق بازیکنانم دفاع کنم چون چشم آنها به حمایت مربی بود.
زمانی برای لیگ آسیا ویژن، تیم یاران آتشگاه را با هزینه شخصی تشکیل دادم و چند سالی در این مسابقات شرکت کردیـــم؛ اما ادامه کار میسر نشد. زمانی که سیمکانی از من خواست به تیم امید ذوبآهن بروم، به او گفتم باشگاه اجازه حضور مرا نمیدهد؛ ولی گفت از طرف من دعوت به کار شدهای. بعد از مدتی باشگاه تصمیم به تغییرات در تیم گرفت و به من گفتند به جای سیمکانی کار کنم؛ اما گفتم او جای داداش من است و باید مدیر فنی باشد تا من هم با تیم همکاری کنم. بعد هم که به خاطر مسائل مالی به مشکل خوردیم و بعد هم که شیوع کرونا پیش آمد. در حال حاضر مشاور فنی تیمهای سپاهان نوین هستم.
ممنوعیت حضورتان در کلاس دوره A بینالمللی به چه دلیل بود؟
من مدرک B مربیگری را ده سال پیش گرفتم؛ اما نگذاشتند در کلاس A شرکت کنم. زمانی هم قرار بود کلاس A در تهران برگزار شود و اصفهان سه سهمیه داشت که دو سهمیه آن جور شد و برخی دوستان به رئیس سابق هیئت گفته بودند که محققیان را به این دوره بفرست؛ اما برای اینکه یک سهمیه را پر کنند، آن را به شیراز دادند. این رفتارها من را خیلی خسته کرد؛ اما چون عاشق فوتبال بودم، ماندم و تحمل کردم. امسال که میخواستم با تیم سپاهان نوین همکاری کنم، به آنها گفتم من شرایط اخلاقی خودم را برای همکاری دارم.
در تیم یاران آتشگاه، بازیکنانی بودند که پدرشان به من گفت اسم پسرهای مرا برای تیم رد کن و هزینه تیم را میدهم اما قبول نکردم و گفتم این کار خیانت به فوتبال است؛ من حتی با افرادی که الگوی فوتبالیام بودند، دعوایم شد و گفتم نباید بازیکنی که حقش نیست، درترکیب قرار بگیرد، البته بعدها رابطهمان خوب شد. من چون میخواهم از حق دفاع کنم، اسمم شده مربی حاشیهای و از فوتبال دورم کردند؛ اما خوشحالم که پیش وجدانم آسوده هستم و در بین جامعه فوتبال و بازیکنان جوان اعتبار دارم. من از امام حسین (ع) یاد گرفتهام همیشه طرف حق را بگیرم، زمانی در تیم من بازیکنی داشتیم که همسایه ما بود؛ اما یک بازیکن سنندجی داشتم که از او بهتر بود و او را بازی دادم. آن بازیکن که بچه محل ما بود، هنوز از دست من دلخور است.
گفته میشود رحمان رضایی پیش از حضورش به عنوان سرمربی ذوبآهن با شما برای همکاری صحبت کرده بود، اما چرا خبری نشد؟
من و رحمان در تیم ذوبآهن همبازی بودیم. زمانی که مدیر فنی تیم ذوبآهن شد، به سمت من آمد و قرار بود وقتی سرمربی شد، من در کنارش باشم و حتی از من رزومه گرفته بود و درباره همکاری صحبت کرده بودیم؛ اما وقتی کادرش را معرفی کرد، من نبودم. آن زمان پیامی برای رحمان رضایی فرستادم و گفتم از بابت اینکه مرا انتخاب نکردی، کمی ناراحت شدم؛ اما رفیقم هستی و همهجوره کنارت هستم. رحمان هم پیام صوتی برای من فرستاد و گفت دوست داشته من باشم اما باشگاه موافقت نکرده است.
بعدها زمانی آقای کربکندی را دیدم و ماجرای مخالفت باشگاه را به او گفتم که آقا رسول گفت اصلا این طور نیست و من هم پیام رحمان را برای او فرستادم و آقارسول به رحمان گفته بود چرا به جواد گفتهای باشگاه او رانخواسته؟
بعد این ماجرا، رحمان از من گلایه کرد که چرا پیام صوتی را برای کربکندی فرستادهام. من هم در جواب گفتم میخواستم ببینیم باشگاه با من چه مشکلی دارد، من نه جوان بودم و نه قصد سوءاستفاده داشتم، میتوانستی بگویی از کادرم راضی هستم؛ ولی وقتی به من قول همکاری دادی، مرا متوقع کردی. من دوست داشتم با رحمان رفتوآمد خانوادگی داشته باشم و میدانستم که میتوانم برای او مفید باشم، زیرا 140، 150 نیروی انسانی با من کار میکنند و مدیریت نیروی انسانی را بلدم و رابطهام با جوانان هم خوب است.
شما در دربیهای زیادی حضور داشتهاید. شرایط دربیهای اصفهان از گذشتهها تاکنون چطور بوده؟
من هم در تیم ذوبآهن و هم در تیم سپاهان دربی اصفهان را تجربه کردهام، همیشه سپاهان از لحاظ روحی و روانی به ذوبآهن برتری داشته و ذوبآهن تیم مظلومی بوده است. دیدارهای دو تیم معمولا خوب از کار درمی آید و حالا چون با سپاهان نوین همکاری دارم، دلم میخواهد سپاهان برنده شود. (با خنده)
سپاهان با محرم نویدکیا میتواند یک تیم مدعی باشد؟
محرم تفکرات خوبی برای مربیگری دارد اما هنوز کمتجربه است و فراز و نشیبهای تیم به دلیل کمتجربهبودن اوست. اما دستیاران محرم، یعنی تکسیرا و مرزبان و توتونی به عنوان مشاور از تجربه خوبی برخوردارند و قاعدتا باید این نقیضه را جبران کنند. کمکهای یک مربی بال های او هستند و اگر این بال ها هماهنگ عمل نکنند، اصطلاحا کبوتر به دره میرود. این دو مربی محرم را قبول دارند؛ اما شاید همدیگر را قبول نداشته باشند. به نظرم محرم باید بین تکسیرا و مرزبان، یکی را انتخاب میکرد.




