خانواده «ابد و یک‌روز»

«ابد و یک روز» فیلمی در ژانر اجتماعی است که با نگاهی آسیب‌شناسانه، به مسئله اعتیاد به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین آسیب‌ها و مخاطرات اجتماعی می‌پردازد. 

تاریخ انتشار: ۱۱:۲۶ - پنجشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۱
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
 این فیلم برشی کوچک از زندگی خانواده‌ای را روایت می‌کند که در شرف برگزاری مراسم عروسی یکی از دختران هستند. ازدواج این دختر که با مسئولیت‌پذیری خودخواسته‌اش سال‌هاست به‌عنوان اصلی‌ترین ستون و تکیه‌گاه، به‌نوعی در جایگاه مادر نقش‌آفرینی می‌کند، موجب نگرانی بقیه افراد خانواده شده است.تعاملات شخصیت‌ها و حوادث در «ابد و یک روز»، در لوکیشن شلوغ و درهم خانه اتفاق می‌افتد و کاملاروشن است که فیلم در تلاش است خانواده را به‌عنوان مهم‌ترین بستر و اعتیاد و فقر را به‌عنوان برجسته‌ترین معضل آن مطرح کند.فیلم در همان سکانس اولیه با حضور کاراکترها، ضرباهنگ برخوردها، روابط ناپایدار فردی و غلبه فضای عصبی در خانه‌ای کثیف و بی‌نظم، این خانواده بی‌مسئولیت، متشنج و آسیب‌دیده را واضح و آشکار به مخاطبانش معرفی می‌کند. مجموعه افرادی که اگرچه بنابر عرف اجتماعی به‌عنوان یک خانواده تلقی می‌شوند، از کمترین المان‌ها و نشانه‌های ضروری یک زندگی اجتماعی و خانوادگی برخوردار نیستند. در این خانواده از روابط سالم، محبت، موفقیت، شادی و غم‌های بجا و به موقع، اهداف مشترک و تلاش‌های همدلانه خبری نیست. خستگی روانی و آشفتگی ذهنی، محور روابط افراد است و مادر به‌عنوان هسته و ستون اصلی خانواده، در جایگاهی متزلزل و ناپایدار و منفعلانه ایفای نقش می‌کند.مادری بی‌مسئولیت، کم‌سواد و بیمار که سال‌ها بدون اینکه تلاشی برای نجات خود و فرزندانش کرده باشد، با همسر درگیر اعتیادش ساخته و تا حدی به شرایط موجود خو گرفته که توهین‌ها و تحقیرهای فرزندان نیز او را نمی‌آزارد. او در میان بدبختی‌های آوارشده بر سر خانواده، به دنیای سرشار از بی‌تفاوتی پناه برده و به‌آسانی سلب مسئولیت می‌کند.شاید بتوان مادر «ابد و یک روز» را مقصر اصلی به‌وجودآمدن این مشکلات دانست؛ چون صبوری و بی‌تفاوتی او در برابر نقص بزرگ اعتیاد همسر، علاوه بر اینکه خانواده را از حیزانتفاع انداخته و ضمن ازبین‌رفتن جایگاه ارزشمند آن، بستر اعتیاد فرزند دیگر و نابسامانی سایر فرزندان را نیز فراهم کرده است.در «ابد و یک روز»، برادر بزرگ‌تر به‌علت ننگ اعتیاد پدر، بی‌مسئولیتی مادر و فقری که معلول اعتیاد است، نتوانسته زندگی مستقلی تشکیل دهد و درگیر تأمین مخارج زندگی خانواده بی‌سامان خویش است.دختر اول خانواده با وجود متأهل و مستقل بودن، از عوارض این فروپاشی خانوادگی بی‌بهره نیست و با مصائبی دست‌به‌گریبان است که همچنان معلول زندگی خانوادگی ماقبل اوست.دختر دیگر خانواده هم از همسر خود به دلایلی که مطرح نمی‌شود، جدا شده و او نیز با وجود تشکیل یک زندگی مشترک، نتوانسته خود را از مصائب خانواده اصلی نجات دهد.اما در این میان سمیه، دختر موجه خانواده که در شرایط معمول، توانایی به‌دست‌آوردن یک شانس خوب و یک زندگی موفق را داشته، به علت همین فقر، اعتیاد و نابسامانی، مجبور به ازدواج با مردی افغانستانی می‌شود و قصد دارد با گرفتن پول شیربهایش و راه‌اندازی مغازه برادر، قدری از فلاکت این خانواده بکاهد.افراد این خانواده به‌خوبی دریافته‌اند که مطرود جامعه خویش‌اند و جز خودشان کسی برایشان نمانده و اگر همین قدر هم هوای یکدیگر را نداشته باشند، در سیلاب فشار اجتماعی از بین می‌روند.در میان این ملغمه سیاهی، نوید، فرزند کوچک خانواده که در مدرسه تیزهوشان قبول شده و در طول فیلم تنها سکانسی که عمیقا خوشایند است، شادی خانواده از قبولی اوست، خبر از آینده‌ای متفاوت می‌دهد. ظاهرا نوید همچون نامش نماد شکستن تابوی ناامیدی در خانواده است. نماینده‌ای برای تغییر ریل زندگی، بی‌آنکه بر سر کسی یا چیزی در خانواده معامله کرده باشد و شاید پشیمانی سمیه در پایان قصه نیز ناشی از همین کورسوی امید باشد.در فیلم «ابد و یک روز» اعتیاد مانند فتنه‌ای در خانه رسوخ کرده و هرکدام از اعضای خانه، برای برون‌رفت از این مصیبت و خانه ناامن به فکر فرارند. گویی همه می‌دانند اگر این زنجیره از جایی قطع نشود، قطعا این سیکل معیوب و دور باطل، همچنان تسلسل خواهد داشت. از سویی، منزلت اجتماعی، قدرت راهبردی و اعتمادبه‌نفس فردی، در اولین گام از سوی خانواده به‌عنوان اولین مرجع تربیتی ارائه می‌شود و در تلاش است نشان دهد اگر خانواده وظیفه اصلی و این نقش و کارکرد اجتماعی را به‌درستی ایفا نکند، بقیه اعضا آسیب دیده و این ناکامی و بدبختی به نسل‌های بعد نیز منتقل خواهد شد.کارگردان سعی دارد از اهمیت خانواده به‌عنوان کوچک‌ترین واحد اجتماع در فرهنگ ایرانی صحبت کرده و پدر و مادر را راهبران و ساماندهان اصلی آن معرفی کند. البته او در این راه، به‌دلایل کاملا مشخص که یکی از مهم‌ترینشان کسب اعتبار در جشنواره‌های غیرایرانی است، اغراق کرده است؛ چون برای نشان‌دادن درجه فلاکت یک خانواده، لزوما نبایدمنزلت اجتماعی افراد و خصوصا مادر و پدر را تا سرحد تحقیر و توهین پایین آورد و قداست مادر را با الفاظی نادرست شکست. به نظر می‌رسد در شرایط موجود فرهنگی حاکم بر جامعه، تا جایی که می‌توان، باید از گنجینه‌ها و سرمایه‌های اصیل اجتماعی، صیانت و مراقبت کرد تا یک پیام درست در بستری مخرب ارائه نشود و نتیجه عکس نداشته باشد.البته که اهمیت سطوح اجتماعی خانواده در ایران امری واضح، مبرهن و انکارناپذیر است و امتیازات اجتماعی، وابستگی جدی‌ای به سطح و نظامات خانوادگی دارد و علاوه بر این‌ها، اعتیاد به‌عنوان مشخصه اصلی مصیبت، موجب تنزل سطح زندگی تمام افراد خانواده می‌شود؛ اما مگر فلاکت و بدبختی‌ای که به‌دست پدر و مادر خانواده شکل می‌گیرد، برای چند درصد از جامعه ما صادق است؟جامعه ایرانی مانند جامعه غربی فردگرا  نیست و چنانچه فردی درگیر معضلات اجتماعی شود، عواقب آن را به‌تنهایی به دوش نمی‌کشد و هر خطا و اشتباه، بر زندگی سایر افراد خانواده مستقیما  و بدون واسطه اثر می‌گذارد. این اثرگذاری تا حدی است که سرنوشت و آینده سایر افراد خانواده را به نابودی کشانده و از مسیر درست و اصولی منحرف می‌سازد.