آنچه مترو را به شهر گره میزند موضوع دسترسی و جابهجایی است؛ دسترسی به نواحی مختلف شهر که خود در دو سطحِ درون شهر و شهرهای پیرامونی کلانشهرها قابلتأمل است. دسترسی، زیربنای بسیاری از مفاهیم شهری است که تحقق و تأمین آن دومینووار موارد دیگر را پوشش میدهد: در وهله اول، عدالت شهری که یکی از نمودهای آن، عدالت در دسترسی به خدمات و امکانات شهری است. به تعبیری شهر، گسترهای از خدمات و امکانات است که کاربران آن در پی پاسخ به انواع نیازهای خود به حرکت و جابهجایی در آن نیازمندند. اینجاست که پیشرفت فناوری و گونههای حملونقلی با کاهش هزینهها و زمان سفر به کمک شهروندان میآید و ما را فارغ از سطح درآمد، رنگ پوست، تیپ و ظاهرمان به امکانات شهری وصل میکند. از سویی با افزایش روزافزون جمعیت شهرها و محدودیت منابع و زمین برای ساخت، جمعیت در بسیاری از شهرها به بیرون از محدوده آن سرازیر میشود و احساس نیازی شکل میگیرد که برخی با ساخت شهرهای جدید آن را بهصورت رسمی و برخی که سیستم معیوب اقتصادی شهرها آنها را به حاشیه رانده است، پاسخ میدهند که با اقتصاد متمرکز ما ضروری است نیروی کار ارتباط خود را با شهرِ مادر قطع نکند. بااینحال، این شیوه از حملونقل نباید پوششی بر بیفکریهای حوزه مدیریت و برنامهریزی شهر باشد و به رشد افسارگسیخته و بیبرنامه شهرها، آنهم در این اقلیم حساس، دامن بزند.
مورد دیگری که قطارشهری را بهعنوان پتانسیلی برای شهرهای بزرگ مطرح میسازد، فراهمسازی رشد فضاهای شهری است. درواقع، در سه دایره درهمتنیده رویکرد توسعه پایدار که توجهی ویژه به ابعاد اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی شهرها دارد، فضای شهری، در کنار عدالت شهری که به آن اشاره شد، جزئی بنیادین در شکلگیری توسعه، آنهم بهصورت پایدار است.
استفاده از فضای زیرین شهر، ایدهای است که همواره ذهن شهرسازان بزرگی همچون اوژن هنارد را که در طرح «خیابان آینده» (1911) از او به جای مانده است، قلقلک داده است. آنان آرمانشهر خود را شهری ترسیم کرده که لایههای تأسیسات و سیستم دفع زباله آن به زیرِ زمین انتقالیافته و سطح شهر به یک عرصه نامتناهی همگانی بدل شده است. شاید هدف غایی شهر، آفرینش فضایی همگانی باشد که درنهایت به رشد و تعالی انسانها ختم میشود و این هدف در حالتی تحقق مییابد که آن تأسیسات که درعینحال نیز برای حیات شهر ضروری است، در دستوپای فضاهای شهری نباشد.
انتقال سیستم حملونقل به زیر زمین نمودی موفق از این اندیشه است که با پیشرفت صنعت و تکنولوژی صورت گرفت. انتقال خطوط حملونقل به زیر زمین برابر است با فضای شهری بیشتر و درنهایت درجه آزادی بیشتر برای حرکت شهروندان که به گفته لوفور، زمینهساز مطالبهگری شهروندان و ادای حق به شهر است؛ البته بماند که برنامهریزیهای کلان و برخی از سیاستها از این حجم از زمین در جهتهایی کاملا سوداگرایانه استفاده و شهر را به نفع خود مصادره میکنند، بااینحال، آغاز حرکتی خواهد بود که به برچیدهشدن اتومبیل از روی زمین کمک خواهد کرد؛ دشمن دیرینه فضاهای شهری و تعالی انسان.
در همین دوایر رویکرد توسعه پایدار، دایره مهم دیگری قرار دارد که اصفهان بهشدت نیاز به توجه به آن دارد و آن، جنبههای محیطزیستی شهرهاست که رابطهای تنگاتنگ با نحوه مصرف انرژی در شهرها دارد. این دایره در میان مؤلفههای سهگانه توسعه پایدار برای اصفهان در اولویت اول قرار دارد و سهفوریتی است. با گسترش روند بیتوجهیها به محیطزیستِ شهر، اصفهان سیری را در پیش گرفته که از شهری زیستپذیر به شهری غیرقابل زیست در حال تغییر است؛ چه در مصرف انرژی که با گسترش بزرگراهها در اصفهان نمود عینی پیداکرده و چه از طریق صنایعی که نفس شهر را بریده است. بزرگراهها و هر نوع معبری از جنس آسفالت، هر مترمربع از آن تهدیدی برای شهر است؛ برای میراث تاریخی و برای زندگی ما. اما مترو با استفاده از الکتریسیته به جای سوختهای فسیلی، پاسخی منطقیتر به جابهجاییهای درونشهری و حتی برونشهری داده است. به تعبیری مترو ابزاری برای تحقق توسعه پایدار در شهرهاست.
در کنار تمام جنبههای نظری و ایدههای شکلدهنده مترو که در حال حاضر خروجی آن قطاری از واگنها شده است که در زیر پوست شهر و در میان هیاهوی شهر کار خود را انجام میدهد، تجربه مترو اما ویژگیهای دیگری از این سیستم حملونقل را عیان میسازد که قابلتأمل است. در قامت مطالعات، قطارشهری، تکنولوژیای بوده که خواسته یا ناخواسته با پیشرفت علوم ایجادشده و از جوانب متعدد به شهرها کمک کرده است؛ اما دنیای تجربه متفاوت است. تجربه زیسته من از متروی اصفهان روزبهروز غنی و غنیتر میشود و تابهحال نکات جالبی برای من داشته است. من متروی اصفهان را بیشتر به چشم یک فضای مستعد شهری دیدهام تا موفقیتی در تکنولوژیهای حملونقل. متروی اصفهان یک فضای تعاملی است که روزهای اولین زندگی خود را سپری میکند. هرچند نیاز به بازبینی در طراحی فضای خود دارد، با یکی دو تغییر ساده میتوان فضای ایستگاههای مترو را به فضایی تعاملی تبدیل کرد تا اصفهان در ساعاتی که خورشیدش با تابندگی مستقیم خود مانعی بر حضورپذیری شهروندان میشود، همچنان به حیات خود ادامه دهد. آسایش، ویژگی مثبت دیگری است که در زیرِ زمین حداقل بهواسطه وجود سایه و خنکی ایجادشده از جابهجایی هوا در تونلها تأمین شده است. شاید تعدادی مبلمان ساده یا کافه سیار و نقلی بتواند روحی تازه به این فضا بدمد و آن را به فضایی چندمنظوره و منعطف تبدیل سازد. درواقع، فضاهای شهری اصفهان در چنین حالتی وسیعتر خواهد شد. جنبه دیگری که فضای مترو را بهعنوان پتانسیل مطرح میسازد، مورد اقبال قرارگرفتن مترو، هرچند بهصورت اجباری، است. در این حالت فضا بهخودیخود و بنا بر عملکرد خود جاذب جمعیت است. کافی است درباره زمان ماندگاری مسافرانی که همان شهروندان هستند، کمی تأمل شود. اما اینها تنها موارد معدودی از ویژگیهای اثرگذار مترو بر حیات شهرهاست. مترو تنها یک فناوری حملونقلی نیست که زیر زمین جریان دارد، بلکه موجودیتی است که بر تصویر شهر اثرگذار خواهد شد؛ سیستمی مؤثر در جهت توسعه پایدار شهرها که با برنامهریزی دقیق، ارزش سرمایهگذاری دارد و شهرهای ما را به سوی انسانگرایی بیشتری سوق خواهد داد.
ابزاری در راستای توسعه پایدار
فارغ از تاریخچه یک قرن و اندی قطارشهری که به لندن بازمیگردد، یا حتی دیرتر از آن، اگر اجداد قطارهای شهری فعلی را خطوط ریلی کارگذاشته شده در معادن بدانیم، قطارشهری یا با لحن فرانسویها مترو، آنچنان هم تازگی ندارد؛ اما مترو بهصورت فعلی آن یک مشخصه از مناطق شهری است. هر شهری بهسمت احداث مترو نمیرود و بسیاری از شهرها به همان حملونقل دستوپاشکسته اتوبوسیشان راضیاند.
-
اصفهان زیبا
اصفهان زیبا




