پژوهشها نشان داده است که غرق در حیرت شدن میتواند برانگیزاننده نوعی حس کوچک بودن شود، حسی که متعاقباً به بخشش و گشادهدستی بیشتر و اشتیاق و آمادگی بالاتر برای کمک کردن به دیگران منجر خواهد شد و بهطورکلی آن دسته از رفتارهایی را که در راستای منافع جمعی هستند، تقویت خواهد کرد؛ اما حس تقلیل یافتن و کوچک شدنی که ما به دنبال آن هستیم خود را در قالب نفرت از خود یا احساس خجلت و شرمساری بروز نمیدهد. پیف میگوید که اگر نگرش و ساختار فکری شما کاملاً متمرکز بر نفس و خود انتقادگر باشد، در این صورت «شما دقیقاً نقطه مرکزی در جهان روانشناختی خود را اشغال میکنید.» چیزی که ما به دنبال آن هستیم این است که از این نقطه محوری فاصله بگیریم و خود را از نو موقعیتیابی کرده و به شکل متفاوتی در چارچوب و پسزمینهای که به آن تعلق داریم تعریف کنیم.
یکی از سادهترین راهها برای دست یافتن به حس کوچکی، گستردگی بصری و توسعه پهنای دید است. به اقیانوس خیره شوید. به ستارهها نگاه کنید. شاهد موجی از مشتهای گرهکرده و برآمده باشید که در میان یک جمعیت معترض در اهتزاز هستند. ابرها را تماشا کنید. تپهای را بیابید که چشمانداز خوبی داشته باشد و از آن بالا بروید. یا اینکه بله، میتوانید صخرهها و تختهسنگهای نزدیک به دو میلیارد ساله گرند کنیون را هم لمس کنید و از این راه مستقیماً به ژرفای وصفناپذیر زمان در پس پدیدههای زمینشناختی پی ببرید. پیف میگوید: «هدف این است که شما به این تجربه غریزی و شهودی برسید که با خود بگویید خدای من! من در مقایسه با این پدیده بسیار عظیم و شگرف واقعاً کوچک هستم.»
وسعت و گستردگی طبیعت تنها روش ممکن برای رسیدن به تجربه کوچک شدن نیست. بعضی افراد چنین احساسی را هنگام گوش دادن به موسیقی، خواندن یک کتاب دینی یا مذهبی، مصرف داروهای روانگردان، پژوهش و مطالعه درباره نظریه ریسمان5 یا مشاهده شخص دیگری که در حال وضع حمل است، تجربه میکنند. علاوه بر این، شما میتوانید چنین حسی را در لحظات معمولتر روزانه نیز تجربه کنید، مثلاً تماشای بالا آمدن خورشید درحالیکه از پنجره به درون اتاقتان میتابد.
برخی از ویژگیهای شخصیتی و شرایط محیطی بهخصوص، تجربه احساس کوچک بودنی را که از حیرت ناشی میشود برای برخی افراد راحتتر و سادهتر میکنند. آدمهای ثروتمندتر و آنهایی که بهطورکلی از امتیازات بیشتری برخوردارند، در مقایسه با افراد کمدرآمدتر، معمولاً کمتر احساس حیرت میکنند و درنتیجه «خودِ کوچک» را نیز به تعداد دفعات کمتری تجربه میکنند. بهعلاوه، تجربه «خودِ کوچک» برای افراد نارسیست یا خودشیفته هم بسیار دشوار است و کوشش فراوانی میطلبد. پیف سوژههای موردنظر خود را به پژوهشکدهاش میآورد و از آنها میخواهد که پرسشنامهای را که تعیینکننده شدت نارسیسم یا خودشیفتگی در آنهاست، پر کنند. پسازآن نیز یک چیز بسیار تماشایی و تأثیرگذار را به آنها نشان میدهد، مثلاً ویدئو کلیپی از مناظر طبیعی فراخ و وسیع از مجموعه تلویزیونی سیاره زمین6 از شبکه بیبیسی. پیف میگوید: «افرادی که خودشیفته و خودبرتربین هستند چندان تحت تأثیر قرار نمیگیرند درحالیکه آنهایی که کمتر چنین ویژگیهایی دارند مجذوب و مسحور میشوند.»
شما میتوانید خودتان هم غرق در حیرت شدن را تمرین کنید. تصور کنید که «خودِ کوچک» مثل یک ماهیچه است؛ بنابراین میتوانید به خودتان یاد بدهید که بیکران بودن پدیدههای اطرافتان را بهتر ببینید و از این طریق حس ممتاز و حقبهجانب بودن را در خودتان کمتر کنید، گرایشهای نارسیستیتان را محدود کنید و بهتر با دیگران ارتباط برقرار کنید. شما بخش کوچک و حقیری از یک چیز بسیار کامل، سترگ و غیرقابل درک هستید و همین هم برایتان کافی است.
پینوشتها:
1. Paul K. Piff
2. Morality, Emotion and Social Hierarchy Lab
3. University of California, Irvine
4. Grand Canyon، ژرفدرهای در ایالت آریزونا در ایالات متحده آمریکا که رودخانه کلرادو در میان آن جریان دارد و از بزرگترین جاذبههای گردشگری این کشور محسوب میشود.
5. string theory، از پیچیدهترین نظریات علم فیزیک که بهمنظور توضیح چگونگی عملکرد نیروهای طبیعت و نحوه تعامل آنها با یکدیگر ارائه شده است.
6. Planet Earth
این مطلب ترجمه مقالهای است به قلم مالیا ولان که در تاریخ 1 ژوئن 2021 در وبسایت نیویورکتایمز (nytimes.com) منتشر شده است.




