آنچه اصلاح طلبان با تشکیل جبهه اصلاحات ایران در جایگزینی شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان، بازاندیشی گفتمانی یا نو اندیشی گفتمانی را در دستور کار قرار دادهاند. به این معنا که آنها در این جبهه و با رویکردی جدید به دنبال تقویت پیوندها با جامعه مدنی، احیای سرمایه اجتماعی، نمایندگی حداکثری مطالبات مردم، گفت و گو با مردم، مشارکت، قانون مداری و در نهایت شفافیت هستند. در همین رابطه، محمدرضا جلاییپور پژوهشگر اجتماعی، کنشگر مدنی و فعال سیاسی اصلاح طلب در لایوی اینستاگرامی با خبرگزاری انصاف نیوز و در لابه لای بررسی انواع گونههای اصلاح طلبی به رویکردهای جدید جبهه اصلاحات ایران در قالب اصلاح طلبی نهادی پرداخت و از شرایط و اهداف آن گفت. نهادی که به گفته جلاییپور شفافیت و ضرورت افزایش مشارکت بدنه اصلاح طلبان در تصمیمگیریها را از ضرورتهای خود اعلام کرده است. آنچه در سالهای اخیر تنها در قالب شعار از سوی جناحهای سیاسی شنید شده است.
انواع گونههای اصلاح طلبی
جلاییپور اصلاح طلبی را به سه گونه بروکرات محور، ساختاری و نهادی تقسیم کرد و در پاسخ به این پرسش که چرا دستاوردهای اصلاحطلبان در 24 سال گذشته محدود و ناکافی بوده است؟ گفت: «به عقیده بنده اصلاحطلبان به ضرورت و اولویت آنچه آن را اصلاحات نهادی میخوانم توجه کافی نداشتهاند. برای اینکه بدانیم اصلاح طلبی نهادی چیست و چه تفاوتی با اصلاح طلبی بروکرات محور و ساختاری دارد باید به توضیح ویژگیهای این سه ساختار بپردازیم.» به گفته این فعال سیاسی اصلاح طلب این سه نمونه از اصلاح طلبی به نوعی ابزارهای مفهومی و تیپ آرمانهای وبری هستند که مصادیق خالصی در جهان واقعیت ندارند. اما به تعبیری میتوان گفت که نیروها و نهادهای اصلاح طلب هر کدام به یکی از این گونهها و مدلهای سه گانه اصلاح طلب نزدیکتر هستند. او افزود: «البته این سه مدل میتوانند به شکل مکمل برای هم نیز عمل کنند. چراکه هر کدام لازم و ملزوم یکدیگر هستند و حتی میتوانند با انواع دیگر اصلاح طلبی هم در تعارض باشند.» جلایی پور در ادامه و در توضیح ضرورت اولویت بخشی اصلاح طلبی نهادی به بیان ویژگیهای سه گونه اصلاحطلبی پرداخت و پس از آن دلایل ضرورت اولویتبخشی به اصلاحات نهادی را عنوان کرد.
اصلاحطلبی بروکراتمحور
این فعال سیاسی اصلاح طلب، گونه بروکرات محور اصلاح طلبی را اینگونه توضیح داد: «از سال 76 بیشتر با این گونه که بر دیگر گونههای اصلاح طلبی غالب بوده است، مواجه بودهایم. این مدل عملاً بهبودخواه و در چارچوب نهادها و ساختارهای موجود حکمرانی است و تلاش میکند از طریق انتخابات، بروکراتهای بیشتر و بهتری را به نهادهای حکمرانی و نمایندگیها بفرستد تا مجری سیاستهای اصلاحطلبانه شوند. خط مشی آن بیشتر خادمانه بوده و در دو دولت آقای خاتمی و دولت اول آقای روحانی نیز دستاوردهایی داشته است. سعید لیلاز و مرتضی مردیها از نیروهای فکری حامی این نوع اصلاحطلبی محسوب میشوند و از بین نیروهای سیاسی نیز بیژن زنگنه و محمود حجتی از جمله بروکراتهای اصلاحطلب هستند.» او ادامه داد: «مهمترین ابزار تغییر این نوع اصلاحطلبی حضور نامزد محور در انتخابات و رایزنی با هیئت حاکمه بوده است که برای استفاده بیشتر از این ابزار طرف مذاکرهاش شورای نگهبان و نهادهای امنیتی هستند تا مانع ورود بروکراتهای اصلاحطلب به نهادهای حکمرانی نشوند و همچنین رد صلاحیتها کمتر شود. پایگاه اجتماعی هدف این نوع اصلاحطلبی طبقه فرادست و متوسط رو به بالا و فلسفه سیاسیاش به محافظهکاری لیبرال و مشروطهخواهی نزدیکتر است. منظومه سیاستی آن نیز عملاً میانه رو است و در میان نهادهای سیاسی کنونی اصلاحطلبان شاید احزاب کارگزاران سازندگی و ندای ایرانیان به این گونه اصلاحطلبی نزدیکتر باشند.»
اصلاحطلبی ساختاری
جلایی پور همچنین ایجاد اصلاحطلبی ساختاری را از سال ۸۴ دانست که به تدریج در عرصه سیاسی ایران نمود بیشتری پیدا کرد. او افزود: «اصلاح طلبی ساختاری پس از سال 96 در رسانههایی مانند کلمه، زیتون، ایران فردا و صفحات پارهای از اصلاحطلبان ساختاری در رسانههای اجتماعی نیز بروز بیشتری داشت. اصلاحطلبان ساختاری معتقدند مادامی که قانون اساسی اصلاح نشود و نظارت استصوابی هم لغو نشود، اصلاحات بروکرات محور کمدستاورد میماند و بحرانهای همافزای کنونی نیز تشدید میشود. این گونه اصلاحطلبی به ویژه بر ضرورت تقویت جنبشهای اجتماعی بسیار تاکید دارد. سوژه توانمندسازی این گونه اصلاح طلبی بر خلاف بروکرات محورها که دولت است، بر پایه جامعه میچرخد و برای تبلیغ خود نیز بیشتر از رسانههای اجتماعی استفاده میکند. به همین خاطر بسیاری از اصلاح طلبان ساختاری خودآگاه یا ناخودآگاه در سالهای اخیر از احزاب خود خارج شده و فعالیتهای سیاسی خود را در رسانههای اجتماعی و از این طریق ادامه دادهاند. مهمترین ابزار تغییر این مدل اصلاح طلبی فشار از پایین و از طریق جنبشهای اجتماعی و بسیج افکار عمومی است. طرف اصلی مذاکره آن نیز رأس هرم قدرت سیاسی است. تا جایی که اگر مطالب و توئیتهای اصلاح طلبان ساختاری را بخوانید، متوجه خواهید شد که مخاطب اصلی آنها رأس هرم قدرت سیاسی است.» این فعال سیاسی با اشاره به فلسفه سیاسی اصلاح طلبی ساختاری گفت: «فلسفه سیاسی آنها گاهی مشروطه خواهی و گاهی جمهوریخواهی است و میان این دو در نوسان است. منظومه سیاستیش نیز به لیبرالدموکراتیک نزدیکتر است که بین نهادهای سیاسی موجود هیچکدام به آن نزدیک نیستند. البته بخشی از احزاب اتحاد ملت و بخشی از توسعه ملی شاید به این مدل اصلاح طلبی به ویژه در بخش جوانان گرایش داشته باشند. در میان چهرههای سیاسی نیز مصطفی تاجزاده و کیوان صمیمی و در میان نیروهای فکری سعید حجاریان و سعید مدنی به این گونه اصلاحطلبی نزدیکتر هستند.»
اصلاحطلبی نهادی
گونه سوم اصلاح طلبان اما به گفته جلایی پور اصلاح طلبی نهادی نام دارد که بیشتر دادخواه است. او گفت: «این گونه توجه توامانی به معنای عدالت، آزادی و دموکراسی دارد و در جهت این آرمانها اصلاحات نهادی را هدف کانونی خود قرار میدهد. منظور از نهاد قواعد بازی و الگوهای تکرار شونده رفتار جمعی است. اصلاحطلبان نهادی توجه دارند که بدون اصلاحات نهادی، حتی اگر ساختارها تغییر کنند رویههای نهادی قبلی در ساختارهای جدید بازتولید میشوند. همانطور که در انقلاب 57 و بهار عربی ما این موضوع را تجربه کردهایم. بدون اصلاحات نهادی، علاوه بر اینکه اصلاحات ساختاری نیز پایدار نمیمانند حتی اگر بروکراتهای اصلاحطلب وارد نهادهای حکمرانی شوند، مانند 24 سال گذشته تأثیر گذاری آنها محدود خواهد بود. چراکه همچنان در چارچوب همان رویههای نهادی و ساختاری قبلی فعالیت میکنند. به همین دلیل اصلاحطلبان نهادی به این اهداف خیلی توجه دارند: افزایش توانایی، ظرفیت و کیفیت نهادهای حکمرانی و نهادهای مدنی، اصلاح نهادهای سیاسی خود اصلاحطلبان، تغییرات نهادی ضروری برای کاهش انواع تبعیض و نابرابری و فساد و افزایش کارآمدی نهادهای عمومی، بسط شفافیت هم در نهادهای اصلاح طلبان هم در نهادهای حکمرانی، اصلاح نهادهای حامی مشتریمحور در نهادهای حکمرانی و در نهادهای اصلاحطلبان، تقویت فرآیندهای شایستهگزینی در نهادهای حکمرانی و در نهادهای اصلاحطلبان و تقویت نمایندگی و مشارکت شهروندان در نهادهای حکمرانی و در نهادهای اصلاحطلبان.» این فعال سیاسی اصلاح طلب ادامه داد: «پیش فرض اصلی آنها بر اساس مطالعات تجربی و تطبیقی پیش میرود. پیشنیاز و لازمه اینگونه اصلاح طلبی نیز توسعه فراگیر دموکراسی و عدالت است تا از این طریق ظرفیت و کیفیت نهادهای حکمرانی و توانایی نهادهای مدنی هم زمان و گام به گام تقویت شود. مرکز اصلاحطلبی نهادی عدالت در معنای وسیع کلمه است که هم شامل دموکراسی و عدالت سیاسی میشود و هم شامل صیانت از آزادیهای اساسی. اگر بخواهیم به نمونههای خوب اشخاص با این نوع رویه اصلاح طلبی اشاره کنیم، احمد میدری در جایگاه معاونت رفاه وزارت کار از جمله اصلاحطلبان خوب نهادی است که یکسری از اصلاحات نهادی پایدار را برای فقرزدایی در این وزراتخانه محقق کرده است. پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان نیز به همت تیم او شکل گرفت و از مهمترین ابزارهایی است که حاکمیت ایران با اتکا به آن میتواند فقرزدایی کند و باز توزیع ثروت را عادلانهتر انجام دهد. بهاره آروین نیز از دیگر اشخاص با این نوع گرایش اصلاح طلبی است که فعالیتهای او در قالب اصلاحات نهادی معطوف به بسط شفافیت در شورا و شهرداری است. نماسنج، شوراسنج و کمیته پایش و داوری جبهه اصلاحات ایران نیز برای پایش و رصد عملکرد اصلاحطلبان در شورا، مجلس و سرا نیز که نوعی انتخابات مقدماتی برای گزینش غیراندک سالارانه نامزدهای اصلاحطلبان بود هم از نمونههای اصلاحات نهادی در نهادهای خود اصلاحطلبان به شمار میروند. در میان نیروهای جوان اصلاحطلب نیز افرادی چون علی پیرحسینلو، عماد بهاور، سعید شریعتی، محمد و حنیف رهبری از جمله افرادی هستند که به این گونه اصلاحطلبی نهادی گرایش بیشتری دارند.»
او گفت: «ابزار اصلی تغییر در اصلاحطلبی نهادی نیز ساختن ائتلافهای مسئلهمحور با طیف هر چه گستردهتر از نیروهای سیاسی است که از آن اصلاح نهادی خاص حمایت میکنند. پایگاه اجتماعی هدف اصلاحطلبان نهادی نیز ترکیبی از گروههای میانی و فرودست جامعه است. اصلاح طلبان بروکرات محور بیشتر ترکیبی از فرادستان و طبقه متوسط بودند و اصلاح طلبان ساختاری نیز بر طبقه متوسط تمرکز دارند. نهادیها اما بر ترکیبی از گونههای میانی و فرودست تاکید دارند و معتقدند برای تحقق آن باید در کنار دموکراسی به توسعه و آزادی، عدالت و برابری و اقتضائاتش هم توجه ویژهای داشت. فلسفه سیاسی اصلاحطلبی نهادی به لیبرالیسم اجتماعی یا برابریخواه نزدیک است و منظومه سیاستیاش هم به سوسیال دموکراسی نزدیکتر است. بین نهادهای سیاسی موجود نیز جبهه اصلاحات ایران، جمعیت هماندیشان دادخواه (جهد)، اندیشکده شفافیت برای ایران، سازمان عدالت و آزادی و بخشی از احزاب اتحاد ملت و توسعه ملی و نهضت آزادی به این نوع اصلاح طلبی نهادی گرایش بیشتری نشان میدهند.»
جبهه اصلاحات به سمت اصلاحات نهادی گامهای بزرگی برداشته است
جلایی پور در ادامه این گفت و گو و در خصوص نوع اهداف و رویکردهای جدید جبهه اصلاحات ایران که از اصلاحات نهادی در جهت رسیدن به اهداف خود استفاده میکند، گفت: «اگر عملکرد این جبهه را در مقایسه با شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان در همین چند هفته اخیری که از تشکیل آن میگذرد، ارزیابی کنید، خواهید دید به سمت اصلاحات نهادی گامهای بزرگی برداشته است. لیست مأموریتها و اهداف راهبردی این جبهه نشان میدهد توجه به شفافیت و ضرورت افزایش مشارکت بدنه اصلاح طلبان در تصمیم گیریها بیشتر است.» او افزود: «در جبهه اصلاحات ایران، کمیته پایش و داوری وظیفه دارد به گزارشهای فساد اصلاح طلبان رسیدگی کند که در نهادهای قبلی چنین وظیفهای تعریف نشده بود. این موضوع نشان میدهد که فساد در اصلاح طلبان هم وجود دارد و باید به این موضوع نگاه جدی داشت. با ایجاد یک چارچوب داوری که در جبهه اصلاحات ایران مشخص شده است، عملکرد نمایندگان اصلاح طلبان در شورا، مجلس و دولت رصد و پایش شده و گزارش میشود و در نهایت رفتار و عملکرد آنها تغذیه خواهد شد. از طرفی در رفتار راهبردی جدید اصلاح طلبان وزن عدالت پررنگتر از قبل شده است.» این فعال سیاسی برنامهها و مأموریتهای اصلاح طلبان برای جبهه اصلاحات ایران را بسیار متفاوتتر از نهاد قبلی عنوان کرد و افزود: «رهبری و کادر جبهه اصلاحات ایران به وضوح کارآمدتر از شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان است. ظرف چند هفته این نهاد تصویب و کمیتهها و روسا تعیین شدند. در حالی که همه اینها در دورههای قبل به دو سال کشیده شده بود. آقای بهزاد نبوی به عنوان رئیس این نهاد باعث بسیاری از این تغییرات مهم و اساسی است. به عبارتی او کارآیی، شفافیت و گرایشهای دموکراتیک این نهاد را تقویت کرده است. این نهاد دارای آیین نامه متفاوتی نسبت به شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان دارد.» جلایی پور ادامه داد: «اصلاحطلبی نهادی به معنای کنونی در سالهای آغاز شکل گیری خود به سر میبرد. اصلاح طلبان باید بدانند لازمه افزایش دستاوردهای اصلاح طلبان و پیش نیاز توانا شدن جامعه ایران برای اصلاحات ساختاری پایدار و افزایش تأثیر اصلاح طلبی بروکرات محور در گرو پیشرفت اصلاحات نهادی و تمرکز بر روی آن است. به عبارتی جوانههای اصلاحطلبی نهادی دادخواه نویدبخش افزایش توانایی اصلاحطلبان و جامعه ایران برای برداشتن گامهای آرام اما بلندتر و مستحکم به سمت نوعی احیای ایران در قرن پانزدهم شمسی است که با توجه به وجود زیر ساختها امید به انجام آن بسیار وجود دارد.»
او افزود: «به عقیده بنده همه اینها بستگی به این دارد که چقدر این اصلاحات نهادی در سالهای ابتدایی این قرن جدید محقق میشود. در انتخابات 1400 نیز صرف نظر از اینکه اصلاحطلبان نامزدهایی داشته یا نداشته باشند یا اینکه چه کسانی مد نظر اصلاح طلبان است یا نتیجه انتخابات چه خواهد بود، باید نشان دهند چه برنامههایی برای اصلاحات نهادی دارند و با چه تیمی میخواهند آن را محقق کنند. حال چه در انتخابات نتیجه بگیرند یا نگیرند، باید برای تحقق این اصلاحات نهادی ائتلافهای مسئله محور و اجماعهای هر چه گستردهتری بسازند و به تحقق اهداف خود کمک کنند.» این پژوهشگر اجتماعی همچنین در خصوص برخی از دستاوردهای اخیر اصلاح طلبان نهادی با استفاده از این گونه اصلاح طلبی گفت: «همانطور که اشاره کردم با نگاه به برخی از پروژهها در نهادهای بالادست نظام همچون وزرات کار خواهیم دید که بسیار کارآمد و ارزشمند جلو میروند. برای مثال اندیشکده توانمند سازی جامعه و حاکمیت خروجیهای بسیار خوبی در این مسیر داشته است و حساسیت خود را به تعارض با منافع افزایش داده و در این زمینه در حال تولید ادبیات است. در شورا و شهرداریها نیز شفافیت بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در واقع این روزها شفافیت در هر دو جناح مد شده است و اصلاح طلبان حتی اگر در انتخابات 1400 شکست بخورند برخی از دستاوردهای آنها برای شفاف ساز نهادی در شهرداریها حتی با وجود اصولگرایان باقی خواهد ماند.»




